ژان-پل سارتر: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ابرابزار
احسان آشنا (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۴:
 
== تهوع ==
* «آن‌ها نیز، برای وجود داشتن، ناچارند گرد هم بیایند.»
** ''تهوع ص ۲۳۲''، صفحهٔ ۷۲
* «آنها در پانسیونهایی که ''سفره‌خانهٔ'' خودشان می‌نامند هول هولکی ناهار می‌خورند و، چون به کمی تجمل نیاز دارند، بعد از غذا می‌آیند اینجا قهوه می‌خورند و پوکر آس بازی می‌کنند؛ آنها نیز برای وجود داشتن ناچارند گرد هم بیایند.»
** ''تهوع، ص.۷۲''
* «همه این آدمها وقتشان را سر این می‌گذارند که ما فی الضمیرشان را توضیح دهند، و با خوشحالی تصدیق کنند که آرا و عقایدشان یکی است.»
** ''تهوع، ص.۷۵''
* «ساعت سه. ساعت سه برای هر کاری که آدم می‌خواهد بکند همیشه یا خیلی دیر است یا خیلی زود.»
** ''تهوع''، صفحهٔ ۸۲
* «دیگر مسئول دفاع از اندیشه‌های مقدس و ارزشمندی که از پدرانشان گرفته‌اند نیستند، یک مرد مفرغی خودش را نگهبان آن اندیشه‌ها کرده‌است.»
** ''تهوع، ص.۱۰۱''
* «من تحقیقات تاریخی را آن اندازه ارزشمند نمی‌دانم که وقتم را سر مرده‌ای تلف کنم که اگر زنده بود لایق نمی‌دانستم به‌اش دست بزنم.»
** ''تهوع''، صفحهٔ ۱۴۴
* «به‌نظرم هرچه دربارهٔ زندگی می‌دانم از کتاب‌ها آموخته‌ام.»
** ''تهوع''، صفحهٔ ۱۵۳
* «گذشته، تجمل مالکان است.»
** ''تهوع''، صفحهٔ ۱۵۴
* «و بعد، نزدیک‌های چهل‌سالگی، افکار حقیر لجوجشان و چند ضرب‌المثل را تجربه نام می‌گذارند.»
** ''تهوع''، صفحهٔ ۱۵۸
* «نمی‌خواهم بیندیشم... می‌اندیشم که نمی‌خواهم بیندیشم. نباید بیندیشم که نمی‌خواهم بیندیشم. زیرا این همچنان یک اندیشه است. آیا هرگز پایانی بر آن نیست؟»
** ''تهوع''، صفحهٔ ۲۰۱
* «اندیشهٔ من، خود من است: برای همین است که نمی‌توانم وا ایستم. من به وسیلهٔ آنچه می‌اندیشم وجود دارم... و نمی‌توانم خودم را از اندیشیدن باز دارم.»
** ''تهوع''، صفحهٔ ۲۰۱
* «من هستم، من وجود دارم، می‌اندیشم پس هستم؛ من هستم زیرا می‌اندیشم، چرا می‌اندیشم؟»
** ''تهوع''، صفحهٔ ۲۰۳
* «من هستم زیرا می‌اندیشم که نمی‌خواهم باشم؟»
** ''تهوع''، صفحهٔ ۲۰۳
* «چنان تنهایی وحشتناکی احساس می‌کردم که خیال خودکشی به سرم زد تنها. چیزی که جلویم راگرفترا گرفت این بودکهفکر بود که هیچ‌کس، مطلقاً هیچ‌کس از مرگم متأثر نخواهد شد و من در مرگ تنهاترازخیلی تنهاتر از زندگی خواهم بود}].»
** ''تهوع''، صفحهٔ ۲۲۴
* «می‌دانی، بنای دوست داشتن کسی را گذاشتن، کار بزرگی است. باید نیرو، کنجکاوی، نابینایی داشت...»
** ''تهوع''، صفحهٔ ۲۶۳
* «من... دارم بیشتر از خودم عمر می‌کنم.»
** ''تهوع''، صفحهٔ ۲۷۲
* «آن‌ها قانون می‌گذارند، رمان‌های مردمی می‌نویسند، ازدواج می‌کنند، مرتکب حماقت بزرگِ بچه پس انداختن می‌شوند.»
** ''تهوع''، صفحهٔ ۲۸۲
* «چنان تنهایی وحشتناکی احساس می‌کردم که خیال خودکشی به سرم زد تنها چیزی که جلویم راگرفت این بودکه من در مرگ تنهاتراز زندگی خواهم بود}]»
** ''تهوع ص ۲۳۲''
* «افسوس می‌خورم که همراهش نرفتم ولی دلش نمی‌خواست؛ او بود که از من درخواست کرد تنهایش بگذارم: او داشت کارآموزی تنهایی را شروع می‌کرد.»
** ''تهوع، ص.۲۸۵''
* «پس آیا آدم می‌تواند وجودش را توجیه کند؟»
** ''تهوع، ص.۳۰۸''
* «دیگر مسئول دفاع از اندیشه‌های مقدس و ارزشمندی که از پدرانشان گرفته‌اند نیستند، یک مرد مفرغی خودش را نگهبان آن اندیشه‌ها کرده‌است.»
** ''تهوع، ص.۱۰۱''
* «همه این آدمها وقتشان را سر این می‌گذارند که ما فی الضمیرشان را توضیح دهند، و با خوشحالی تصدیق کنند که آرا و عقایدشان یکی است.»
** ''تهوع، ص.۷۵''
* «یک موجود هرگز نمی‌تواند وجود موجودی دیگر را توجیه کند.»
** ''تهوع، ص.۳۰۸''
* «چنان تنهایی وحشتناکی احساس می‌کردم که خیال خودکشی به سرم زد تنها چیزی که جلویم راگرفت این بودکه من در مرگ تنهاتراز زندگی خواهم بود}]»
** ''تهوع ص ۲۳۲''
 
== نمایش‌نامه شیطان و خدا ==