بایزید بسطامی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
'''[[w:بایزید بسطامی|ابویزید طیفور بن عیسی بن آدم بن سروشان بسطامی]]'''''(زاده ی 161زادهٔ ۱۶۱ یا 181هـ۱۸۱هـ ق در بسطام-مرگ 234۲۳۴ یا 261۲۶۱ هـ ق در بسطام، [[قومس]]، (سمنان کنونی)/804-874۸۰۴–۸۷۴ یا 877۸۷۷/8۸ میلادی)'' معروف به '''بایزید بسطامی''' ملقب به سلطان العارفین از عارف قرن سوم هجری و از بزرگان اهل تصوف است .
[[File:Tomb_Shahrood.jpg|thumb|آرامگاه بایزید در بسطام،نزدیکیبسطام، نزدیکی شاهرود، سمنان شاهرود،سمنان(قومس قدیم)]]
== گفتاورد ==
* با یزید را گفتند : روز قیامت که می شودمی‌شود مردم در زیر لوای محمد خواهند بود ،بود، گفت به خدا قسم لواء من از لوای محمد بزرگتر است ( که پیغمبران و خلایق در تحت لوای من باشند ) .<ref>تذکره الاولیاء ،الاولیاء، ص 176 به نقل از متفرقات آیت الله حاج شیخ حسن صافی اصفهانی در متفرقات</ref>
* میگفتمی‌گفت: آتش جهنم چیست ؟چیست؟ اگر ببینم آنرا به یک طرف لباس خود آن را خاموش می کنم می‌کنم.<ref>سفینه البحار ،البحار، در لغت صوف</ref>
* نقل است که بایزید گفت : حق تعالی سی سال آینه یآینهٔ من بود اکنون من آیینه یآیینهٔ خودم یعنی آنچه من بودم نماندم که من و حق شرک است ،است، چون من نماندم حق تعالی آینه یآینهٔ خویش است . اینک بگویم که آینه ی خویشمآینهٔ ،خویشم، حق است که به زبان من سخن گوید و من در میان ناپدید .<ref>تذکره الاولیاء ص 160- عارف و صوفی چه می گویندمی‌گویند / آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی ص 96</ref>
* [[مولوی]] درباره یدربارهٔ ادعای الوهیت بایزید می گوید می‌گوید:
 
با مریدان آن فقیر محتشــــم محتشم
 
با یزید آمد که یزدان نک منم
 
گفت مستانه عیان آن ذوفنون
 
«لاالــهلااله الاها انـاانا فـاعـبــــدونفاعبـدون»
 
نیست اندر جبه امجبه‌ام الا خــدا خدا
 
چند جویی در زمین و در سما<ref>مثنوی مولوی ،مولوی، دفتر چهارم /21.3 ص . 64 </ref>
* «سبحانی ما اعظم شأنی ....»<ref>تذکره الاولیا ج 1 – ص 140-شناخت عرفان و عارفان ایرانی ص 250-228</ref> یعنی « منزهم من که شأن و منزلت من برتر است »
* «لا اله الا انا» (جز من خدایی نیست )<ref>شرح گلشن راز ،راز، شیخ محمد لاهیجی – ص 561</ref>
* گفته : حج کردم در سال اول . خانه را دیدم و در حج دوم صاحب خانه را دیدم و خانه را ندیدم و در حج سوم نه خانه را دیدم و نه صاحبخانه را .<ref>سفینه البحار در لغت صوف</ref>
 
==درباره دربارهٔ او ==
* «آن خلیفهٔ الهی، آن دَعامهٔ نامتناهی، آن سلطان العارفین، آن حجة الحق اجمعین، آن پُختهٔ جهانِ ناکامی، شیخ بایزید بسطامی- رحمة الله علیه. اکبر مشایخ بود، و حجت خدای بود، و خلیفهٔ بحق بود، و قطب عالم بود، و مرجع اوتاد.اوتاد؛ و ریاضات و کرامات و حالات و کلمات او را اندازه نبود.نبود؛ و در اسرار و حقایق نظری نافذ و جدی بلیغ داشت.داشت؛ و دایم در مقام و هیبت بود، غرقهٔ انس و محبّت بود، و پیوسته تن در مجاهده و دل در مشاهده داشت.داشت؛ و روایات او در احادیث عالی بود و پیش از او کسی را در معانی طریقت چندان استنباط نبود که او را...»
** ''[[عطار]] نیشابوری در [[تذکرة‌الاولیاتذکرةالاولیا]] صفحه 56۵۶''
* «بایزید در میان ما چون جبریل است در میان ملایکه».
 
** ''[[جنید بغدادی]]''
*«بایزید در میان ما چون جبریل است در میان ملایکه».
**''[[جنید بغدادی]]''
{{شعر}}
{{ب|هم‌چنينهم‌چنین آن جعفرصادق لقب|آن امام پاكپاک پاكيزهپاکیزه نسب}}
{{ب|چشم و دل بگشود چو طيفورطیفور را|بايزيدبایزید آن پايپای تا سر نور را}}
{{ب|پيرپیر بسطام از دمش شد زنده‌دل|صاحب دل آمد و فرخنده دل}}
{{ب|گشته مأذون اجازت زان جناب|سلسله جاريجاری شده زان مستطاب}}
{{ب|جـملهجمله درويشاندرویشان شطـاريشطاری لقب|خرقه بگـرفتهبگرفته از آن كاملکامل ادب}}
{{پایان شعر}}
** ''ميرزامیرزا محمدتقيمحمدتقی ملقب به مظفرعليشاهمظفرعلیشاه كرمانيکرمانی''
* «بایزید بسطامی که به حق او را باید سلطان العارفین گفت، یکی از پیشتازان تصوف و عرفان است. او در حالی که از توحید سخن می گوید،می‌گوید، با مطرح ساختن عشق الهی، مردم را به محبّت به دیگران و دوست داشتن همه یهمهٔ آفریدگان خدا تشویق می کندمی‌کند. بایزید مکتب انسانیّت را تحت لوای عرفان در زمانی شروع کرد که مبارزه یمبارزهٔ فرهنگ بیگانه، خاطر ایرانیان را نگران ساخته بود. او با سخنان بدیع خود فرهنگ ایرانی را از دستبرد اجانب دور نگهداشت.»
** دکتر [[جواد نوربخش]] (نورعلیشاه کرمانی)
* «بایزید و حلاج از اصحاب تجرید بودند و اقمار آسمان توحید. چون دلهای آنان به نور پروردگارشان روشن شد، راز آشکار نهانی را فاش کردند و خداوند که همه چیز را به گفتن واداشته، آنها را به گفتن آورد. حق بر زبان اولیای خدا به سخن می آیدمی‌آید
** شیخ اشراق
* «روزی شیخ ابوالحسن خرقانی شاگردی را گفت: چه بهتر بودی؟ شاگرد گفت: ندانم. گفت: جهان پر از مرد همه همچون بایزید.»
** ابوالحسن خرقانی
*« «سیاح بحر تجرید طیرِ و کر تفرید، صلصل مست توحید، طیفور بن عیسی بایزید بسطامی، او بود که کراماتش چون آفتاب پیدا بود. امروز از آن پیداتر، در هوا بپریدی، و پای به نهر بلخ باز آن سوی نهادی بی کشتی.»
** روزبهان بقلی
 
=== در نگاه روحانیون دین ===
*«بایزید بسطامی که به حق او را باید سلطان العارفین گفت، یکی از پیشتازان تصوف و عرفان است. او در حالی که از توحید سخن می گوید، با مطرح ساختن عشق الهی، مردم را به محبّت به دیگران و دوست داشتن همه ی آفریدگان خدا تشویق می کند. بایزید مکتب انسانیّت را تحت لوای عرفان در زمانی شروع کرد که مبارزه ی فرهنگ بیگانه، خاطر ایرانیان را نگران ساخته بود. او با سخنان بدیع خود فرهنگ ایرانی را از دستبرد اجانب دور نگهداشت.»
* [[سید_ابوالقاسم_خوئی | مرحوم آیت الله العظمی حاج سید ابوالقاسم خوئی ]] :
**دکتر [[جواد نوربخش]] (نورعلیشاه کرمانی)
کسی که (مثل بایزید بسطامی) قائل به [[وحدت وجود]] و موجود است حقیقتاً و می گویدمی‌گوید در واقع و حقیقت امر یک موجود بیشتر نیست و همین یک موجود دارای تطورات متکثره و اعتبارات مختلفه است یعنی در مرتبه یمرتبهٔ خالقیت خالق است، در مرتبه یمرتبهٔ مخلوق مخلوق است، در آسمان آسمان است و در زمین زمین است و ... مانند بایزید بسطامی که گفت: لیس فی جبتی سوی الله ... التزام به این گونه مطالب کفر و زندقه است زیرا سخنان مستلزم انکار خدا و پیغمبر است زیرا در این صورت بین خدا و رسول هیچ تفاوتی نمی باشدنمی‌باشد و نیز مستلزم این است که پیغمبر و ابوجهل هر دو حقیقتاً یکی باشند.<ref>التنقیح 81/3</ref>[http://daralsadegh.ir/component/content/article/35-vizheh/994-1391-06-15-07-54-37 دارالصادق]
* حضرت آیت الله العظمی [[صافی گلپایگانی ]] مدظله العالی : شما اگر [[تذکره الاولیا]] را ببينيد،ببینید، متوجه خواهيدخواهید شد که اينهااینها چه عقايديعقایدی دارند. اگر ما بخواهيمبخواهیم مثل بايزيدبایزید را معرفيمعرفی کنيمکنیم و بگوييمبگوییم سابقه ما ايناین است واقعاً اسباب خجلت ميمی‌شود؛ شود؛ حرف هاييحرف‌هایی در [[تذکره الاولیا]] از قول او نقل شده است که انسان واقعاً خنده اش مي گيرد،می‌گیرد، و هيچهیچ توجيهتوجیه و تأويلي نميتأویلی پذيردنمی‌پذیرد.<ref>http://shia-online.ir/article.asp?id=24738&cat=1</ref>
 
ما هیچ وقت، خودمان را به این سوابق معرفی نمی‌کنیم. همه از اطراف و اکناف بیایند و در این معرفی‌ها چه چیزی را ببینند؟!<ref>http://daralsadegh.ir/component/content/article/35-vizheh/994-1391-06-15-07-54-37</ref>
* «بایزید و حلاج از اصحاب تجرید بودند و اقمار آسمان توحید. چون دلهای آنان به نور پروردگارشان روشن شد، راز آشکار نهانی را فاش کردند و خداوند که همه چیز را به گفتن واداشته، آنها را به گفتن آورد. حق بر زبان اولیای خدا به سخن می آید.»
* حضرت آیت الله العظمی [[سید صادق شیرازی]] دام ظله : در تاریخ ۹۱/۶/۱۰ طی سخنانی فرمودند:
**شیخ اشراق
 
بایزید بسطامی در نقلی [[ حر عاملی | شیخ جلیل القدر الحر العاملی قدس سره]] آورده اندآورده‌اند<ref>اثبات الهداة، ج 3 ص 248</ref> مورد تانیب و سرزنش مکرر [[ محمد تقی| حضرت امام محمد الجواد]] (ع) قرار گرفته است و حضرت از او تعبیر به (المقصر) فرموده اندفرموده‌اند. تجلیل از این چنین شخصی در تضاد با اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به شمار می آید می‌آید.
*«روزی شیخ ابوالحسن خرقانی شاگردی را گفت: چه بهتر بودی؟ شاگرد گفت: ندانم. گفت: جهان پر از مرد همه همچون بایزید.»
**ابوالحسن خرقانی
 
*« سیاح بحر تجرید طیرِ و کر تفرید، صلصل مست توحید، طیفور بن عیسی بایزید بسطامی، او بود که کراماتش چون آفتاب پیدا بود. امروز از آن پیداتر، در هوا بپریدی، و پای به نهر بلخ باز آن سوی نهادی بی کشتی.»
**روزبهان بقلی
 
=== در نگاه روحانیون دین===
*[[سید_ابوالقاسم_خوئی | مرحوم آیت الله العظمی حاج سید ابوالقاسم خوئی ]] :
کسی که (مثل بایزید بسطامی) قائل به [[وحدت وجود]] و موجود است حقیقتاً و می گوید در واقع و حقیقت امر یک موجود بیشتر نیست و همین یک موجود دارای تطورات متکثره و اعتبارات مختلفه است یعنی در مرتبه ی خالقیت خالق است، در مرتبه ی مخلوق مخلوق است، در آسمان آسمان است و در زمین زمین است و ... مانند بایزید بسطامی که گفت: لیس فی جبتی سوی الله ... التزام به این گونه مطالب کفر و زندقه است زیرا سخنان مستلزم انکار خدا و پیغمبر است زیرا در این صورت بین خدا و رسول هیچ تفاوتی نمی باشد و نیز مستلزم این است که پیغمبر و ابوجهل هر دو حقیقتاً یکی باشند.<ref>التنقیح 81/3</ref>[http://daralsadegh.ir/component/content/article/35-vizheh/994-1391-06-15-07-54-37 دارالصادق]
*حضرت آیت الله العظمی [[صافی گلپایگانی ]]مدظله العالی : شما اگر [[تذکره الاولیا]] را ببينيد، متوجه خواهيد شد که اينها چه عقايدي دارند. اگر ما بخواهيم مثل بايزيد را معرفي کنيم و بگوييم سابقه ما اين است واقعاً اسباب خجلت مي شود؛ حرف هايي در [[تذکره الاولیا]] از قول او نقل شده است که انسان واقعاً خنده اش مي گيرد، و هيچ توجيه و تأويلي نمي پذيرد.<ref>http://shia-online.ir/article.asp?id=24738&cat=1</ref>
ما هيچ وقت، خودمان را به اين سوابق معرفي نمي کنيم. همه از اطراف و اکناف بيايند و در اين معرفي ها چه چيزي را ببينند؟!
<ref>http://daralsadegh.ir/component/content/article/35-vizheh/994-1391-06-15-07-54-37</ref>
*حضرت آیت الله العظمی [[سید صادق شیرازی]] دام ظله : در تاریخ ۹۱/۶/۱۰ طی سخنانی فرمودند:
 
بایزید بسطامی در نقلی [[ حر عاملی | شیخ جلیل القدر الحر العاملی قدس سره]] آورده اند<ref>اثبات الهداة، ج 3 ص 248</ref> مورد تانیب و سرزنش مکرر [[ محمد تقی| حضرت امام محمد الجواد]] (ع) قرار گرفته است و حضرت از او تعبیر به (المقصر) فرموده اند. تجلیل از این چنین شخصی در تضاد با اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به شمار می آید .
 
واعاذ الله المؤمنین عن امثال ذلک<ref>http://daralsadegh.ir/component/content/article/35-vizheh/994-1391-06-15-07-54-37</ref>
 
* [[سید_محمدباقر_شیرازی | حضرت آیت الله العظمی سید محمدباقر شیرازی مدظله العالی]]:
این جانب انعقاد به این همایش در مورد بایزید را در [[شاهرود]] (مانند سایر موارد مشابه با آن )کاملاً محکوم و مخالف با موازین دینی و مذهبی و قانون اساسی می دانممی‌دانم...<ref>http://daralsadegh.ir/component/content/article/35-vizheh/994-1391-06-15-07-54-37</ref>
* [[میرزا_یدالله_دوزدوزانی | حضرت آیت الله العظمی دوزدوزانی مدظله العالی ]] :
برایمان در این فرصت کوتاه ممکن نیست شرح کاملی از انحرافات بایزید یا خرقانی بنویسیم ولی به طور مختصر اشاره ایاشاره‌ای به برخی موارد آن می نماییممی‌نماییم... اما درباره یدربارهٔ بایزید مطالب بیش از این است که در کتب مختلف نوشته شده
در شرح حال او نوشته اندنوشته‌اند که او یک عمر منحرف بود و در اواخر عمر به واسطه یواسطهٔ [[امام صادق]] به طریقه حقه راه یافت و مستبصر شد و مدت هجده یا سی سال در خانه امام علیه السلام سقا بوده است.
 
در حالی که وفات بایزید در قرن سوم (سال ۲۶۱ هجری) می باشدمی‌باشد حال آن که فوت [[امام صادق]] در سال ۱۴۸ هجری بوده و تفاوت وفات ایشان ۱۱۳ سال می شودمی‌شود و کسی عمر بایزید را بیش از هشتاد سال ذکر نکرده <ref>(الکنی، ج1، ص 181 و ریحانة الادب، ج 5، ص 201)</ref>
 
در اظهاراتی متفاوت با دیگر فقهای شیعه [[آیت الله خامنه‌ای]] در سفر خود به شاهرود با اشاره به شخصیت بایزید ابراز داشته بود: «نام بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی را همهٔ مسلمانان و مرتبطین با معارف اسلام - ولو غیرمسلمان - شنیده‌اید. البته امثال بایزید و ابوالحسن خرقانی را با این مدعیان صوفیگری نباید اشتباه کرد. آنها داستان دیگری دارند و ماجرا و سخن دیگری است.»<ref>[http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3366 بیانات در دیدار مردم شاهرود] سایت آیت الله خامنه‌ای</ref>
 
[[آیت الله بهجت]] پیرامون بایزید و امثال وی می گوید می‌گوید: ما باید در اعتقاد و عمل ،عمل، تابع انبیاانبیاء و اوصیا علیهم السلام و با آنها باشیم. این که بگوییم: اینها کافرند و تناکح و تناسل با آنها جایز نیست ،نیست، این را هم نمی‌توانیم بگوییم؛ زیرا آنها به نماز و روزه التزام داشته اندداشته‌اند. حرف‌های آن‌ها، قابل تأویل است . مثل بایزید و جنید که دارای شطحیّات بوده اند ،بوده‌اند، و به طور کلّی ،کلّی، در مورد افرادی که نمی‌دانیم چگونه بوده اندبوده‌اند و عاقبت شان چه شده ،شده، می‌گوییم : هر کس که موافق با اهل بیت علیهم السلام باشد، ما هم با او موافقیم ؛موافقیم؛ و هر کس با آنها مخالف باشد ،باشد، با او مخالف هستیم.
در هر حال، باید از «ثقلّین» تقلید کرد و مرجع همه مسلمانان، «ثقلین» است.<ref>[http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=163775 پدر عرفان و نادره روزگار] تبیان نت</ref>
 
 
{{ویکی‌پدیا}}
 
 
[[رده:عارفان اهل ایران]]