ضرب‌المثل‌های فارسی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Ahmadrknowledge (بحث | مشارکت‌ها)
←‏ب: یک ضرب المثل اضافه شد. البته منطقه رواج بیشتر بوشهر و فارس است.
خط ۴۸:
* «آدم گرسنه، یاد پلوی عروسیش می‌افته.»
* «آدم ناشی، سرنا را از سر گشادش می‌زنه.»
* «آردها مونو بیختیم، الک‌ها مونو آویختیم.» (آرد خود را بیختیم، آردبیز را آویختیم.)
* «آرزو بر جوانان عیب نیست.»
* «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است// با [[دوستی|دوستان]] مروت، با دشمنان مدارا.» [[حافظ]]
خط ۵۵:
* «آسیاب به نوبت.»
* «آسه برو آسه بیا که [[گربه]] شاخت نزنه.»
* «آشپز که دوتا شد، آش یا شوره یا بی‌نمک.» (آشپز که دوتا شد، آش یا شور می‌شه یا بی‌نمک.)
* «آش با جاش.»
* «آش نخورده و دهن سوخته.»
خط ۹۳:
* «از این دم بریده هر چی بگی برمیاد.»
* «از این ستون به آن ستون [[امید|فرج]] است.»
** به کسی که به گرفتاری بزرگی مبتلا شده باشد و ناامید شود می‌گویند؛ یعنی آن که کاری انجام بده هرچند به نظر بی سود باشد، ولی شاید همان کار مایهٔ رهایی و فَرَجِ شود.
* «از بی‌کفنی زنده‌ایم.»
* «از تنگی چشم [[فیل|پیل]] معلومم شد * کآنان که غنی‌ترند محتاج‌ترند.» ~ [[سعدی]]
خط ۱۲۵:
* «[[اسب]] پیش‌کشی‌رو، دندوناشو نمی‌شمرند.»
* «[[اسب]] تازی در طویله گر ببندی پیش [[خر]]// رنگشان همگون نگردد، طبعشان همگون شود» [[میرزا حبیب روحی]]
''([[اسب]] و [[خر]] را که یک جا ببندند، اگر هم‌بو نشند همخو می‌شند.)''
 
* «[[اسب]] تازی شده مجروح به‌زیر پالان// طوق زرین همه در گردن [[خر]] می‌بینم» [[حافظ]]
 
* «[[اسب]] ترکمنی است، هم از توبره می‌خوره هم ازآخور.»
* «[[اسب]] دونده جو خود را زیاد می‌کنه.»
* «[[اسب]] را گم کرده، پی نعلش می‌گرده.»
* «[[اسب]] لاغر میان به [[کار]] آید// روز میدان نه گاو پرواری» [[سعدی]]
 
* «[[اسب|اسب‌ها]] را نعل می‌کردند، کک هم پایش را بلند کرد.»
* «استاد علم!- این رنگ به‌علم نبود.» (اوسا علم! این یکی رو بکش قلم!)
سطر ۱۴۱ ⟵ ۱۳۸:
* «افاده‌ها طبق طبق [[سگ|سگ‌ها]] به دورش وق وق.»
* «افتادگی آموز اگر طالب فیضی// هرگز نخورد آب زمینی که بلند است» [[پوریای ولی]]
 
* «اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد.»
* «اگر بیل‌زنی، باغچه خودت را بیل بزن.»
سطر ۱۴۹ ⟵ ۱۴۵:
* «اگر بپوشی رختی، بنشینی به تختی، تازه می‌بینمت بچشم آن وختی.»
* «اگر برکه‌ای پر کنند از گلاب// [[سگ|سگی]] در وی افتاد کند منجلاب» [[سعدی]]
 
* «اگه پشیمونی شاخ بود، فلانی شاخش به آسمان می‌رسید.»
* «اگر تو مرا عاق کنی، منهم ترا عوق می‌کنم.»
سطر ۱۵۷ ⟵ ۱۵۲:
* «اگه خیر داشت، اسمشو می‌گذاشتند خیرالله.»
* «اگر دانی که نان دادن ثواب است// تو خود می‌خور که بغدادت خرابست.»
 
* «اگه دعای بچه‌ها اثر داشت، یک معلم زنده نمی‌موند.»
* «اگه زاغی کنی، زیقی کنی، می‌خورمت.»
سطر ۱۸۸ ⟵ ۱۸۲:
* «ای آقای کمر باریک، کوچه روشن کن و خانه تاریک.»
* «این بو که میاید بوی کباب نیست بلکه [[خر]] داغ می‌کنند.»
''(اینجا گوشت کباب نمی‌کنند بلکه [[خر]] داغ می‌کنند.)''
''(از دور بوی کباب میاد، از نزدیک [[خر]] داغ می‌کنند.)''
* اگر کلیددری را نداری قفلش نکن اگرکسی را دوست نداری خردش نکن
* «این تو بمیری، از آن تو بمیری‌ها نیست.»
* «اینجا کاشان نیست که کپه با فعله باشد.»
* «این حرفها برای فاطی تنبون نمیشه.»
* «این دغل [[دوستی|دوستان]] که می‌بینی// [[مگس|مگسانند]] گرد شیرینی.»
 
* «این قافله تا به حشر لنگ است.»
* «اینکه برای من آوردی، ببر برای خاله‌ات.»
سطر ۲۳۳ ⟵ ۲۲۶:
* «بچه سر پیری زنگوله پای تابوته.»
* «بچه سر راهی برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد.»
* «بچه حلال زادهحلال‌زاده به داییش میره.»
* «بخور و بخواب [[کار]] منه، خدا نگهدار منه.»
* «بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد// یا طاق فرود آید، یا قبله کج آید.»
 
* «بدهکار رو که رو بدی طلبکار می‌شه.»
* «برادران [[جنگ]] کنند، ابلهان باور کنند.»
سطر ۲۵۲ ⟵ ۲۴۴:
* «برو هندوستان مادیون خوب پیدا کن کره شو بستون.»
* «[[بز|بزک]] نمیر بهار میاد// کنبزه با خیار میاد.»
 
* «[[بز]] گر از سر چشمه آب می‌خوره.»
* «بعد از چهل سال گدایی، شب جمعه را گم کرده.»
* «بعد از هفت کره، ادعای بکارت.»
* «بگو نبین، چشممو هم می‌گذارم، بگو نشنو در گوشمو می‌گیرم، اما اگر بگی نفهمم، نمی‌تونم.»
* «بگیر و ببند بده دست پهلوون.»
* «[[بلبل]] هفت تا بچه میزاره، شیش تاش سیسکه، یکیش بلبل.»
* «بمیر و بدم.»
سطر ۲۷۱ ⟵ ۲۶۲:
* «به [[روباه|روباهه]] گفتند: شاهدت کیه؟ گفت: دمبم.»
* «به زبون خوش [[مار]] از سوراخ در میاد.»
* «به شتر گفتند غمزه کن زد پالیز را ویران کرد»
* «به [[شترمرغ]] گفتند: بار ببر، گفت: مرغم، گفتند: بپر، گفت: [[شتر|شترم]].»
* «به [[شتر|شتره]] گفتند: شاشت پسه، گفت: چی چیم مثل همه کسه؟»
سطر ۲۹۱ ⟵ ۲۸۲:
* «بین همه پیامبرها جرجیس انتخاب کرده»
* «از ترس عقرب جراره به نیش مار غاشیه پناه بردن»
* << «برای خاگینه کلفته بگذار عمه بخفته برای گریه و زاری بروید عمه را بیاورید>>»
 
== پ ==
 
* «پا را به اندازه گلیم باید دراز کرد.»
* «پای [[خروس]]تو ببند، به مرغ همسایه هیز نگو.»
سطر ۳۰۵ ⟵ ۲۹۵:
* «پسر زائیدم برای رندان، دختر زائیدم برای مردان، موندم سفیل و سرگردان.»
* «پسر کو ندارد نشان از پدر// تو بیگانه خوانش نخوانش پسر.»
 
* «پشت تاپو بزرگ شده.»
* «پشه لگدش کرده.»
سطر ۳۲۶ ⟵ ۳۱۵:
 
== ت ==
 
* «تا ابله در جهانه، مفلس درنمی‌مانه.»
* «تابستون پدر یتیمونه.»
سطر ۳۵۶ ⟵ ۳۴۴:
** معنا: «اگر گمان کرده بودیدکه او احسان شما را نمی‌پذیرد بر خلاف پذیرفت. (امثال و حکم دهخدا). و این مثل را در موردی زنند که خواننده و دعوت کننده بدروغ و ریا چیزی را به اصرار هدیه می‌کنند یا دعوتی را پیشنهاد می‌نماید بگمان آن که دعوت شونده از قبول آن سر باز خواهد زد ولی در عمل خلاف این فکر پیش آید.»<ref>درآیند تعارف واژه‌نامهٔ دهخدا</ref>
* «تغاری بشکند ماستی بریزد// جهان گردد به کام کاسه لیسان.»
 
* «تف سر بالا، بر می‌گرده به ریش صاحبش.»
* «تلافی غوره رو سر کوره در میاره.»
سطر ۳۷۲ ⟵ ۳۵۹:
* «ثنای خویش گفتن بود از تهی‌میانی» (پس از این‌همه مناقب، خجلم خجل پشیمان که...) [[نظامی]]
* «ثوابت باشد ای دارای خرمن// اگر رحمی کنی بر خوشه‌چینی» [[حافظ]]
 
* «ثواب راه به‌خانه صاحب خود می‌برد.»
 
== ج ==
 
* «جا تره و بچه نیست.»
* «جاده دزد زده تا چهل روز امنه.»
سطر ۴۲۰ ⟵ ۴۰۵:
* «چوب معلم [[گل]]ه، هر کی نخوره خله.»
* «چو به گشتی، طبیب از خود میازار// چراغ از بهر تاریکی نگه‌دار.» (... که بیماری توان بودن دگر بار) [[سعدی]]
 
* «چو دخلت نیست خرج آهسته‌تر کن// که می‌گویند ملاحان سرودی// اگر [[باران]] به کوهستان نبارد// به سالی دجله گردد خشک رودی»
 
* «چه خوشست دوشاب فروشی، هیچ‌کس نخرد خودت بنوشی.»
* «چه عزائیست که مرده‌شور هم [[گریه]] می‌کنه.»
سطر ۴۳۲ ⟵ ۴۱۵:
 
== ح ==
 
* «حسنی به مکتب نمی‌رفت وقتی می‌رفت جمعه می‌رفت.»
* «حرف حق تلخ است.»
* «حرف ٫حرف می‌اره. اسمانآسمان برف می‌اره»
* «حوضی که ماهی نداره قورباغه سالاره»
* «حرف راست رو از بچه بشنو»
سطر ۴۵۰ ⟵ ۴۳۲:
 
== خ ==
 
* «خار را در چشم دیگران می‌بینه و تیر را در چشم خودش نمی‌بینه.»
* «خاشاک به گاله ارزونه، شنبه به جهود.»
سطر ۴۵۶ ⟵ ۴۳۷:
* «خاک کوچه برای باد سودا خوبه.»
* «خال مه‌رویان سیاه و دانه فلفل سیاه// هر دو جانسوزند اما این کجا و آن کجا؟»
 
* «خاله‌ام زائیده، خاله‌زام هو کشیده.»
* «خاله را می‌خواهند برای درز و دوز و گرنه چه خاله چه یوز.»
سطر ۴۸۰ ⟵ ۴۶۰:
* «خدا شاه‌دیواری خراب کنه که این چاله‌ها پر بشه.»
* «خدا گر ببندد زحکمت دری// به‌رحمت گشاید در دیگری.»
 
* «خدا میان دانه گندم خط گذاشته.»
* «خدا می‌خواهد بار را به منزل برساند من نه، یک [[خر]] دیگه.»
سطر ۵۰۳ ⟵ ۴۸۲:
* «[[خر]]، پایش یک بار به چاله میره.»
* «خرج که از کیسه مهمان بود// حاتم طایی شدن آسان بود.»
 
* «[[خر]] چه داند قیمت نقل و نبات؟»
* «[[خر]] خالی یرقه میره.»
سطر ۵۲۶ ⟵ ۵۰۴:
* «[[خر]] لخت را پالانشو بر نمی‌دارند.»
* «[[خر]] ما از کرگی دم نداشت.»
* «‌‌‌[[خر]] ميادمیاد پايپای بار، نه بار پايپای خر.»
* «[[خر]] نر را از تخمش می‌شناسند.»
* «[[خر]] ناخنکی صاحب سلیقه می‌شود.»
سطر ۵۵۱ ⟵ ۵۲۹:
* «خوشا چاهی که آب از خود بر آرد.»
* «خوش بود گر محک تجربه آید به میان// تا سیه‌روی شود هرکه در او غش باشد»
 
* «خوش زبان باش در امان باش.»
* «خولی بکفم به که کلنگی بهوا.»
سطر ۵۶۳ ⟵ ۵۴۰:
 
== د ==
 
* «دادن به [[جنون|دیوانگی]] گرفتن به عاقلی.»
* «دارندگی‌ست و برازندگی.»
سطر ۵۷۱ ⟵ ۵۴۷:
* «دانا گوشت می‌خورد نادان چغندر.»
* «دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه// هر دو جانسوز است اما این کجا و آن کجا»
 
* «دایه از [[مادر]] مهربان‌تر را باید پستان برید.»
* «دختر، تخم ترتیزک است.»
سطر ۵۸۵ ⟵ ۵۶۰:
* «در جوانی مستی، در پیری سستی، پس کی خداپرستی؟»
* «در جهان هرکس که دارد نان مفت// می‌تواند حرف‌های خوب گفت»
 
* «در جهنم [[کژدم|عقرب]]ی هست که از دستش به [[مار]] غاشیه پناه می‌برند.»
* «در جیبش را تار عنکبوت گرفته‌است.»
سطر ۵۹۶ ⟵ ۵۷۰:
* «در خانه هرچه، مهمان هرکه.»
* «[[درخت]] اگر متحرک شدی ز جای بجای// نه جور اره کشیدی و نی جفای تبر» [[انوری]]
 
* «[[درخت]] پربار، سنگ می‌خوره.»
* «[[درخت]] تو گر بار [[دانش]] بگیرد// به زیر آوری چرخ نیلوفری را» [[ناصرخسرو]]
 
* «[[درخت]] کاهلی بارش گرسنگی است.»
* «[[درخت]] کج جز به آتش راست نمی‌شه.»
سطر ۶۱۵ ⟵ ۵۸۷:
* «در زیر این گنبد آبنوسی، یک‌جا عزاست یک‌جا عروسی.»
* «درس ادیب اگر بود زمزمه محبتی// جمعه به مکتب آورد [[کودک|طفل]] گریزپای را» [[نظیری نیشابوری]]
 
* «در شهر کورها یه چشمی پادشاست.»
* «در شهر نی‌سواران باید سوار نی شد.»
سطر ۶۲۱ ⟵ ۵۹۲:
* «در [[کار]] خیر حاجت هیچ استخاره نیست.» [[حافظ]]
* «در کف [[شیر]] نر خونخواره‌ای// غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای؟» [[مولوی]]
 
* «در کف هریک اگر شمعی بدی// اختلاف از گفت‌شان بیرون شدی» [[مولوی]]
 
* «در مجلس خود راه مده همچو منی را// کافسرده‌دل افسرده کند انجمنی را»
 
* «درم داران عالم را کرم نیست// کریمان را بدست اندر درم نیست» [[سعدی]]
 
* «در مسجده، نه کندنیست نه سوزوندنی.»
* «در نمک ریختن توی دیگ باید به مرد پشت کرد.»
سطر ۶۵۰ ⟵ ۶۱۷:
* «دست بشکند در آستین، سر بشکند درکلاه.»
* «دست بیچاره چون بجان نرسد// چاره جز پیرهن دریدن نیست» [[سعدی]]
 
* «دست [[هنر|بی‌هنر]] کفچه گدائیست.»
* «دست پشت سر نداره.»
سطر ۶۵۶ ⟵ ۶۲۲:
* «دستت چربه، بمال سرت.»
* «دستت چو نمی‌رسد به بی‌بی// دریاب کنیز مطبخی را»
 
* «دستت چو نمی‌رسد به کوکو، خشکه پلو را فرو کو.»
* «دست‌تنگی بدتر از دلتنگی است.»
سطر ۶۸۴ ⟵ ۶۴۹:
* «دست ننت درد نکنه.»
* «دست و روت را بشور منم بخور.»
* «دست و رویش را با آب مرده‌شور خانه شسته‌شسته است.»
* «دسته [[گل]] به آب داده.»
* «دستی را که حاکم ببره خون نداره یا دیه نداره.»
سطر ۶۹۱ ⟵ ۶۵۶:
* «دشمنان در زندان با هم [[دوستی|دوست]] شوند.»
* «دشمن [[دانا]] بلندت می‌کند// بر زمینت می‌زند [[مجنون|نادان]] دوست»
 
* «دشمن [[دانا]] که غم جان بود// بهتر از آن [[دوستی|دوست]] که [[مجنون|نادان]] بود» [[نظامی]]
 
* «دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد.» (دانی که چه گفت زال با رستم گرد...) [[سعدی]]
* «دعا خانه صاحبش را می‌شناسد.»
* «دعا کن ''الفبا'' بمیره یا دعا کن بابات بمیره» ((... وگرنه معلم بسیار است.))
* «دعوا سر لحاف ملانصرالدین بود.»
* «دلاک‌ها که بیکار می‌شوند سر هم را می‌تراشند.»
* «دل بی‌غم دراین عالم نباشد// اگر باشد بنی‌آدم نباشد»
 
* «دل سفره نیست که آدم پیش هرکس باز کنه.»
* «دلش درو طاقچه نداره.»
سطر ۷۰۶ ⟵ ۶۶۸:
* «دلو همیشه از چاه درست در نمیاد.»
* «دماغش را بگیری جانش در میاد.»
* «دم سیخ کرده.» (کنایه از مردن است )
* «دم [[خروس]] از جیبش پیداست.»
* «دمش را توی خمره زده‌است.»
سطر ۷۳۹ ⟵ ۷۰۱:
* «دو قرت و نیمش باقیه.»
* «دو قرص نان اگر از گندم است و گر از جو// دوتای جامه اگر کهنه‌است و گر از نو// چهارگوشه دیوار خود به‌خاطر جمع// که کس نگوید از این‌جا بخیز و آن‌جا رو// هزار مرتبه بهتر بنزد ابن یمین// زفر مملکت کی‌قباد و کی‌خسرو» [[ابن یمین]]
 
* «ده انگشت را خدا برابر نیافریده.»
* «ده، برای کدخدا خوبه و برادرش.»
سطر ۷۶۳ ⟵ ۷۲۴:
 
== ذ ==
 
* «ذات نایافته از هستی بخش// کی تواند که شود هستی بخش؟» [[عبدالرحمن جامی]]
 
* «ذره ذره کاندرین ارض و سماست// جنس خود را همچو کاه و کهرباست» [[مولوی]]
 
* «ذره ذره جمع گردد وانگهی [[دریا]] شود.» [[سعدی]]
 
== ر ==
 
* «راستی هیبت‌اللهی یا می‌خواهی منو بترسونی؟»
* «راه دزد زده تا چهل روز امنه.»
سطر ۷۹۵ ⟵ ۷۵۲:
* «روز گار آئینه را محتاج خاکستر کند.»
* «روزگار است اینکه گه عزت دهد گه خوار دارد// چرخ بازی‌گر از این بازی‌چه‌ها بسیار دارد» [[قائم‌مقام فراهانی]]
 
* «روزه خوردنشو دیدم، ولی نماز کردنش را ندیده‌ام.»
* «روزی به قدمه.»
* «روزی ِروزیِ [[گربه]] دست زن شلخته‌است.»
* «روضه‌خوان پشمه چال است.»
* «روغن چراغ ریخته وقف امامزاده.»
* «روغن روی روغن میره، بلغور، خشک میمونه.»
* «رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز// تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی» [[عبید زاکانی]]
 
* «روی گدا سیاهه ولی کیسه‌اش پره.»
* «ریسمان سوخت و کجیش بیرون نرفت.»
* «ریش و قیچی هر دو در دست شماست.»
* «ریق رحمت رو سرکشید.»
* «ریدی به الک .»
 
== ز ==
 
* «ز آب خرد، [[ماهی]] خرد خیزد// [[نهنگ]] آن به که با [[دریا]] ستیزد» [[سعدی]]
 
* «زاغم زد و زوغم زد، پس مانده [[کلاغ]] کورم زد.» (زوغم زد و زاغم زد، پس مانده کلاغم زد!)
* «زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم// به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم» [[سعدی]]
 
* «زبان [[خر]] را خلج می‌دونه.»
* «زبان خوش، [[مار]] را از سوراخ بیرون می‌آورد.»
سطر ۸۴۹ ⟵ ۸۰۱:
* «زهر طرف که شود کشته، سود [[اسلام]] است.»
* «زهر به دندان مالیده»
** معنا: یعنی بدزبان و بیهده گو است.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده = |نشانی = http://www.loghatnaameh.com/ |عنوان = لغت‌نامهٔ دهخدا | ناشر = |تاریخ = |تاریخ بازدید = }}</ref>
 
* «زیراندازش [[زمین]] است و رواندازش آسمون.»
* «زیر پای کسی پوست خربزه گذاشتن.»
* «زیر دمش سست است.»
* «زیر دیگ آتش است و زیر آدم آدم.» (همان‌طور که آتش آب دیگ را به‌جوش می‌آورد، آدم نیز به وسوسه و تحریک دیگری برانگیخته می‌شود.)
* «زیر سرش بلنده.»
* «زیر شالش قرصه.»
سطر ۸۶۱ ⟵ ۸۱۲:
 
== س ==
 
* «سال به دوازده ماه ما می‌بینیم یکدفعه هم تونبین
* «سال به سال دریغ از پارسال.»
سطر ۹۰۰ ⟵ ۸۵۰:
* «سرکه نقد بهتر از حلوای نسیه‌است.»
* «سر که نه در راه عزیزان بود// بار گرانیست کشیدن بدوش» [[سعدی]]
 
* «سر [[گاو]] توی خمره گیر کرده.»
* «سرگنجشکی (کله‌گنجشکی) خورده.»
سطر ۹۰۶ ⟵ ۸۵۵:
* «سرم را می‌شکنه نخودچی جیبم می‌کنه.»
* «سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی// که ما هم در دیار خود سری داریم و سامانی.»
 
* «سرنا را از سر گشادش میزنه.»
* «سرناچی کم بود یکی هم از غوغه اومد.»
سطر ۹۷۹ ⟵ ۹۲۷:
* «شب سمور گذشت و لب تنور گذشت.»
* «شب عید است و یار از من چغندر پخته می‌خواهد// گمانش می‌رسد من گنج قارون زیر سر دارم»
 
* «شبهای چهارشنبه هم غش می‌کنه.»
* «شپش توی جیبش سه قاب بازی می‌کنه.»
سطر ۹۸۹ ⟵ ۹۳۶:
* «[[شتر]] خوابیده‌اش هم بلندتر از [[خر]] ایستاده‌است.»
* «[[شتر]] در خواب بیند پنبه دانه// گهی لف لف خورد گه دانه‌دانه»
 
* «[[شتر]] دیدی ندیدی.»
* «[[شتر]] را چه به علاقه‌بندی؟»
سطر ۱٬۰۱۰ ⟵ ۹۵۶:
* «[[شعر]] چرا می‌گی که توی قافیه‌اش بمونی؟»
* «[[شغال]] بیشه مازندران را// نگیرد جز سگ مازندرانی»
 
* «[[شغال]]، پوزش به انگور نمی‌رسه می‌گه ترشه.»
* «[[شغال]] ترسو انگور خوب نمی‌خوره.»
سطر ۱٬۰۱۹ ⟵ ۹۶۴:
* «شلوار نداره، بند شلوارش را می‌بنده.»
* «شمر جلودارش نمی‌شه.»
* «شمشیر همان شمشیره,شمشیره، بازو همان بازو نیست.»
 
* «شنا بلد نیست زیر آبی هم می‌ره.»
* «شنونده باید عاقل باشه.»
سطر ۱٬۰۳۱ ⟵ ۹۷۵:
 
== ص ==
 
* «'''صابونش به جامه ما خورده.»
''' '''''''
* «صبر کوتاه خدا سی ساله.»
* «صداش صبح در میاد.»
سطر ۱٬۰۵۲ ⟵ ۹۹۵:
 
== ض ==
 
* «ضرب خورده جراحه.»
* «ضرر را از هر جا جلوشو بگیری منفعته.»
سطر ۱٬۰۶۱ ⟵ ۱٬۰۰۳:
== ط ==
* «طاس اگر نیک نشیند همه کس نراد است.»
* «طالع اگر اریآری برو دمر بخواب.»
* «[[طاووس]] را به نقش و نگاری که هست خلق// تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش» [[سعدی]]
 
* «طبل تو خالیست.»
* «طبیب بی‌مروت، خلق را رنجور می‌خواهد.»
سطر ۱٬۰۸۰ ⟵ ۱٬۰۲۱:
 
== ظ ==
 
* «ظالم پای دیوار خودشو می‌کنه.»
* «ظالم دست کوتاه.»
سطر ۱٬۰۸۷ ⟵ ۱٬۰۲۷:
 
== ع ==
 
* «[[عشق|عاشقان]] را همه گر آب برد// خوبرویان همه را خواب برد» [[ایرج‌میرزا]]
 
* «[[عشق|عاشق]] بی‌پول باید شبدر بچینه.»
* «[[عشق|عاشقم]] پول ندارم کوزه بده آب بیارم.»
* «[[عاشقی]] سوزی داره، سی و سه پنج روزی داره.»
* «[[گوز|عاشقی]] پیداست از زاری دل// نیست بیماری چو بیماری دل» [[مولوی]]
 
* «[[عشق|عاشقی]] شیوه رندان بلاکش باشد.» [[حافظ]]
* «[[عشق|عاشقی]] [[کار]] سری نیست که بر بالین است» [[سعدی]]
* «عاقبت جوینده یابنده بود.» [[مولوی]]
* «عاقبت گرگ‌زاده [[گرگ]] شود// گرچه با آدمی بزرگ شود» [[سعدی]]
 
* «عاقل به کنار آب تا پل می‌جست// [[دیوانه]] پابرهنه از آب گذشت»
 
* «عاقل گوشت می‌خوره، بی‌عقل بادمجان.»
* «عالم بی‌عمل، [[زنبور]] بی‌عسله.»
سطر ۱٬۱۰۸ ⟵ ۱٬۰۴۳:
* «عالمی را یک سخن ویران کند.»
* «عبادت بجز خدمت خلق نیست// به تسبیح و سجاده و دلق نیست» [[سعدی]]
 
* «عجب کشکی سابیدیم که همش دوغ پتی بود.»
* «عجله، [[کار]] شیطونه.»
سطر ۱٬۱۳۷ ⟵ ۱٬۰۷۱:
 
== غ ==
 
* «غاز می‌چرونه.»
* «غربال را جلوی کولی گرفت و گفت: منو چطور می‌بینی؟ گفت: هر طور که تو منو می‌بینی.»
سطر ۱٬۱۴۶ ⟵ ۱٬۰۷۹:
 
== ف ==
 
* «فحش رو که بندازی رو زمین، صاحبش خودش اونو برمیداره میزنه زیر بغلش»
* «فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان// آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست؟» [[ناصرخسرو]]
 
* «فرزند بی‌ادب مثل انگشت ششمه، اگر ببری درد داره، اگر هم نبری زشته.»
* «فرزند عزیز نور دیده// از دبه کسی ضرر ندیده»
 
* «فرزند کسی نمی‌کند فرزندی// گر طوق طلا به گردنش بربندی»
 
* «فرزند عزیز دردونه، یا دنگه یا دیونه.»
* «فرشش زمینه، لحافش آسمون.»
سطر ۱٬۲۰۷ ⟵ ۱٬۱۳۶:
* «[[کار]] نکو کردن از پر کردن است.»
* «[[کار]] هر [[بز]] نیست خرمن کوفتن// [[گاو]] نر می‌خواهد و مرد کهن»
 
* «[[کار]]ی بکن بهر ثواب؛ نه سیخ بسوزه نه کباب.»
* «کاسه جایی رود که قدح بازآید.»
سطر ۱٬۲۲۵ ⟵ ۱٬۱۵۳:
* «کبکش [[خروس]] می‌خونه.»
* «کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز»
 
* «کپه هم با فعله است؟»
* «کجا خوشه؟ اونجا که دل خوشه.»
سطر ۱٬۲۳۵ ⟵ ۱٬۱۶۲:
* «کرایه نشین، خوش نشینه.»
* «کرم‌داران عالم را درم نیست// درم‌داران عالم را کرم نیست»
 
* «کرم از خود درخته.»
* «[[کژدم]] را گفتند: چرا به زمستان در نمی‌آیی؟ گفت: به تابستانم چه حرمت است که در زمستان نیز بیرون آیم؟»
سطر ۱٬۲۵۱ ⟵ ۱٬۱۷۷:
* «کشته از بسکه فزونست کفن نتوان کرد.»
* «کفاف کی دهد این [[شراب|باده]] به مستی ما// خم سپهر تهی شد ز می‌پرستی ما»
 
* «کف دستی که مو نداره از کجاش می‌کنند؟»
* «[[کبوتر|کفتر]] صناری، یاکریم نمی‌خونه.»
سطر ۱٬۲۶۹ ⟵ ۱٬۱۹۴:
* «کلفتی نون را بگیر و نازکی [[کار]] را.»
* «کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است// جواب است ای برادر این نه [[جنگ]] است»
 
* «کله‌اش بوی قورمه‌سبزی میده.»
* «کله‌پز برخاست [[سگ]] جایش نشست.»
* «کله‌گنجشکی خورده.»
* «کمال همنشین در من اثر کرد// وگر نه من همان خاکم که هستم» [[سعدی]]
 
* «کم بخور همیشه بخور.»
* «کمم گیری کمت گیرم؛ نمرده ماتمت گیرم.»
سطر ۱٬۲۹۹ ⟵ ۱٬۲۲۲:
 
== گ ==
 
* «گابمه و آبمه و نوبت آسیابمه.»
* «[[گاو]] پیشانی سفیده.»
سطر ۱٬۳۰۵ ⟵ ۱٬۲۲۷:
* «[[گاو]] نه من شیر.»
* «گاه باشد که کودکی نادان// به غلط بر هدف زند تیری» [[سعدی]]
 
* «گاهی از سوراخ سوزن تو می‌ره گاهی هم از دروازه تو نمی‌ره.»
* «گدارو که رو بدی صاحبخونه می‌شه.»
* «نرمی ز حد مبر که چو دندان [[مار]] ریخت// هر طفل نی‌سوار کند تازیانه‌اش» [[صائب تبریزی]]
 
* «گذر پوست به دباغخانه می‌افته.»
* «گر به دولت برسی مست نگردی مردی.»
* «گر بری گوش و گر زنی دمبم// بنده از جای خود نمی‌جنبم.»
 
* «[[گربه]] برای رضای خدا [[موش]] نمی‌گیره.»
* «[[گربه]] تنبل را [[موش]] طبابت می‌کنه.»
سطر ۱٬۳۲۳ ⟵ ۱٬۲۴۲:
* «[[گربه]] شب سموره.»
* «[[گربه]] [[شیر]] است در گرفتن [[موش]]// لیک [[موش]] است در مصاف [[پلنگ]]» [[سعدی]]
 
* «[[گربه]] مسکین اگر پر داشتی// تخم [[گنجشک]] از زمین برداشتی»
 
* «گر تو بهتر می‌زنی بستان بزن.»
* «گر تو قرآن بدین نمط خوانی// ببری رونق مسلمانی» [[سعدی]]
 
* «گر تو نمی‌پسندی تغییر ده قضا را» (در کوی نیک‌نامی ما را گذر ندادند ...) [[حافظ]]
* «گر جمله کائنات کافر گردند// بر دامن کبریاش ننشیند گرد»
 
* «گر حکم شود که مست گیرند// در شهر هر آنچه هست گیرند»
 
* «گر در همه شهر یک سر نیشتر است// در پای کسی رود که درویش‌تر است»
 
* «گر در یمنی چو با منی پیش منی// ور پیش منی چو بی‌منی در یمنی»
 
* «گرد نام پدر چه می‌گردی؟// پدر خویش باش اگر مردی»
 
* «گرز به خورند پهلوون.»
* «گر زمین و زمان بهم دوزی// ندهندت زیاده از روزی»
 
* «گر صبر کنی زغوره حلوا سازیم.»
* «گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب‌خانه چیست؟»
سطر ۱٬۳۵۱ ⟵ ۱٬۲۶۱:
* «گر نباشد گنده خر، وای به حال گنده فروش»
* «گفت: پیغمبر که چون کوبی دری// عاقبت زآن در برون آید سری» [[مولوی]]
 
* «گفت: چشم تنگ دنیادار را// یا قناعت پر کند یا خاک گور» [[سعدی]]
 
* «گفت: خونه قاضی عروسیست. گفت: به تو چه؟ گفت: مرا هم دعوت کرده‌اند. گفت: به من چه؟»
* «گفت: استاد؛ شاگردان از تو نمی‌ترسند. گفت: من هم از شاگردها نمی‌ترسم.»
سطر ۱٬۳۶۴ ⟵ ۱٬۲۷۲:
* «گله‌گیهات به سرم ایشالاه عروسی پسرم.»
* «گنج بی‌رنج ندیده‌ست کسی// گل بی‌خار نچیده‌ست کسی» [[عبدالرحمن جامی]]
 
* «گنج بی [[مار]] و گل بی خار نیست// شادی بی‌غم در این بازار نیست» [[مولوی]]
 
* «گنج و [[مار]] و گل و خار و غم و شادی به هم‌اند» (جور دشمن چه‌کند گر نکشد طالب دوست...) [[سعدی]]
* «[[گنجشک]] امسالی رو باش که گنجشک پارسالی را قبول نداره.»
سطر ۱٬۳۷۴ ⟵ ۱٬۲۸۰:
* «گندم خوردیم از بهشت بیرونمان کردند.»
* «گنه کرد در بلخ آهنگری// به شوشتر زدند گردن مسگری»
 
* «گوز در بازار مسگری.»
* «گوز به شقیقه چه ربطی داره.»
سطر ۱٬۳۸۱ ⟵ ۱٬۲۸۶:
* «[[گوسفند]] بفکر جونه، قصاب به فکر دنبه.»
* «گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من// آنچه البته به جایی نرسد فریاد است» [[یغمای جندقی]]
 
* «گوشت جوان لب طاقچه‌است.»
* «گوشت را از ناخن نمیشه جدا کرد.»
سطر ۱٬۳۸۷ ⟵ ۱٬۲۹۱:
* «گوشت رانم را می‌خورم منت قصاب رو نمی‌کشم.»
* «گوهر پاک بباید که شود قابل فیض// ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ مرجان نشود» [[حافظ]]
 
* «گه جن خورده.»
* «گیرم پدر تو بود فاضل// از [[دانش|فضل]] پدر تو را چه حاصل» ~ [[نظامی]]
 
* «گیرم که مارچوبه کند تن بشکل [[مار]]// کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست» [[خاقانی]]
 
* «گیسش را توی آسیا سفید نکرده.»
 
== ل ==
 
* «لاف در غریبی، گوز در بازار مسگرها.»
* «لالائی بلدی چرا خوابت نمی‌بره.»
* «لب بود که دندون اومد.»
* «لحافی را برای شپشی دور نمی اندازندنمی‌اندازند
* «لقمان حکیم را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بی‌ادبان.» [[سعدی]]
* «لگد به بخت خودش می‌زنه.»
سطر ۱٬۴۰۹ ⟵ ۱٬۳۰۹:
 
== م ==
 
* «ما از خیک دست برداشتیم خیک از ما دست برنمیداره.»
* «ما اینور جوب تو اونور جوب.»
سطر ۱٬۴۵۲ ⟵ ۱٬۳۵۱:
* «ماما که دوتا شد سر بچه کج در میاد.»
* «ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون// او به مطلب‌ها رسید و ما هنوز آواره‌ایم.»
 
* «مهر درخشنده چو پنهان شود// شب‌پره بازیگر میدان شود.»
 
* «ما هم تون را می‌تابیم هم بوق را می‌زنیم.»
* «ماه همیشه زیر ابر پنهان نمیمونه.»
سطر ۱٬۴۶۰ ⟵ ۱٬۳۵۷:
* «[[ماهی]]، ماهی رو میخوره، ماهی‌خوار هر دو را.»
* «[[ماهی]] و ماست؟ عزرائیل میگه بازم تقصیر ماست؟»
* «ماهی از سر گنده گردد،نیگردد، نی ز دم // فتنه از عمامه خیزد نی زخم.»
* «مبارک خوشگل بود آبله هم درآورد.»
* «مثقال نمکه خروار هم نمکه.»
سطر ۱٬۴۶۸ ⟵ ۱٬۳۶۵:
* «مرد چهل ساله تازه اول چلچلیشه.»
* «مرد آنست که در کشاکش دهر// سنگ زیرین آسیا باشد.»
 
* «مرد خردمند [[هنر]] پیشه را// عمر دو بایست در این روزگار// تا به یکی تجربه آموختن// با دگری تجربه بردن به [[کار]].» [[سعدی]]
 
* «مرد که تنبوتش دو تا شد بفکر زن نو میافته.»
* «مرده را رو که بدی بکفن خودش میرینه.»
سطر ۱٬۴۹۶ ⟵ ۱٬۳۹۱:
* «مسجد جای خوابیدن نیست.»
* «مسلمانان در گور و مسلمانی در [[کتاب]].»
* «مشت نمونه خروار است.»
* «مشتری آخر شب خونش پای خودشه.»
* «مُشک آن است که ببوید؛ نه آن که عطار بگوید.»
سطر ۱٬۵۰۲ ⟵ ۱٬۳۹۷:
* «معامله با خودی غصه داره.»
* «معامله نقد بوی مشک میده.»
* «معرفت خر چیه ؟چیه؟ یا گوز یا جفتک.»
* «معما چو حل گشت آسان شود.»
* «مغز [[خر]] خورده.»
سطر ۱٬۵۱۴ ⟵ ۱٬۴۰۹:
* «ملا نصرالدین صنار می‌گرفت سگ اخته می‌کرد یکعباسی می‌داد می‌رفت حموم.»
* «من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم// تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.» [[سعدی]]
 
* «من از بیگانگان هرگز ننالم// که با من هرچه کرد آن آشنا کرد.» [[حافظ]]
 
* «من کجا و خلیفه در بغداد.»
* «من میگم خواجه‌ام تو میگی چند تا بچه داری؟»
سطر ۱٬۵۲۲ ⟵ ۱٬۴۱۵:
* «من میگم انف، تو نگو انف، تو بگو انف.»
* «من نمی‌گویم سمندر باش یا [[پروانه]] باش// چون بفکر سوختن افتاده‌ای مردانه باش.» [[مرتضی قلیخان شاملو]]
 
* «من نوکر حاکمم نه نوکر بادنجان.»
* «موریانه همه چیز خونه را می‌خوره جز غم صاحب‌خونه را.»
سطر ۱٬۵۳۳ ⟵ ۱٬۴۲۵:
* «مهره [[مار]] داره.»
* «مه فشاند نور و [[سگ]] عوعو کند// هرکسی بر طینت خود می‌تند» [[مولوی]]
 
* «مهمون باید خنده‌رو باشه اگر چه صاحب‌خونه، خون [[گریه]] کنه.»
* «مهمون تا سه روز عزیزه.»
سطر ۱٬۵۵۰ ⟵ ۱٬۴۴۱:
* «میوه خوب نصیب [[شغال]] می‌شه.»
* «میهمان سخت عزیز است ولی همچو نفس// خفقان آرد (خفه می‌سازد) اگر آید و بیرون نرود.»
 
* «مو را از ماست کشیدن.»
 
== ن ==
 
* «نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود// مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد» [[سعدی]]
 
* «ناخوانده به خانه خدا نتوان رفت.»
* «ناز عروس به جهازه.»
سطر ۱٬۶۱۴ ⟵ ۱٬۵۰۲:
* «نه خود خوری نه کس دهی گنده کنی به [[سگ]] دهی.»
* «نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم// الهی بخت برگردد از این طالع که من دارم»
 
* «نه دزد باش نه دزد زده.»
* «نه راه پس دارم نه راه پیش.»
سطر ۱٬۶۲۷ ⟵ ۱٬۵۱۴:
* «نه هرکه سر بتراشد قلندری داند» (هزار نکته باریک‌تر ز مو این‌جاست...) [[حافظ]]
* «نیش [[عقرب]] نه از ره کین است// اقتضای طبیعتش این است»
 
* «نیکی و پرسش؟»
* «نیم‌طبیب خطر جان، نیم‌فقیه خطر ایمان»
 
== و ==
* وقتی دندون بود نون نبود وقتی نون بود دندون نبود.
* وقت پختن هیج کس نبود وقت خوردن راه دست نبود.
* «وای به باغی که کلیدش از چوب مو باشه.»
* «وای به خونی که یک شب از میونش بگذره.»
سطر ۱٬۶۴۶ ⟵ ۱٬۵۳۲:
* «وقتی که جیک جیک مستونت بود یاد زمستونت نبود؟»
* «وقتی [[مادر]] نباشه با زن‌بابا باید ساخت.»
* << وقت رفتن من و بی بی دو به دو وقت خوردن من و بی بی ۴۹
 
== ه ==
 
* «هادی، هادی، اسم خودتو به ما نهادی.»
* «هر آن کس که دندان دهد نان دهد» [[سعدی]]
سطر ۱٬۶۶۳ ⟵ ۱٬۵۴۸:
* «هر چه بخود نپسندی به دیگران نپسند.»
* «هر چه بگندد نمکش می‌زنند// وای به روزی که بگندد نمک»
 
* «هر چه به همش بزنی گندش زیادتر می‌شه.»
* «هر چه پول بدی آش می‌خوری.»
* «هر چه پیش آید خوش آید.»
* «هر چه خدا خواست همان می‌شود// هر چه دلم خواست نه آن می‌شود»
 
* «هر چه خورده نریده.»
* «هر چه دختر همسایه چل‌تر، برای ما بهتر.»
سطر ۱٬۶۸۲ ⟵ ۱٬۵۶۵:
* «هر چه می‌گم نره، بازم می‌گه بدوش.»
* «هر چه نصیب است نه کم می‌دهند// ور نستانی به ستم می‌دهند»
 
* «هر چه هست از قامت ناساز بی‌اندام ماست// ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست» [[حافظ]]
 
* «هر چی سنگه مال پای لنگه»
* «هر چیز به دیده خوار آید عاقبت روزی به [[کار]] آید.»
* «هر [[خر|خری]] را به یک چوب نمی‌رونند.»
* «هر دم از این باغ بری می‌رسد// تازه‌تر از تازه‌تری می‌رسد» [[نظامی]]
 
* «هر دودی از کباب نیست.»
* «هر رفتی، آمدی داره.»
سطر ۱٬۷۰۰ ⟵ ۱٬۵۸۰:
* «هرکسی پنج روزه نوبت اوست» (دور مجنون گذشت و نوبت ماست...) [[حافظ]]
* «هرکسی از ظن خود شد یار من// از درون من نجست اسرار من» [[مولوی]]
 
* «هرکسی [[کار]] خودش، بار خودش، آتیش به انبار خودش.»
* «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش// بازجوید روزگار وصل خویش» [[مولوی]]
 
* «هرکه با [[مادر]] خود زنا کنه با دگران چها کنه.»
* «هرکه بامش بیش، برفش بیشتر.»
سطر ۱٬۷۱۴ ⟵ ۱٬۵۹۲:
* «هرکه دست از جان بشوید هر چه در دل دارد گوید.»
* «هرکه در این بزم مقرب‌تر است// جام بلا بیش‌ترش می‌دهند»
 
* «هرکه را زر در ترازوست، زور در بازوست.»
* «هرکه را [[طاووس]] باید جور هندوستان کشد.»
* «هرکه را مال هست و عقلش نیست// روزی آن مال مالشی دهدش// وآنکه را عقل هست و مالش نیست// روزی آن عقل بالشی دهدش» [[عمادی شهریاری]]
 
* «هرکه را می‌خواهی بشناسی یا باهاش معامله کن یا سفر کن.»
* «هرکه شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد.»
* «هرکه نان از عمل خویش خورد// منت از حاتم طائی نبرد»
 
* «هرکی به فکر خویشه کوسه به فکر ریشه.»
* «هرکی [[خر]] شد، ما پالونیم.»
سطر ۱٬۷۹۲ ⟵ ۱٬۶۶۷:
* «هیچکاره و همه‌کاره.»
* «هیچکس از پیش خود چیزی نشد// هیچ آهن خنجر تیزی نشد// هیچ قنادی نشد استادکار// تا که شاگرد شکرریزی نشد»
 
* «هیچکس را توی گور دیگری نمی‌گذارن.»
* «هیچکس روزی دیگری را نمی‌خوره.»
سطر ۱٬۷۹۹ ⟵ ۱٬۶۷۳:
 
== ی ==
 
* «[[یابو]] برش داشته.»
* «[[یابو|یابوی]] اخته و مرد کوسه سن و سالشون معلوم نیست.»
سطر ۱٬۸۱۵ ⟵ ۱٬۶۸۸:
* «یا مرگ یا اشتها.»
* «یا مکن با پیل‌بانان [[دوستی]]// یا بنا کن خانه‌ای در خورد [[فیل|پیل]]» [[سعدی]]
 
* «یکی رو تو ده راه نمی‌دادند سراغ کدخدا رو می‌گرفت.»
* «یک ارزن از دستش نمی‌ریزه.»
سطر ۱٬۸۲۳ ⟵ ۱٬۶۹۵:
* «یک [[بز]] گر گله را گر می‌کند.»
* «یک سر است و هزار سودا؛ یکدل دارد و هزار دلبر.»<ref>http://www.loghatnameh.org/dehkhodaworddetail-39e94170b23246e7b8fa74a9ce13eee1-fa.html</ref>
 
* «یک داغ‌دل بس است برای قبیله‌ای.»
* «یکدم نشد که بی سر [[خر]] زندگی کنیم.»
سطر ۱٬۸۷۴ ⟵ ۱٬۷۴۵:
 
== جستارهای وابسته ==
 
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس}}
<references/>
 
[[رده:ضرب‌المثل‌های فارسی]]