نوآم چامسکی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
احسان آشنا (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
احسان آشنا (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳:
== گفتاوردها ==
* «همیشه حس کرده‌ام که [[اروپا]] از بسیاری جنبه‌ها نژادپرست‌تر از ایالات متحده است. اینکه در اروپا بروز پیدا نمی‌کرد به این خاطر بود که آنجا یکدست‌تر بود. اما به محض اینکه این یکدستی کمی به هم ریخت، اوضاع به شدت کریه می‌شود.»<ref>http://www.radiofarda.com/content/f35_jahanbegloo_chomsky/26726217.html</ref>
 
 
* اگر موضوعی را مدام برای شما تکرار کردند بدانید که به احتمال زیاد یک دروغ است.
 
 
* توهین به پیامبر اسلام بیان تنفر است نه آزادی بیان.
 
 
* وقتی ارباب بغرد، خدمتکاران از ترس مچاله می شوند.
 
 
* آن چیزی که می گویند من به آن اعتقاد ندارم چیست؟! تا زمانی که پاسخ این سوال مشخص نشود، سوال در مورد آتئیست بودن من بی معناست. نمی دانم چطور می شود فردی را که نمی داند به چه چیزی باید اعتقاد داشته باشد یا چه چیزی را انکار کند، بی خدا نامید...!
 
 
* پس از پایان جنگ دیگر سوال و ابهامی در مورد واقعه هولوکاست باقی نماند و همه چیز روشن بود و بسیاری از یهودیان همچنان در اردوگاه های پناهجویان تا سال ها بعد از آن جان خود را از دست می دادند.
 
 
* من به این دلیل با تشکیل دولت یهودی مخالف بودم که معتقدم در یک دولت نباید برای بخشی از جمعیت آن برتری قائل شد. و به همین دلیل با اسلامی شدن دولت پاکستان نیز مخالف هستم. و همینطور با مسیحی شدن دولت آمریکا که در آن جمعیت به دو بخش مسیحی و غیر مسیحی تقسیم شوند.
 
 
* دیگر وقت آن نیست بدانیم چه کسی جهان را آفریده است، باید دید چه کسانی به خراب کردن آن مشغولند!
 
 
* در صحنه جهانی ما بسرعت بسمت پرتگاه می رویم و تنها می توانیم در آن سقوط کنیم. این مسیر به شدت شانس ما برای ادامه حیات را کاهش می دهد. در واقع دو پرتگاه وجود دارد یکی فاجعه زیست محیطی که قریب الوقوع است و ما زمان زیادی برای مقابله با آن نداریم و در حال حاضر در حال حرکت در مسیر اشتباهی هستیم .پرتگاه دیگر نیز هفتاد سال آینده و تهدید جنگ هسته ای است. این تهدید همواره رو به افزایش است. اگر به پرونده این موضوع نگاه کنید، باید بگویم واقعا معجزه است که تاکنون جان سالم بدر برده ایم.
 
 
* گونه انسانی حدود صد هزار سال است که روی زمین زندگی می کند و اکنون و در این عصر به لحظه ای منحصر بفرد در تاریخ حیاتش رسیده است. این گونه، اکنون در موقعیتی است که بزودی، تا چند نسل آینده، تصمیم اش را خواهد گرفت، که آیا تجربه زندگی به اصطلاح هوشمند می تواند تداوم داشته باشد یا تصمیم به نابودی آن می گیرد؟ دانشمندان آگاهند که اگر نوه های ما بخواهند زندگی معقولی داشته باشند، بخش اعظم سوخت های فسیلی را باید دست نخورده در دل زمین باقی بگذاریم. اما ساختارهای نهادی جامعه ما بشدت فشار می آورند تا آخرین قطره این سوخت ها را استخراج کنیم. اثرات تغییرات آب و هوایی در آینده نه چندان دور، فاجعه بار است و ما در این چارچوب به سوی پرتگاه پیش می رویم.
 
 
* همانند بیشتر رهبران، ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه تهدیدی برای مردم خودش است. او به وضوح دست به اقدامات غیر قانونی می زند. از نظر من وقتی شما به سیاست های او فکر می کنید، سیاست هایش منطقی هستند. فکر اینکه اوکراین به اتحاد نظامی غرب بپیوندد برای هر رهبری در روسیه غیر قابل قبول است. گورباچف رهبر سابق اتحاد جماهیر شوروی با اتحاد آلمان و پیوستنش به ناتو موافقت کرد . این امتیاز فوق العاده ای بود تا در عوض ناتو حتی یک سانتیمتر هم به سمت شرق گسترش پیدا نکند. این عبارتی بود که بکار برده شده است. باید ببینیم چه اتفاقی افتاد. ناتو فورا به شرق آلمان نقل مکان کرد و پس از آن کلینتون آمد و ناتو را تا پشت مرزهای روسیه گسترش داد. در حال حاضر، دولت جدید اوکراین بعد از سرنگونی دولت قبلی روی کار آمده و پارلمان با سیصد رای موافق در برابر هشت رای مخالف یا چیزی شبیه این، به پیوستن به ناتو رای داده است. شبه جزیره کریمه دقیقا بعد از سرنگونی دولت از دست رفت. این اقدام از اوکراین محافظت نمی کند و حتی اوکراین را با تهدید یک جنگ بزرگ روبرو می کند. پیوستن به ناتو محافظت نیست. واقعیت این است که این تهدید راهبردی جدی برای روسیه است که هر یک از رهبران روسیه نسبت به آن واکنش نشان می دهند و این کاملا قابل درک است.
 
 
* من مدافع مذاکراه با ایران هستم اما این اقدامات کافی نیست. دو کشور هستند که به خشونت ها در خاورمیانه دامن می زنند. آنها به طور دائم دست به تجاوز، خشونت ، اقدامات تروریستی و اعمال غیر قانونی می زنند. هر دو دولت قدرتمند سلاح هسته ای دارند و سلاح های هسته ای آنها در نظر گرفته نمی شود. آمریکا و اسرائیل. آنها دو کشور هسته ای مهم در جهان هستند. از نظر من دلیلی وجود دارد که در نظرسنجی های بین المللی که توسط آژانس های نظرسنجی آمریکا انجام شده، مردم اکثریت کشورها، آمریکا را بعنوان بزرگترین خطر برای صلح جهان در نظر گرفته اند. هیچ کشور در این نظرسنجی ها و از نظر این تهدید، همپایه آمریکا نیست. همچنین جالب است که رسانه های آمریکا حاضر به انتشار این نظرسنجی ها نیستند اما این مسئله باعث فراموشی آن نمی شود.
سطر ۲۸ ⟵ ۳۹:
 
* چامسکی گفت به طور قطع دولت های اروپا ضعیف النفس تر از آن هستند که موضع مستقلی بگیرند.
 
 
* یونان دیگر نباید سیاست های بروکسل و بانک های آلمانی را اجرا کند که در حال نابودی کشور هستند. در واقع تاثیر این سیاست ها بوده که باعث افزایش بدهی های یونان نسبت به تولید ثروت اش شده است. حدود نیمی از جوانان در یونان بیکار هستند و احتمالا چهل درصد جمعیت زیر خط فقر زندگی می کنند. یونان نابود شده است. در سال هزار و نهصد و پنجاه و سه اروپا بیشتر بدهی ها آلمان را بخشید. با بخشش این بدهی ها بود که آلمان قادربه بازسازی آسیب های دوران جنگ شد. اروپا باید بدهی های یونان را ببخشد. در مورد بدهی های اسپانیا و پرتقال هم باید پرسید چه کسی باعث این بدهی شده؟ و بدهکاری به چه کسانی است؟ در واقع این بدهی ها بوسیله دیکتاتورها ایجاد شده است. در یونان دیکتاتوری فاشیستی روی کار بوده که توسط ایالات متحده حمایت می شده است و آنها باعث بخش بزرگی از این بدهی هستند. از نظر من بدهی خشن تر و بی رحمانه تر از دیکتاتوری است و در قوانین بین المللی آنرا «بدهی نفرت انگیز» نامیده اند که نباید پرداخت شود. این اصلی است که توسط ایالات متحده وقتی به نفع شان بود، وارد قوانین بین المللی شد. بیشتر بدهی هایی که یونان باید بپردازد در واقع بدهی به بانک هاست، بدهی به بانک های آلمانی و فرانسوی است که تصمیم گرفته بودند وام هایی با ریسک بسیار بالا پرداخت کنند و حالا با این واقعیت مواجه شده اند که وام گیرندگان نمی توانند این وام ها را بازپرداخت کنند. برخی از این مشکلات نتیجه سیاست های اقتصادی تعیین شده توسط بوروکرات های بروکسل، کمیسیون اروپا و نهادهای مشابه آنهاست همچنین فشار ناتو و بانک های بزرگ، خصوصا بانک های آلمانی. این سیاست ها از بعضی جهات انعکاسی از نقطه نظرهای طراحانشان است. از یک سو آنها می خواهند وام ها و سرمایه گذاری های مخاطره آمیز و پر خطر شان بازپرداخت شود و از سوی دیگر این سیاست ها در حال فرسایش و نابودی دولت رفاه است که آنها هرگز علاقه ای به آن نداشته اند. دولت رفاه یکی از خدمات و کمک های بزرگ اروپا به جامعه مدرن بوده اما قدرتمندان و ثروتمندان هیچ گاه آن را دوست نداشته اند و واقعیت این است که این سیاستها در حال فرسایش دولت رفاه است و از نظر آنها سیاست خوبی است. مشکل دیگر اروپا این است که اروپا به شدت نژادپرست است. من همواره حس کرده ام که اروپا احتمالا از آمریکا نژاد پرست تر است. این مشکل قبلا در اروپا قابل مشاهده نبود بخاطر اینکه جمعیت اروپا در گذشته به شدت تمایل به هم گن بودن و یک دستی داشت. بنابراین وقتی همه بلوند و چشم آبی باشند، آنوقت شما نژادپرست به نظر نمی آیید اما همین که جمعیت شروع به تغییر کند، نژادپرستی خیلی سریع خودش را آشکار می کند. این مسئله یک مشکل جدی فرهنگی در اروپاست. آنچه به من امید می دهد دو موضوعی است که درباره شان صحبت کردیم. استقلال آمریکای لاتین یکی از آنهاست که اهمیت تاریخی دارد و ما در جریان اجلاس سران کشورهای قاره آمریکا در پاناما شاهد آن بودیم. در اجلاس اخیر آمریکا کاملا منزوی بود. این تغییر، تغییر رادیکالی است که ما از ده تا بیست سال گذشته که دخالت آمریکا در امور آمریکای لاتین کاهش یافت، شاهد آن هستیم. در واقع به همین خاطر است که اوباما به سمت کوبا دست دراز می کند و تلاش دارد تا بر انزوای آمریکا غلبه کند. این آمریکا است که منزوی شده است نه کوبا و به طور قطع این اقدام اوباما شکستی خواهد بود که آن را خواهیم دید. عامل خوش بینی من در اروپا، سیریزا و پودموس است. خوشبختانه، سرانجام شاهد قیام مردم علیه سیاست های اجتماعی – اقتصادی مخرب و نابودکننده ای هستیم که توسط بانک ها و بوروکراسی اعمال شده اند و این حرکت ها خیلی امیدوار کننده است.