حاجی آقا: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جز خود کتاب منبع است |
||
خط ۱:
'''[[W:حاجی آقا|حاجی آقا]]''' نام داستانی از [[صادق هدایت]] است.
سطر ۶ ⟵ ۵:
* «آقا من در این شهر خیلی دشمن دارم همهٔ تازهبدورانرسیدهها، همهٔ دزدها و نوکیسهها، همهٔ این عربها و نصرانیهای سوریه و عراق که بهطور مرموزی در مقامات حساس اقتصادی مملکت رخنه کردهاند، همهٔ آنهائی که باباشان را نمیشناسند بهمن حسد میبرند - '''من دانم و پینهدوز در انبان چیست!'''»
* «آنچه که بشر جستجو میکند دزد و گردنهگیر و کلاش نیست، چون بشر برای زندگی خودش معنی لازم دارد. یک [[فردوسی]] کافی است که وجود میلیونها از امثال شما را تبرئه بکند و شما خواهی نخواهی معنی زندگی خودتان را از او میگیرید و به او افتخار میکنید. اما حال که [[دانش|علم]] و [[هنر]] و فرهنگ از این سرزمین رخت بربسته، معلوم میشود فقط دزدی و جاسوسی و پستی بهاین زندگی معنی و ارزش میدهد.»
* «از راههای پولدرآری تازهای که پیدا شده بود حاجی اظهار خرسندی میکرد و میگفت: بر پدرشان لعنت که بیخود ما را از [[دموکراسی]] میترساندند! اگر دموکراسی اینه که من همهٔ عمرم دموکرات بودم.»
* «اشتباه نکنید، ما نمیخواهیم که شما بروید و نماز و روزه مردم را درست بکنید. برعکس ما میخواهیم که بهاسم [[مذهب]] آداب و رسوم قدیم را رواج بدیم. ما بهاشخاص متعصب سینهزن و شاخحسینی و خوشباور احتیاج داریم نه دیندار مسلمان. باید کاری کنیم که برزگر و دهقان خودش را محتاج من و شما بدانه و شکرگذار باشه. برای این که ما بهمقصود برسیم باید او ناخوش و گشنه و بیسواد و کر و کور بمانه و حق خودش را از ما گدائی بکنه.»
* «این قائد عظیمالشأن که همه هستی مملکت را بالا کشید، جواهرات سلطنتی را دزدید و عتیقهها را با خودش برد، حالا یکمشت عکس رنگین خودش را توی دست مردم بهیادگار گذاشته که بهلعنت شیطان نمیارزه. یکی نبود ازش بپرسه مرتیکه پول ملت را کجا میبری؟ برای این که همه آنهائی که ماندند شریک دزد و رفیق قافله هستند.»
|