محمدرضا شفیعی کدکنی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱:
'''[[W:محمدرضا شفیعی کدکنی|محمدرضا شفیعی کدکنی]]''' ([[W:۱۳۱۸ (خورشیدی)|۱۳۱۸]] / [[W:۱۹۳۹ (میلادی)|۱۹۳۹م]] -) نویسنده، ادیب و شاعر ایرانی.
{{multiple image
[[پرونده:Mohammad Reza Shafei Kadkani 2.png|thumb|«هر هنرمند بزرگی، در مرکز وجودی خود یک تناقض ناگزیر دارد.»]]▼
| align = left
[[پرونده:M.R Shafiei Kadkani.jpg|thumb|]]▼
| direction = vertical
| header =
| width = 250
| alt1 = Colored dice with white background
▲
| image2 = Mohammad Reza Shafei Kadkani 2.png
| alt2 = Colored dice with checkered background
| caption2 = به تجربه دریافتهام که روشنفکرانِ ما، غالباً، فاقدِ «تقوای سیاسی» اند. به اندک خشم و نفرتی، حتّی شخصی، انواعِ تهمتها را به طرفِ مقابل میزنند.... حقیقتِ امر این است که ما مردمی بسیار عاطفی و هیجانی ایم و همین حالاتِ عاطفیِ خود را «عقل» و «سیاست» نام میگذاریم و بعد پشیمان میشویم
}}
== گفتاوردها ==
* «آنها که در تفسیر [[شعر]] حافظ کوشیدهاند با رفع یکی از دو سوی تناقض شعر او را تفسیر کنند (الحادی محض یا مذهبی خالص) دورترین درک را از شعر او داشتهاند.»
** ''اخوان، اراده معطوف به آزادی''
* «اصولأ [[هنر]] نمایش در ایران -در قیاس با یونان و ملل اروپا- بسیار ابتدایی و اندکمایهاست. [[شعر]] نمایشی نیز همین حالت را دارد. جای هرگونه تجربهای در این راه، همچنان خالی است.»
** ''انواع ادبی و شعر فارسی''
* «به تجربه دریافتهام که روشنفکرانِ ما، غالباً، فاقدِ «تقوای سیاسی» اند. به اندک خشم و نفرتی، حتّی شخصی، انواعِ تهمتها را به طرفِ مقابل میزنند.... حقیقتِ امر این است که ما مردمی بسیار عاطفی و هیجانی ایم و همین حالاتِ عاطفیِ خود را «عقل» و «سیاست» نام میگذاریم و بعد پشیمان میشویم.»
** مقدمهٔ «حالات و مقاماتِ م. امید»، نشر سخن،۱۳۹۰»
* «بهترین ناقد روزگار ما کسی است که بتواند آرای منتقدان اروپایی را بهدرستی با آثار ادبی فارسی تطبیق دهد و آنها که دستاندر کار مطالعه آثار معاصرانند نیک میدانند که هنوز از نعمت چنین منقدی برخوردار نشدهایم.»
** ''گفتگو با دانشجویان دانشسرای عالی تهران/ ۱۳۵۰''
* «خلاقیت [[هنر|هنری]]، چیزی جز ظهورات گاهگاهِ این تناقض نیست. [[خیام]]، [[جلالالدین محمد بلخی|جلالالدین مولوی]]، و حتی [[فردوسی]] گرفتار این تناقض بودهاند. [[ناصرخسرو]] کوشیدهاست این تناقض را، آگاهانه حل کند ولی ناخودآگاه از گوشه و کنار هنرش این تناقض خود را نشان میدهد.»
** ''اخوان، اراده معطوف به آزادی''
* «شعر، معماری زبان است و موسیقایی شدنِ تصویرِ عواطفِ انسانی در زبان. جز این هرچه هست سرگرمِ کودکانِ کوی است و پیش از خداوندِ خود مردهاست. در همهٔ زبانهای جهان، شاعرانِ بزرگ، معمارانِ برجستهٔ زبان اند؛ از هُمر تا الیوتن و ییتز و ریلکه و مایاکوفسکی، از امرؤالقیس تا نزار قبّانی، از رودکی تا ایرج تا فروخ فرّخ زاد. هنر، فُرم است و فرم است و فرم و دیگر هیچ! فرم، در زبان، جز از رهگذرِ ساحتِ موسیقایی کلام امکانِ تحقق ندارد و موسیقی امری است ریاضی و از شعبِ علم ریاضی. «فرم»هایی که بیروت از وجهِ موسیقاییِ زبان ادّعا شود، «قالیچهٔ» آن «شیّاد» است که فقط حلالزاده آن را میدید.»
** مقدمهٔ «حالات و مقاماتِ م. امید»، نشر سخن،۱۳۹۰»
* «[[شعر]] فارسی بهعنوان یکی از برجستهترین و گستردهترین آثار فرهنگ بشری، همواره مورد ستایش آشنایان این وادی بودهاست.»
** ''روانشناسی اجتماعی شعر فارسی''
* «[[مهدی اخوان ثالث|اخوان ثالث]]، از این لحاظ هم نمودار برجستهای بود از یک [[هنر|هنرمند]] بزرگ که چندین تناقض را، تا آخر عمر، در خود حمل میکرد و خوشبختانه هیچگاه نتوانست خود را از شر آنها نجات بخشد.»
** ''اخوان، اراده معطوف به آزادی''
سطر ۴۸ ⟵ ۳۶:
* «من اگر متجاوز از یک ربع قرن، زندگی [[مهدی اخوان ثالث|اخوان]] را از نزدیک ندیده بودم و در احوالات مختلف با او نزیسته بودم، امروز فهم درستی از [[شعر]] [[حافظ]] نمیتوانستم داشته باشم، او مشکل شعر حافظ را برای من حل کرد، بیآنکه سخنی در باب حافظ، یا توضیح شعرهای او گفته باشد.»
** ''اخوان، اراده معطوف به آزادی''
* «'''هر هنرمند بزرگی، در مرکز وجودی خود یک تناقض ناگزیر دارد. ''' تناقضی که اگر روزی به ارتفاع یکی از نقیضین منجر شود کار هنرمند نیز تمام است. و دیگر از [[هنر]] چیزی جز مهارتهای آن برایش باقی نخواهد ماند.»
** ''اخوان، اراده معطوف به آزادی''
* (ادامهٔ بالا)«محور این تناقض وجودی هنرمندان میتواند از امور فردی و شخصی سرچشمه بگیرد و میتواند در حوزه امور [[تاریخ|تاریخی]] و اجتماعی و ملی خود را بنمایاند... در حوزه الاهیات هم این تناقض خود را نشان میدهد... [[خیام]]، [[حافظ]] و [[مولوی]] میدان اصلی [[هنر|هنرشان]] در تجلی تناقضهای الاهیاتی ذهن ایشان است.»
** ''اخوان، اراده معطوف به آزادی''
== اشعار ==
* «به کجا چنین شتابان؟ گوَن از نسیم پرسید// دل من گرفته زین جا، هوس سفر نداری، ز غبار این بیابان؟// همه [[آرزو|آرزویم]] اما، چه کنم که بسته پایم»
|