رودکی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳:
----
* «اندر بلای سخت پديد آيد// فضل و بزرگواری و سالاری»
** ''دیوان رودکی''
* «باد سحری گذر به كويت دارد// زان بوی بنفشه راز مويت دارد// در پيرهن غنچه نمیگنجد گل// از شادی آنكه رنگ رويت دارد»
** ''دیوان رودکی''
* «باد و ابر است این جهان، افسوس// باده پیشآر، هرچه باداباد»
** ''دیوان رودکی''
* «بس كه بر گفته پشيمان بودهام// بس كه بر ناگفته شادان بودهام»
** ''دیوان رودکی''
* «بهچشمت اندر بالار ننگری تو بهروز// بهشب بهچشـم كسان اندرون ببينی كاه»
** ''دیوان رودکی''
* «تا جهان بود از سر آدم فـراز// كـس نبود از راه دانش بینيـاز// مـردمان بخرد اندر هــر زمان// راه دانش را بههرگونه زبان// گـرد كردند و گرامـی داشتنـد// تا بهسنگ اندر، همی بنگاشتند// دانش اندر دل چراغ روشن است// وز همه بد بر تن تو جوشن است»
** ''امثال و حکم - دهخدا''
* «چرا عمر كركس دوصد سال، ويحك// نماند زسالی فزونتر پرستـو»
** ''امثال و حکم - دهخدا''
* «روی بهمحراب نهادن چهسود// دل بهبخارا و بتان طراز// ایزد ما، وسوسه عاشقی// از تو پذیرد، نپذیرد نماز»
** ''از رودکی تا بهار - انتشارات باقرالعلوم، ۱۳۷۰''
* «زآنست قوی شير بهگردن كه بههركار// از خود بهتن خويش رسولست و فرسته»
** ''دیوان رودکی''
* «زندگانی چه كوته و چه دراز// نه بهآخـر بمـُـرد بايد باز// هــم به چنبر گذار خواهد بود// اين رسن را اگر چه هست دراز»
** ''دیوان رودکی''
* «زمانه پندی آزادهوار داد مرا// زمانه را چو نکو بنگری همه پند است// بهروز نیک کسان تا تو غم نخوری// بسا کسا که بهروز تو آرزومند است.»
** ''دیوان رودکی''
* «شاد زی با سیاهچشمان، شاد// که جهان نیست جز فسانه و باد»
** ''از رودکی تا بهار - انتشارات باقرالعلوم، ۱۳۷۰''
* «شو تا قيامت آيد زاری كن// كی رفته را بهزاری باز آری»
''دیوان رودکی''
* «میلفنج دشــمن كه دشمن يكی// فزون است و دوست ار هزار، اندكی»
''دیوان رودکی''
* «هرکه نامخت از گذشت ِ روزگار// هیچ ناموزد زهیچ آموزگار»
** ''امثال و حکم - دهخدا''
* «نيك بخت آن كسی كه داد و بخورد// شوربخت آنكه او نخورد و نداد»
** ''از رودکی تا بهار - انتشارات باقرالعلوم، ۱۳۷۰''
* «يكی آلودهای باشد كه شهری را بيالايد// چو در گاوان يكی باشد كه گاوان را كند ريخن»
** ''امثال و حکم - دهخدا''
|