چارلی چاپلین: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amg72827 (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
ع م گ (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴:
 
== گفتارها ==
* فیلمسازان باید به این بیندیشند که فیلم‌هایشان را در روز رستاخیز با حضور خودشان نمایش داده خواهد شد.<ref>http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910406000729</ref><ref>http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940129000664</ref><ref>http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836</ref>
* هیتلر و چارلی چاپلین تقریباتقریباً همسن بودند، هیتلر فقط چهار روز از چارلی چاپلین کوچکتر بود: این سرنوشت ما دو تا بود که یکی دنیا را بخنده بندازه و دیگری به گریه، و اگر سرنوشت میخواست،می‌خواست، کاملاکاملاً بر عکس میشدمی‌شد.
** [http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910406000729 منبع]
** [http://www.farsnewsasriran.com/newstext.php?nn=13940129000664fa/news/210016/یک-سخن-آموزنده-از-چارلی-چاپلین منبع]
* اگر روزی خیانت دیدی ،دیدی، بدان که قیمتت بالاست.
** [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836 منبع]
 
* هیتلر و چارلی چاپلین تقریبا همسن بودند، هیتلر فقط چهار روز از چارلی چاپلین کوچکتر بود: این سرنوشت ما دو تا بود که یکی دنیا را بخنده بندازه و دیگری به گریه، و اگر سرنوشت میخواست، کاملا بر عکس میشد.
** [http://www.asriran.com/fa/news/210016/%DB%8C%DA%A9-%D8%B3%D8%AE%D9%86-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%DA%86%D8%A7%D8%B1%D9%84%DB%8C-%DA%86%D8%A7%D9%BE%D9%84%DB%8C%D9%86 منبع]
 
* اگر روزی خیانت دیدی ، بدان که قیمتت بالاست.
** [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836 منبع]
* حتی بهترین فرزندان نیز دشمن جان پدر و مادرانند.
** [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836 منبع]
* از دشمن خود یکبار بترس و از دوست خود هزار بار.
** [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836 منبع]
* نقاش کامل آنست که از هیچ برای خود سوژه بسازد.
** [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836 منبع]
* خوشبختی فاصله این بدبختی تا بدبختی دیگر است.
** [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836 منبع]
* حتی تظاهر به شادی نیز برای دیگران شادی بخش است.
سطر ۲۸ ⟵ ۲۳:
* انسان اگر فقیر و گرسنه باشد بهتر از آن است که پست و بی عاطفه باشد.
** [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836 منبع]
* بزرگ ترینبزرگ‌ترین الماس جهان آفتاب است، که خوشبختانه بر گردن همه می درخشدمی‌درخشد.
** [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836 منبع]
* درخشان تریندرخشان‌ترین تاجی که مردم بر سر می نهندمی‌نهند در آتش کوره هاکوره‌ها ساخته شده است.
** [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836 منبع]
* مردمان روی زمین استوار، بیشتر از بندبازان روی ریسمان نااستوار سقوط می کنندمی‌کنند.
** [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836 منبع]
* شکست خوردن ناراحتی ندارد. آدم باید شجاع باشد تا بتواند از خودش یک احمق بسازد.
سطر ۳۸ ⟵ ۳۳:
* اگر شاد بودی آهسته بخند تا غم بیدار نشود و اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود.
** [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836 منبع]
* این یکی از تضادهای زندگی ما است که آدم همیشه کار اشتباه را در بهترین زمان ممکن انجام می دهدمی‌دهد.
** [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836 منبع]
* وقتی زندگی صد دلیل برای گریه کردن به شما نشان میدهد،می‌دهد، شما هزار دلیل برای خندیدن به آن نشان دهید.
** [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836 منبع]
* من دریافته امدریافته‌ام که ایده هایایده‌های بزرگ هنگامی به ذهن راه می یابندمی‌یابند که مصمم به داشتن چنین ایده هاییایده‌هایی باشیم.
** [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836 منبع]
* شاید زندگی آن جشنی نباشد که تو آرزویش را داشتی، اما حالا که به آن دعوت شده ای،شده‌ای، تا میتوانیمی‌توانی زیبا برقص.
** [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836 منبع]
* دنیا آنقدر وسیع است که برای همه مخلوقات جا هست. به جای آن که جای کسی را بگیرید، تلاش کنید جای واقعی خودتان را بیابید.
سطر ۵۰ ⟵ ۴۵:
* خودپسندی زنها بزرگترین علت بدبختی ایشان و نابودی خانواده هاست. هیچ چیز به اندازه خودپسندی زنها بنیان خانواده را نابود نکرده است.
** [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=661836 منبع]
 
* زندگی در کلوز آپ (نمای نزدیک) تراژدی و غم انگیز است و در لانگ شات (نمای دور) کمدی و خنده دار!
** [http://www.tebyan.net/newmobile.aspx/index.aspx?pid=934&articleID=608896 منبع]
* از لحظه ایلحظه‌ای که بلیط سینما را می‌خرید وارد دنیای دیگری می‌شوید.
 
* از لحظه ای که بلیط سینما را می‌خرید وارد دنیای دیگری می‌شوید.
** [http://sima.jamejamonline.ir/NewsPreview/1750847594692665360 منبع]
* گاهی هیچ چیزی برای از دست دادن ندارم، لم می‌دهم و به بدبختی‌هایم لبخند میزنممی‌زنم...
 
* گاهی هیچ چیزی برای از دست دادن ندارم، لم می‌دهم و به بدبختی‌هایم لبخند میزنم...
مردم فکر می‌کنند هیچ مشکلی ندارم، اما زندگی بدون مشکل فقط یک خواب است...
آدم هم نمی‌تواند همیشه بخوابد!
** [http://sima.jamejamonline.ir/NewsPreview/1750847594692665360 منبع]
 
* یک روز بدون خنده، روزی است که به هدر رفته است ...
** [http://sima.jamejamonline.ir/NewsPreview/1750847594692665360 منبع]
* لبخند بزن! بدون انتظار پاسخی از دنیا، بدان روزی دنیا انقدرآنقدر شرمنده می شودمی‌شود که به جای پاسخ لبخند، با تمام سازهایت می رقصدمی‌رقصد.
 
* لبخند بزن! بدون انتظار پاسخی از دنیا، بدان روزی دنیا انقدر شرمنده می شود که به جای پاسخ لبخند، با تمام سازهایت می رقصد.
** [http://sima.jamejamonline.ir/NewsPreview/1750847594692665360 منبع]
* اگر می خواهیدمی‌خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید، به دوستان خود نیکی کنید.
 
* اگر می خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید، به دوستان خود نیکی کنید.
** [http://sima.jamejamonline.ir/NewsPreview/1750847594692665360 منبع]
* آموخته امآموخته‌ام که با پول مي شودمی‌شود خانه خريدخرید وليولی آشيانهآشیانه نه،
 
رختخواب خريدخرید وليولی خواب نه، ساعت خريدخرید وليولی زمان نه،
* آموخته ام که با پول مي شود خانه خريد ولي آشيانه نه،
 
مي توانمی‌توان مقام خريدخرید وليولی احترام نه، مي توانمی‌توان کتاب خريدخرید وليولی دانش نه،
رختخواب خريد ولي خواب نه، ساعت خريد ولي زمان نه،
 
دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره،
مي توان مقام خريد ولي احترام نه، مي توان کتاب خريد ولي دانش نه،
 
مي توانمی‌توان قلب خريد،خرید، وليولی عشق را نه، آموخته امآموخته‌ام که...
دارو خريد ولي سلامتي نه، خانه خريد ولي زندگي نه و بالاخره ،
 
تنها کسيکسی که مرا در زندگيزندگی شاد ميمی‌کند کند کسيکسی است که به من مي گويدمی‌گوید: تو مرا شاد کرديکردی
مي توان قلب خريد، ولي عشق را نه، آموخته ام که...
 
آموخته امآموخته‌ام ... که مهربان بودن، بسياربسیار مهم تر از درست بودن است
تنها کسي که مرا در زندگي شاد مي کند کسي است که به من مي گويد: تو مرا شاد کردي
 
آموخته امآموخته‌ام ... که هرگز نبايدنباید به هديه ايهدیه‌ای از طرف کودکي،کودکی، نه گفت
آموخته ام ... که مهربان بودن، بسيار مهم تر از درست بودن است
 
آموخته امآموخته‌ام ... که هميشههمیشه برايبرای کسيکسی که به هيچهیچ عنوان قادر به کمک کردنش نيستمنیستم دعا کنم
آموخته ام ... که هرگز نبايد به هديه اي از طرف کودکي، نه گفت
 
آموخته امآموخته‌ام ... که مهم نيستنیست که زندگيزندگی تا چه حد از شما جديجدی بودن را انتظار دارد،
آموخته ام ... که هميشه براي کسي که به هيچ عنوان قادر به کمک کردنش نيستم دعا کنم
 
همه ما احتياجاحتیاج به دوستيدوستی داريمداریم که لحظه ايلحظه‌ای با ويوی به دور از جديجدی بودن باشيمباشیم
آموخته ام ... که مهم نيست که زندگي تا چه حد از شما جدي بودن را انتظار دارد،
 
آموخته‌ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می‌خواهد،
همه ما احتياج به دوستي داريم که لحظه اي با وي به دور از جدي بودن باشيم
 
فقط دستيدستی است برايبرای گرفتن دست او، و قلبيقلبی است برايبرای فهميدنفهمیدن ويوی
آموخته ام ... که گاهي تمام چيزهايي که يک نفر مي خواهد،
 
آموخته‌ام ... که پول شخصیت نمی‌خرد
فقط دستي است براي گرفتن دست او، و قلبي است براي فهميدن وي
 
آموخته امآموخته‌ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگيزندگی را تماشايي ميتماشایی کندمی‌کند
آموخته ام ... که پول شخصيت نمي خرد
 
آموخته‌ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید.
آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگي را تماشايي مي کند
 
آموختهپس امچه ...چیز باعث شد که خداوندمن بیندیشم می‌توانم همه چيزچیز را در يکیک روز نيافريد.به دست بیاورم
 
آموخته‌ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی‌دهد
پس چه چيز باعث شد که من بينديشم مي توانم همه چيز را در يک روز به دست بياورم
 
آموخته امآموخته‌ام ... که ايناین عشق است که زخمها را شفا مي دهدمی‌دهد نه زمان
آموخته ام ... که چشم پوشي از حقايق، آنها را تغيير نمي دهد
 
آموخته امآموخته‌ام ... که وقتيوقتی با کسيکسی روبرو مي شويممی‌شویم انتظار لبخنديلبخندی جديجدی از سويسوی ما را دارد
آموخته ام ... که اين عشق است که زخمها را شفا مي دهد نه زمان
 
آموخته امآموخته‌ام ... که هيچ کسهیچ‌کس در نظر ما کامل نيستنیست تا زمانيزمانی که عاشق بشويمبشویم
آموخته ام ... که وقتي با کسي روبرو مي شويم انتظار لبخندي جدي از سوي ما را دارد
 
آموخته امآموخته‌ام ... که زندگيزندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم
آموخته ام ... که هيچ کس در نظر ما کامل نيست تا زماني که عاشق بشويم
 
آموخته‌ام ... که فرصتها هیچ‌گاه از بین نمی‌روند،
آموخته ام ... که زندگي دشوار است، اما من از او سخت ترم
 
بلکه شخص ديگريدیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
آموخته ام ... که فرصتها هيچ گاه از بين نمي روند،
 
آموخته امآموخته‌ام ... که لبخند ارزانترينارزانترین راهی است که می شودمی‌شود با آن، نگاه را وسعت داد.
بلکه شخص ديگري فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
 
آموخته ام ... که لبخند ارزانترين راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد.
** [http://www.tebyan-zn.ir/News-Article/society/rede/2011/5/4/25014.html منبع]
** [http://sima.jamejamonline.ir/NewsPreview/1750847594692665360 منبع]
سطر ۱۲۵ ⟵ ۱۱۳:
== چاپلین و اینشتین ==
[[پرونده:Albert Einstein and Charlie Chaplin City Lights premiere 1931.jpg|بندانگشتی|چارلی چاپلین و [[آلبرت اینشتین]]]]
* چارلی چاپلین خطاب به [[آلبرت اینشتین]]: مردم به استقبال من می‌آیند چون همه آنها من را می‌فهمند ولی به استقبال تو می‌آیند چون هیچکدامهیچ‌کدام تو را نمی‌فهمند.
** [http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910406000729 منبع]
** [http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940129000664 منبع]
 
== نامه چارلی چاپلین به دخترش ==
گفته شده بود که این نوشته، نوشته چارلی چاپلین است. اما بعدابعداً مشخص شد که نوشته فرج اله صبا است.
 
:: برهنگی بیماری عصر ماست
جرالدین دخترم! دنیایی که تو در آن زندگی می کنی،می‌کنی، دنیای هنرپیشگی و موسیقی است. نیمه شب آن هنگام که از سالن پرشکوه تئاتر شانزه لیزه بیرون می آیی،می‌آیی، آن ستایشگران ثروتمند را فراموش کن. حال آن راننده تاکسی که تو را به منزل می رساندمی‌رساند بپرس. حال زنش را بپرس و اگر آبستن بود و پولی برای خرید لباس بچه نداشت، مبلغی پنهانی در جیبش بگذار...
 
با این آخرین پیام نامه را پایان می بخشم. انسان باش، پاک دل و یکدل؛ زیرا گرسنه بودن، صدقه گرفتن و در فقر مردن بارها قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است.
 
با این آخرین پیام نامه را پایان می بخشممی‌بخشم. انسان باش، پاک دل و یکدل؛ زیرا گرسنه بودن، صدقه گرفتن و در فقر مردن بارها قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است.
دخترم جرالدین! از تو دورم، ولی یک لحظه تصویر تو از دیدگانم دور نمیشود.تو کجایی؟ در پاریس، روی صحنه تئاتر پرشکوه شانزه لیزه؟ این را می دانم و چنان است که گویی در این سکوت شبانگاهی، آهنگ قدم هایت را می شنوم. شنیده ام نقش تو در این نمایش پرشکوه، نقش آن دختر زیبای حاکمی است که اسیر خان تاتار شده است.
 
دخترم جرالدین! از تو دورم، ولی یک لحظه تصویر تو از دیدگانم دور نمیشودنمی‌شود. تو کجایی؟ در پاریس، روی صحنه تئاتر پرشکوه شانزه لیزه؟ این را می دانممی‌دانم و چنان است که گویی در این سکوت شبانگاهی، آهنگ قدم هایتقدم‌هایت را می شنوممی‌شنوم. شنیده امشنیده‌ام نقش تو در این نمایش پرشکوه، نقش آن دختر زیبای حاکمی است که اسیر خان تاتار شده است.
جرالدین! در نقش ستاره باش و بدرخش، اما اگر فریاد تحسین آمیز تماشاگران و عطر مستی آور گل هایی که برایت فرستاده اند به تو فرصت هوشیاری داد بنشین و نامه ام را بخوان. من پدر تو هستم. امروز نوبت توست که صدای کف زدن های تماشاگران گاهی تو را به آسمان ها ببرد. به آسمان ها برو ولی گاهی هم به روی زمین بیا و زندگی مردم را تماشا کن؛ زندگی آنان که با شکم گرسنه در حالی که پاهایشان از بی نوایی می لرزد و هنرنمایی می کنند. من خود یکی از ایشان بوده ام.
 
جرالدین! در نقش ستاره باش و بدرخش، اما اگر فریاد تحسین آمیز تماشاگران و عطر مستی آور گل هاییگل‌هایی که برایت فرستاده اندفرستاده‌اند به تو فرصت هوشیاری داد بنشین و نامه امنامه‌ام را بخوان. من پدر تو هستم. امروز نوبت توست که صدای کف زدن هایزدن‌های تماشاگران گاهی تو را به آسمان هاآسمان‌ها ببرد. به آسمان هاآسمان‌ها برو ولی گاهی هم به روی زمین بیا و زندگی مردم را تماشا کن؛ زندگی آنان که با شکم گرسنه در حالی که پاهایشان از بی نوایی می لرزدمی‌لرزد و هنرنمایی می کنندمی‌کنند. من خود یکی از ایشان بوده امبوده‌ام.
جرالدین دخترم! تو مرا درست نمی شناسی در آن شب های بس دور با تو قصه ها بسیار گفتم اما غصه های خود را هرگز نگفتم آن هم داستانی شنیدنی است.
 
جرالدین دخترم! تو مرا درست نمی شناسینمی‌شناسی در آن شب هایشب‌های بس دور با تو قصه هاقصه‌ها بسیار گفتم اما غصه هایغصه‌های خود را هرگز نگفتم آن هم داستانی شنیدنی است.
داستان آن دلقک گرسنه که در پست ترین صحنه های لندن آواز می خواند و صدقه می گیرد، داستان من است. من طعم گرسنگی را چشیده ام. من درد نابسامانی را کشیده ام و از اینها بالاتر رنج حقارت آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج می زند و سکه صدقه آن رهگذر غرورش را خرد نمی کند. با این همه زنده ام و از زندگان پیش از آنکه بمیرند حرفی نباید زد. به دنبال نام تو نام من است: "چاپلین"
 
داستان آن دلقک گرسنه که در پستپست‌ترین ترین صحنه هایصحنه‌های لندن آواز می خواندمی‌خواند و صدقه می گیرد،می‌گیرد، داستان من است. من طعم گرسنگی را چشیده امچشیده‌ام. من درد نابسامانی را کشیده امکشیده‌ام و از اینها بالاتر رنج حقارت آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج می زندمی‌زند و سکه صدقه آن رهگذر غرورش را خرد نمی کندنمی‌کند. با این همه زنده امزنده‌ام و از زندگان پیش از آنکه بمیرند حرفی نباید زد. به دنبال نام تو نام من است: "«چاپلین"»
جرالدین دخترم! دنیایی که تو در آن زندگی می کنی،دنیای هنرپیشگی و موسیقی است. نیمه شب آن هنگام که از سالن پرشکوه تئاتر شانزه لیزه بیرون می آیی، آن ستایش گران ثروتمند را فراموش کن. حال آن راننده تاکسی که تو را به منزل می رساند بپرس. حال زنش را بپرس و اگر آبستن بود و پولی برای خرید لباس بچه نداشت، مبلغی پنهانی در جیبش بگذار. به نماینده خود در پاریس دستور داده ام فقط وجه این نوع خرج های تو را بی چون و چرا بپردازد. اما برای خرج های دیگر باید صورت حساب ان را بفرستی.
 
جرالدین دخترم! دنیایی که تو در آن زندگی میمی‌کنی، کنی،دنیایدنیای هنرپیشگی و موسیقی است. نیمه شب آن هنگام که از سالن پرشکوه تئاتر شانزه لیزه بیرون می آیی،می‌آیی، آن ستایش گران ثروتمند را فراموش کن. حال آن راننده تاکسی که تو را به منزل می رساندمی‌رساند بپرس. حال زنش را بپرس و اگر آبستن بود و پولی برای خرید لباس بچه نداشت، مبلغی پنهانی در جیبش بگذار. به نماینده خود در پاریس دستور داده امداده‌ام فقط وجه این نوع خرج هایخرج‌های تو را بی چون و چرا بپردازد. اما برای خرج هایخرج‌های دیگر باید صورت حساب ان را بفرستی.
دخترم جرالدین گاه و بی گاه با مترو و اتوبوس شهر را بگرد و مردم را نگاه کن. زنان بیوه، کودکان یتیم را بشناس و دست کم روزی یک بار بگو: من هم از آنان هستم. تو واقعا یکی از آنان هستی و نه بیشتر. هنر قبل از اینکه دو بال به انسان بدهد اغلب دو پای او را می شکند . وقتی به مرحله ای رسیدی که خود را برتر تماشاگران خویش بدانی، همان لحظه تئاتر را ترک کن و با تاکسی خود را به حومه پاریس برسان. من آنجا را خوب می شناسم. آنجا بازیگران همانند خویش را خواهی دید که از قرن ها پش زیبا تر از تو، چالاک تر از تو و مغرور تر از تو هنرنمایی می کنند. اما در آنجا از نور خیره کننده تئاتر شانزه لیزه خبری نیست.
 
دخترم جرالدین گاه و بی گاه با مترو و اتوبوس شهر را بگرد و مردم را نگاه کن. زنان بیوه، کودکان یتیم را بشناس و دست کم روزی یک بار بگو: من هم از آنان هستم. تو واقعاواقعاً یکی از آنان هستی و نه بیشتر. هنر قبل از اینکه دو بال به انسان بدهد اغلب دو پای او را می شکند می‌شکند. وقتی به مرحله ایمرحله‌ای رسیدی که خود را برتر تماشاگران خویش بدانی، همان لحظه تئاتر را ترک کن و با تاکسی خود را به حومه پاریس برسان. من آنجا را خوب می شناسممی‌شناسم. آنجا بازیگران همانند خویش را خواهی دید که از قرن هاقرن‌ها پش زیبا ترزیباتر از تو، چالاک ترچالاک‌تر از تو و مغرور تر از تو هنرنمایی می کنندمی‌کنند. اما در آنجا از نور خیره کننده تئاتر شانزه لیزه خبری نیست.
دخترم جرالدین! چکی سفید امضا برایت فرستاده ام که هر چه دلت می خواهد بگیری و خرج کنی. ولی هر وقت خواستی دو فرانک خرج کنی با خود بگو: سومین فرانک از آن من نیست. این مال یک مرد فقیر و گمنام است که امشب به یک فرانک احتیاج دارد. جست و جو لازم نیست. این نیازمندان گمنام را اگر بخواهی همه جا خواهی یافت. اگر از پول و سکه برای تو حرف می زنم برای آن است که از نیروی فریب و افسون پول، این فرزند بی جان شیطان خوب آگاهم. من زمانی دراز در سیرک زیسته و همیشه و هر لحظه برای بند بازان روی ریسمانی بس نازک و لرزنده نگران بوده ام. اما دخترم این حقیقت را بگویم که مردم بر روی زمین استوار و گسترده بیشتر از بند بازان ریسمان نا استوار سقوط می کنند.
 
دخترم جرالدین! چکی سفید امضا برایت فرستاده امفرستاده‌ام که هر چه دلت می خواهدمی‌خواهد بگیری و خرج کنی.کنی؛ ولی هر وقت خواستی دو فرانک خرج کنی با خود بگو: سومین فرانک از آن من نیست. این مال یک مرد فقیر و گمنام است که امشب به یک فرانک احتیاج دارد. جست و جو لازم نیست. این نیازمندان گمنام را اگر بخواهی همه جا خواهی یافت. اگر از پول و سکه برای تو حرف می زنممی‌زنم برای آن است که از نیروی فریب و افسون پول، این فرزند بی جان شیطان خوب آگاهم. من زمانی دراز در سیرک زیسته و همیشه و هر لحظه برای بند بازان روی ریسمانی بس نازک و لرزنده نگران بوده امبوده‌ام. اما دخترم این حقیقت را بگویم که مردم بر روی زمین استوار و گسترده بیشتر از بند بازان ریسمان نا استوار سقوط می کنندمی‌کنند.
دخترم جرالدین! پدرت با تو حرف می زند. شاید شبی درخشش گرانبهاترین الماس این جهان تو را فریب بدهد و آن شب است که این الماس، آن ریسمان نا استوار زیر پای تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است. روزی که چهره زیبای یک اشراف زاده بی بند و بار تو را بفریبد آن روز است که بند بازی ناشی خواهی بود. همیشه بند بازان ناشی سقوط می کنند از این رو دل به زر و زیور نبند. بزرگترین الماس این جهان آفتاب است که خوشبختانه بر گردن همه می درخشد. اما اگر روزی دل به مردی آفتاب گونه بستی، با او یک دل باش و به راستی او را دوست بدار. معنی این را وظیفه خود در قبال این موضوع بدان. به مادرت گفته ام که در این خصوص برای تو نامه ای بنویسد. او از من بهتر معنی عشق را می داند. او برای تعریف "عشق "که معنی آن "یک دلی" است شایسته تر از من است.
 
دخترم جرالدین! پدرت با تو حرف می زندمی‌زند. شاید شبی درخشش گرانبهاترین الماس این جهان تو را فریب بدهد و آن شب است که این الماس، آن ریسمان نا استوار زیر پای تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است. روزی که چهره زیبای یک اشراف زاده بی بند و بار تو را بفریبد آن روز است که بند بازی ناشی خواهی بود. همیشه بند بازان ناشی سقوط می کنندمی‌کنند از این رو دل به زر و زیور نبند. بزرگترین الماس این جهان آفتاب است که خوشبختانه بر گردن همه می درخشدمی‌درخشد. اما اگر روزی دل به مردی آفتاب گونه بستی، با او یک دل باش و به راستی او را دوست بدار. معنی این را وظیفه خود در قبال این موضوع بدان. به مادرت گفته امگفته‌ام که در این خصوص برای تو نامه اینامه‌ای بنویسد. او از من بهتر معنی عشق را می داندمی‌داند. او برای تعریف "عشق "که معنی آن "یک دلی" است شایسته ترشایسته‌تر از من است.
دخترم هیچ کس و هیچ چیز دیگر در این جهان نمی توان یافت که شایسته آن باشد. دختری ناخن پای خود را برای آن عریان می کند. برهنگی بیماری عصر ما است. به گمان من تن تو، باید مال کسی باشد که روحش را برای تو عریان کرده است. حرف بسیار برای تو دارم، ولی به وقت دیگر می گذارم و با این آخرین پیام نامه را پایان می بخشم. انسان باش، پاک دل و یکدل، زیرا گرسنه بودن، صدقه گرفتن و در فقر مردن بارها قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است. «پدر تو، چارلی چاپلین»
 
دخترم هیچ کسهیچ‌کس و هیچ چیز دیگر در این جهان نمی تواننمی‌توان یافت که شایسته آن باشد. دختری ناخن پای خود را برای آن عریان می کندمی‌کند. برهنگی بیماری عصر ما است. به گمان من تن تو، باید مال کسی باشد که روحش را برای تو عریان کرده است. حرف بسیار برای تو دارم، ولی به وقت دیگر می گذارممی‌گذارم و با این آخرین پیام نامه را پایان می بخشممی‌بخشم. انسان باش، پاک دل و یکدل، زیرا گرسنه بودن، صدقه گرفتن و در فقر مردن بارها قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است. «پدر تو، چارلی چاپلین»
** [http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910304000018 مدرک]
** ''(کتاب آخرین تصویر چارلی، صفحه ۷۹ )''
 
== سخنان چارلی چاپلین در فیلم دیکتاتور بزرگ ==
سطر ۱۶۲ ⟵ ۱۴۹:
متاسفم اما من نمیخوام یک امپراوطرو باشم این کار من نیست من نمیخوام بر کسی حکومت کنم یا پیروز بشم من دوست دارم به همه کمک کنم
 
یهودی،کافر،سیاه،سفیدیهودی، کافر، سیاه، سفید ما همه میخوایم به انسان هایانسان‌های دیگه اینطوری کمک کنیم ما میخوایم با خوشی دیگران زندگی کنیم نه بد بختیشون
 
ما نمیخوایم از دیگران متنفر باشیم
 
در این دنیا،زمیندنیا، زمین خوبمون ثروتمنده ومیتونه به همه کمک کنه
 
مسیر زندگی میتونه آزاد و زیباباشه
سطر ۱۷۸ ⟵ ۱۶۵:
و مار و در مسیر خونریزی حرکت میده
 
ما سریع تر رشد میکنیممی‌کنیم ولی خودمون رو حبس کردیم
 
ماشین آلات مارو نیازمند کرده
 
دانشمون رو بد بین کرده،زیرکرده، زیر کی ما خشن وبی عاطفه است
 
ما بیش از حد فکر میکنیممی‌کنیم وخیلی کم احساس میکنیممی‌کنیم
 
بیش از ماشین آلات ما نیازمند به انسانیت داریم
سطر ۱۹۲ ⟵ ۱۷۹:
بدون از کیفیات زندگی خشن خواهد بود وهمه چیز از دست خواهد رفت
 
هواپیماهواپیماها ها وپیام هاوپیام‌ها رادیویی ما رو به هم نزدیک کرده
 
این اختراعات فریاد کمک برای خوبی در انسانها سر میدن
سطر ۱۹۸ ⟵ ۱۸۵:
فریاد کمک برای برادری جهانی واتحاد همه ما
 
حتی الان صدای من به میلیون هامیلیون‌ها نفر میرسه
 
میلیون هامیلیون‌ها زن وبچه نا امید
 
قربانیان سیستمی که انسان رو شکنجه میده
سطر ۲۳۲ ⟵ ۲۱۹:
وبا شما مثل احشمام رفتار میکنن
 
وبا شما برای تغذیه توپهاشون استفده میکنندمی‌کنند
 
خودتون رو تسلیم این مردان نکنید
 
مردان ماشینی،باماشینی، با افکار ماشینی وقلب هایوقلب‌های ماشینی
 
شما ماشین نیستید شما احشام نیتسید،شمانیتسید، انــســانــیــدشما انسـانیـد
 
شما عشق ماشینی رو در وجودتون دارید
سطر ۲۵۴ ⟵ ۲۴۱:
درون شما
 
شما قدرت ساخت ماشین هاماشین‌ها رو دارید
 
قدرت ساخت شادی
سطر ۲۶۰ ⟵ ۲۴۷:
با این قدرت شما میتونید زندگی رو آزاد وزیبا کنید
 
میتونید این زندگی روبه ماجرا جویی شگفت انگیزشگفت‌انگیز تبدیل کنید
 
با هدف مردم سالاری بیاید واز این قدرت استفاده کنیم
سطر ۲۶۶ ⟵ ۲۵۳:
بیایید همه با هم یکی بشیم وبرای دنیایی جدید بجنگیم
 
دنیایی که به انسانهافرصت کار میده
 
دنیایی که به جوانان آینده وبه سالمندان امنیت میده
 
به امید این چیزها وحشی هاوحشی‌ها ظهور کردن
 
اما اونا دروغ میگن! اونا هرگز به امید جامه عمل نمیپوشانندنمی‌پوشانند! هرگز!
 
دیکتاتورها خود را آزاد میکنن ولی انساها رو به بردگی میکشن
سطر ۲۷۸ ⟵ ۲۶۵:
حال بیایید بجگیم برای جامه عمل پوشاندن به این امیدها
 
بیایید بجنگیم برای آزادی دنیا،تادنیا، تا مرزها رو کنار بزنیم
 
تا حرص،تعصبحرص، تعصب وتنفر رو دور بندازیم
 
بایید برای دنیایی از دلایل بجنگیم
سطر ۲۸۶ ⟵ ۲۷۳:
دنیایی که دانش وپیشرفت ما رو به سعادت همگانی هدایت کنه
 
سربازان با نام مردم سالاری،بیاییدسالاری، بیایید یکی بشیم
 
{{ناتمام}}
سطر ۲۹۴ ⟵ ۲۸۱:
* [http://www.charliechaplin.com/ وبگاه رسمی]
* [http://www.imdb.com/name/nm0000122/ چارلی چاپلین] در [[W:بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها|بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها (IMDb)]]
* [http://www.youtube.com/watch?v=9Im4f3Xnz78 سخنرانی پایانی چارلی چاپلین در نقش آرایشگر یهودی در فیلم دیکتاتور بزرگ، با زیرنویس فارسی]
 
[[رده:بازیگران]]