نیشابور: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
ابرابزار |
|||
خط ۴۴:
* «این نیشابور، در نگاه من فشردهای است از ایران بزرگ. شهری در میان ابرهای اسطوره و نیز در روشنای تاریخ؛ با با صبحدمی که شهره آفاق است. از یک سو لگد کوب سم اسبهای بیگانه، در ادوار مختلف، و از سوی دیگر همواره حاضر در بستر تاریخ با ذهن و ضمیری گاه زندقه آمیز و فلسفی در اندیشه خیام و گاه روشن از آفتا اشراق و عرفان در چهره عطار. تاریخ این سرزمین را باید از گوشه و کنار کتابهای کهنه و سفالهای عتیق موزههای بیگانه و سنگ قبرهای شکسته فراهم آورد چرا که چیزی برای او باقی نگذاشتهاند و هر چه داشته با فیروزههایش، در غارت شبانه تاتار گاهی نگین انگشتری زاهدان ریایی شده ست و گاهی خورجین اسب روسپیان را آراسته است ... برای بازسازی این نیشابور، باید جان کند. با شعارهای روزنامه نویسان و فرمایشان خطیبان حرفهای، هیچ کاری نمیتوان انجام داد. باید جان کند و هر پارهای از این موجودیت را با هر وسیلهای که امکانپذیر است به دست آورد و بررسی کرد و شناخت، درست مانند قدحی بلورین از میراث نیاکان تو که بر سنگ شکسته است و هر پارهای از آن در گوشهای افتاده و تو میخواهی اجزای پراکنده آن قدح شکسته را با کیمیای عشق به هم جوش دهی و آن را از نو بیافرینی. تا این قدح کامل شود. به تمام ذرات گمشده آن نیاز داری. اوراق این کتاب هم پارههایی از آن قدح بر سنگ شکسته است».
** ''[[محمد رضا شفیعی کدکنی]]'' [http://www.ketabname.com/main2/identity/?serial=4692&chlang=fa&]
* «هیچگونه نشانه یا خط مرزی در آسمان این شهر دیده نمیشود که آن را از سایر شهرهای قدیمی ایران که بههمین اندازه است مشخص سازد. دیوار مشهور آن نمونهای از «اسراف و اتلاف کوشش» در ایران است. اکنون دیگر ضرورتی نیست که لشکر فراوان مغول از آن بالا برود. چه امروز دیوارهای شهر چنان وضع رقتباری دارد که حتی در مقابل حملهٔ گروهی از پسران پیشآهنگ تاب مقاومت نمیآورد. بازارهای نیشابور از جملهٔ ویرانترین بازارهای ایران و مردم آن از فقیرترین مردم این کشور به شمار میروند. در این بازار مانند بازارهای سایر شهرهای ایران کوزهگر پیر را میتوان یافت. وضع ظاهر او زیاد تغییر نیافته و هنوز بر گل مرطوب مشت میکوبد ولی با نیروی کمتر و بدون شوق و علاقه این کار را انجام میدهد. دوستداران کوزههای زیبا و خوشترکیب، کوزههایی که با مهارت و استادی تهیه شده دیر زمانی است که دیده از جهان فرو بستهاند، لااقل دو قرن از مرگ آنها میگذرد. از آن زمان تا کنون، کوزهگر شرق استعداد خود را از دست داده و نمیتواند با آن حرارت سابق گل کوزهگری را در چرخ حساس و تأثیر پذیر بریزد و با دستهای مستعد خود، مصنوعی خلق کند که به نام و دورهای که در آن میزید، درخشندگی و شکوه بخشد. آتش کورهٔ محقر او هنوز کاملاً گرمی خود را از دست نداده ولی نقصی یافته، چه شعلههای آن مانند زمانی که شاه عباس با حمایت و پشتیبانی خود آن را باد میزد روشنی و درخشندگی ندارد. رنگ فیروزهای آن، جلای سابق را ندارد. هیچ رنگی نمیتواند با آن رنگ آبی قرن پانزدهم برابری کند. سبزی به زردی گراییده است».
** ''فردریک چارلز ریچاردز''، <small>عنوان «سفرنامهٔ فردریچاردز» به همت «مهیندخت صبا» به فارسی. در سال ۱۳۴۳ خورشیدی توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب در ۲۷۴ صفحه و به تیراژ ۲ هزار نسخه، چاپ شد.</small>
|