خاقانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
'''[[W:افضل‌الدین بدیل ابراهیم بن علی خاقانی شروانی|خاقانی شروانی]]'''، از بزرگترین قصیده‌سرایان ایرانی است. زادگاه وی شروان است و در سال ([[W:۵۹۵ (هجری قمری)|۵۹۵ (هجری قمری)]]) به تبریز درگذشت.
== خاقانی ==
افضل الدین بدیل ابراهیم بن علی خاقانی حقایقی شروانی در سال [[595 (قمری)]] درگذشته است. اسم او را تذکره نویسان «ابراهیم» نوشته اند ولی او خود نام خویش را «بدیل» گفته و در بیتی چنین آورده :
:بدل من آمدم اندر جهان «سنائی» را * بدین دلیل پدر نام من بدیل نهاد
 
----
 
== دارای منبع ==
* «آن مصر مملكت كه تو ديدی خراب شد * // وآن نيل مكرمت كه شنيدی سراب شد»
** ''دیوان اشعار''
* «از مزاج اهل عالم مردمی كم جوی از آنك * // هرگز از كاشانه كركس همايی برنخاست»
** ''دیوان اشعار''
* «باور نكردمی كه رسد سوی كوه، كوه// مـردم رسد به‌مردم باور بكردمی// كوهی بود تنم كه بدو كـوه غم رسيد// من مردمم چرا نرسيـدم به‌مردمی»
** ''دیوان اشعار''
* «جان صرف كند در آرزويم * // گر خود همه شير مرغ جويم»
** ''دیوان اشعار''
* «خركی را به‌عروسی خواندند// خر بخنديد و شد از قهقهه سست// گفت من رقص ندانم به‌سزا// مطـربی نيز ندانم به‌درست// بهر حمالی خواننـد مرا// كآب نيكـو كشـم و هيـزم چست»
** ''امثال و حکم - دهخدا''
* «خصم تو كور و تو آئينه * // كور آئينه شناسد؟ هيهات»
** ''دیوان اشعار''
* «دورنگی ِ شب و روز ِ سپهر بوقلمون * // پرند عمر تو را میتورا برندمی‌برند رنگ و بها»
** ''دیوان اشعار''
* «شیر برفینمبرفینم، نه آننه‌آن شیری که بینی صولتم * // گاو زرینم نهزرینم، آننه‌آن گاوی که یابی عنبرم»
** ''امثال و حکم - دهخدا''
* «ما بارگه داديم، اين رفت ستم برما// بر قصر ستم‌کاران گوئی چه‌رسد خزلان»
** ''قصیده ایوان مدائن از دیوان خاقانی - دکتر ضیاءالدین سجادی''
* «نشاید بردن اندُه را به اندوه * به‌اندوه// نشاید کوفت آهن جز به آهنبه‌آهن»
** ''امثال و حکم - دهخدا''
* «نکهت حور است يا صفای صفاهان// جبهت جوز است يا لقای صفاهان// ديو رجيم، آن‌که بود دزد بيانم// گر دم طغيان زد از همای صفاهان// او به‌قيامت سپيدروی نخيزد// زانکه سيه بست برقفای صفاهان// اهل صفاهان مرا بدی زچه گويند// من چه خطا کرده‌ام بجای صفاهان...// کردهٔ ِ قصار، پس عقوبت حداد// اين "مثل" است آن ِ اوليای ِ صفاهان»
** ''قصیدهٔ اصفهان و اعتذار از هجوی که مجیرالدین بیلقانی سروده و به‌او نسبت داده بود''
* «وصل تو بی هجربی‌هجر توان ديدنی * // گوشت جدا كی شود از استخوان
** ''امثال و حکم - دهخدا''
* «همتت در جهان نمی‌گنجد// هفت دریا سـبو نمی‌دارد»
** ''دیوان اشعار''
 
 
== درباره خاقانی ==
* از مزاج اهل عالم مردمی كم جوی از آنك * هرگز از كاشانه كركس همايی برنخاست
* «کيست که پيغام من به‌سوی شروان برد// يک سخن ازمن بدان مرد سخندان برد// گويد خاقانيا! اين‌همه ناموس چيست// نه هرکه دو بيت گفت، لقب زخاقان برد»
** ''جمال‌الدین عبدالرزاق''
* «همی گفتم که خاقانی دريغا گوی من باشد// دريغا من شدم آخر دريغا گوی خاقانی»
** ''نظامی''
 
 
== پیوند به‌بیرون ==
* باور نكردمی كه رسد سوی كوه كوه * مـردم رسد به مردم باور بكردمی
{{ویکی‌پدیا}}
: كوهی بود تنم كه بدو كـوه غم رسيد * من مردمم چرا نرسيـدم به مردمی
{{ناتمام}}
 
{{میانبر}}
 
[[رده:شاعران|خاقانی]]
* جان صرف كند در آرزويم * گر خود همه شير مرغ جويم
 
 
* خركی را به عروسی خواندند * خر بخنديد و شد از قهقهه سست
: گفت من رقــص ندانم به سزا * مطـــربی نيز ندانم به درست
: بهر حمـــــالی خواننـد مرا * كآب نيكـو كشـم و هيـزم چست
 
 
* خصم تو كور و تو آئينه * كور آئينه شناسد؟ هيهات
 
 
* دورنگی شب و روز سپهر بوقلمون * پرند عمر تو را می برند رنگ و بها
 
 
* شیر برفینم نه آن شیری که بینی صولتم * گاو زرینم نه آن گاوی که یابی عنبرم
 
 
* نشاید بردن اندُه را به اندوه * نشاید کوفت آهن جز به آهن
 
 
* وصل تو بی هجر توان ديدنی * گوشت جدا كی شود از استخوان
 
 
* همتت در جهـان نمــی گنجد * هفت دريـا سـبو نمـی دارد