آرتور شوپنهاور: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
←بدون منبع: افزودن مطلب برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Mardetanha (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲:
'''[[W:آرتور شوپنهاور|آرتور شوپنهاور]]''' ([[W:۱۷۸۸ (میلادی)|۱۷۸۸]] - [[W:۱۸۶۰ میلادی|۱۸۶۰]])، فیلسوف آلمانی.
==
* «آیا جهالت نیست که آدمی ساعات شیرین امروز را فدای روزهای آینده نماید.»
** ''Aphorismen zur Lebensweisheit''
خط ۸:
** ''The World as Will and Representation''، جلد دوم، صفحهٔ ۱۸۱۹.
* «[[ازدواج]] یعنی با چشمان بسته، بهامید گرفتن یک مارماهی، دست فروبردن در جوالی پر از [[مار]].»
** '' Über die
* «اما چنین خدائی، یهوه که برای تفریح و از روی عمد، این جهان فقر و درد و رنج را میآفریند و بهعمل خود نیز میبالد و میگوید:- "... و همانا بسیار نیکو بود.." (سِفرِ پیدایش- ۱، ۳۱)-
** ''Die Welt als Wille und Vorstellung'' - مقدمه جلد اول
* «انسان در حقیقت حیوانی وحشی و تنفرانگیز است که ما او را فقط در حالت رام و مهار شده
** ''Parerga und Paralipomena، ۱۸۵۱''
* «با مصلحت دیگران [[ازدواج]] کردن، در جهنم زیستن است.»
** ''Über die Weiber، ۱۸۵۱''
* «[[زندگی]] کوتاه است و [[حقیقت]] دوردست و طولانی است؛ بیایید حقیقت را بگوییم.»
** ''The World as Will and Representation''، جلد یک، مقدمه.
* «[[زندگی]]
** ''Die Welt als Wille und Vorstellung، ۱۸۴۴''
* «صبح را [برای خود] با دیر بیدارشدن کوتاه نکنید؛ بهصبح مانند پنجمین عنصر حیات بنگرید که قدری نیز مقدس است.»
** ''[http://www.gutenberg.org/etext/10715 Counsels and Maxims]، فصل دوم.
* «[[عشق]] و عاشقی هرچند اثیری و پراحساس ابراز گردد، بازهم ریشه در شهوت دارد و بس.»
** ''Über die
* «مغز فکر میکند، مانند معده که غذا را هضم میکند.»
** ''Aphorismen zur Lebensweisheit''
* «نان روزانه استادان فلسفه، لقمهفطیر ترشیدهای بیش نیست.»
** '' Einige Worte über den Pantheismus''
* «هدف نهائی از سرودن [[شعر|اشعار]] و نشر افکار، کوششی است آگاهانه تا سری بزرگ را بر روی تنه انسانهای کوچک قرار دهند؛ پس چندان جای تعجب نیست اگر نتیجه نمیبخشد.»
** ''Den Intellekt überhaupt und in jeder Beziehung betreffende Gedanken''
* «
** ''Welt und Mensch II، S.
* «همهچیز! آری، همهچیز را یک انسان میتواند فراموش کند، اما خود را، وجود خویشتن خود را، هرگز.»
** '' Aphorismen zur Lebensweisheit''
* «یک انسان معمولی، کالای تولیدی کارخانه [[طبیعت]] است.»
خط ۳۷:
== بدون منبع ==
* «وحشیان یکدیگر را میدرند و متمدنان یکدیگر را میفریبند؛ این است
* «[[آرزو|آرزوی]] تجدید حیات آدمی یک آرزوی ابلهانه است زیرا بهوجود آمدن انسان یک اشتباه و یک حادثه غمانگیز است که بهتر است اساسأ تجدید نشود.»
* «آنکه از انجام عملی پشیمان میشود، دوبرابر بدبخت است و دوبار ضعف از خود نشان داده است.»
* «اراده تنها [[حقیقت|حقیقتی]] است که قلب همهچیز است.»
* «اسرار
* «اشخاصی که هرگز وقت ندارند، آنهایی هستند که کمتر [[کار]] میکنند.»
* «آن
* «انسان باید مانند اقلیت فکر کند و مثل اکثریت سخن گوید.»
* «انسان
* «با عنایت به تعریف خوشبختی از منظر [[ارسطو]]، سرشناسی و اشتهار کمیابترین و لذیذترین لقمهها برای خودخواهی و خویشتن دوستی ما است.»
* «تجربه نشان داده است که افرادی که دارای نبوغ [[هنر|هنری]] فوقالعاده بودهاند در ریاضیات استعداد نداشتهاند هیچکس نمیتواند در
* «ترسو و بزدل هرروز چندینبار میمیرد و باز زنده میشود.»
* «تسلیم و رضا در برابر حوادث علاج ناپذیر، مهمترین توشه سفر زندگی است.»
خط ۵۵:
* «جمع مال، تحصیل کامیابی، کسب [[دانش]] و شهرت، هیچکدام با تندرستی برابری نمیکند، برای حفظ تندرستی باید از هرچیز که برای تندرستی مضر است پرهیز کرد، مخصوصأ از شهوترانی.»
* «در درون ما دوزخی وجود دارد که نام آن شهوت و معمولأ خود را در قالب عقل و هوش و فلسفه جلوهگر میسازد.»
* «در نثر
* «ذخایری که انسان در وجود خود همراه دارد اساس و شالوده خوشی و نیکبختی است.»
* «رمان نوع عالی، رمانی است که بیشتر از حیات درونی حکایت میکند و کمتر
* «[[سگ]]ها بهزحمت لطف و احسان زیاد را تحمل میکنند و انسان خیلی کمتر از آنها.»
* «شجاعت پس از احتیاط یکی از شرایط مهم سعادت است.»
* «کسیکه شاد و خندان است همیشه وسیله شادی و [[خنده]] را پیدا میکند.»
* «ما ندرتأ
* «ما همواره سعی میکنیم ܮود را از الم برهانیم، اما تمام مساعی ما جز بهیک نتیجه منجر نمیشود و آن این است که دردهای خود را تغییر دهیم.»
* «مردان بزرگ مانند [[عقاب]] هستند و آشیانه خود را روی قله بلند تنهائی میسازند.»
* «مردم فرومایه از اشتباهات و لغزشهای اشخاص بزرگ لذت فراوان میبرند.»
* «ممکن است مردم در مورد مسائل مربوط بهدیگران درست قضاوت کنند ولی در مسائل مربوط بهخودشان بهخطا روند زیرا در موقع قضاوت در امور خودمان،
* «من دنیای پر از شیر و عسل را [[دوستی|دوست]] نمیدارم من دنیای کوچک و گرمی را دوست دارم که خودم با دست خود آن را ساخته باشم.»
* «منظره پسر جوان و دختر جوانی که برای نخستین بار یکدیگر را ملاقات میکنند، تماشائی و قابل توجه است.»
* «نادانترین افراد کسانی هستند که بهمصلحت دیگران [[ازدواج]] میکنند.»
* «نخستین و مهمترین عوامل نیکبختی انسان عبارت است از خلق و خوی خود او.»
* «نوابغ برخلاف اشخاص عادی تنها در فکر خود نیستند و منافع شخصی را در نظر نمیگیرند بدین جهت در آثار نوابغ همیشه نظریاتی دیده میشود که دارای جنبه کلی و جهانی است و از حدود زمان فراتر میرود.»
* «نیمه اول [[زندگی]] تلاش است و کوشش برای یافتن خوشبختی و نیمه دوم احساس دردناکی آلوده با بیم و [[ترس]].»
* «وقایع خوش [[زندگی]] مثل [[درخت]]ان سبز و خرمی است که وقتی که از دور نظارهشان میکنیم خیلی زیبا بهنظر میرسند ولی بهمجرد این که نزدیکشان شده و در داخلشان میرویم زیبائیشان هم از بین میرود، شما در این موقع نمیتوانید بفهمید زیبائیشان بهکجا رفته،
* «
* «هر [[کتاب|کتابی]] که بهخواندنش میارزد باید در آن واحد دوبار خوانده شود، رعایت دستور فوق دو علت دارد یکی اینکه در مطالعه دوم، قسمتهای مختلف کتاب بهتر درک میشود و قسمت آغاز کتاب موقعی نیک فهمیده میشود که از پایان آن نیز مطلع باشیم و دیگر اینکه در این دو مطالعه وضع روحی ما یکسان نیست، در مطالعه دوم ما نظر تازهای نسبت به هر قسمت پیدا کرده و طور دیگر تحت تأثیر آن کتاب قرار میگیریم.»
* «هرکس حیطه دیدگاه خود را حدود عالم میانگارد.»
* «[[هنر]] نوعی رستگاری است، ما را از
* «اصل و
* «وقایع خوش
* «وظیفه هنرها توصیف موارد خاصی از واقعیت نیست بلکه نشان دادن امور مطلق و کلی ای است که در پشت این موارد خاص و جزئی قرار دارند
== منسوب ==
خط ۸۶:
== دربارهٔ شوپنهاور ==
* «آرتور، پسر این خانم (یوهانا شوپنهاور)، روزی شهره جهان خواهد شد.»
** ''پیشگویی [[یوهان ولفگانگ گوته|گوته]]''
* «همیشه بنظر میرسد [[امانوئل کانت|کانت]] و [[برکلی]] متفکرین
. * ''[[لودویگ ویتگنشتاین]]''
== پیوند به بیرون ==
|