احسان طبری: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ایجاد
 
گسترش نوشتار
خط ۱:
'''[[W:احسان طبری|احسان طبری]]''' (زاده [[W:۱۹ بهمن|۱۹ بهمن]] [[W:۱۲۹۵|۱۲۹۵]] در ساری - مرگ [[W:۹ اردیبهشت|۹ اردیبهشت]] [[W:۱۳۶۸|۱۳۶۸]] در تهران) نویسنده، شاعر، نظریه‌پرداز برجسته مارکسیسم-لنینیسم، ایدئولوگ ارشد و عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران.
 
== از کاست بابی سندز (۱۳۶۰، ۱۹۸۱ میلادی) ==
* نبودن به خاطر بودن، پاسخ به یک دودِ تردیدِ تاریخی؛ ولی این فلسفه ابداً در مغزهای معینی که برای بودن خود، حتّی نبودن تمام جهان را هم تصویب می‌کنند، نمی‌گنجد.<ref>{{یادکرد وب | عنوان=دشوارِ بهروز زیستن | تاریخ=1953-08-19 | سال=1953 | نشانی=http://www.edalat.org/sys/content/view/228/5/ | کد زبان=fa | تاریخ بازبینی=2015-08-19}}‏</ref><ref name="YouTube">{{یادکرد وب | عنوان=دشوار بهروز زیستن ـ احسان طبری به بهانهٔ مرگ سراینده و پیکارگر ایرلندی؛ بابی ساندز | وب‌گاه=YouTube | تاریخ=2015-08-13 | سال=2015 | نشانی=http://www.youtube.com/watch?v=xwyp3FtwPD8 | کد زبان=fa | تاریخ بازبینی=2015-08-19}}‏</ref>
* آیا باید مانند «دانائید» افسانه‌ای، که به گناه شوی‌کُشی، محکوم شد تا سطلی بی‌ته را دائماً پر از آب سازد، باید برای مردن و نابود شدن، رنج‌های بی‌ثمر را هموار کرد؟<ref name="YouTube" />
* ما در کودکی خود، زیستن را ساده‌لوحانه آسان می‌گیریم و سپس گام به گام درمی‌یابیم که چه وظیفه‌ای، چه ترفندی، چه شکنجه‌ای، چه کنشِ بزرگی است این زیستن.<ref name="YouTube" />
* در میان همهٔ جانداران، تنها انسان است که به محض نیل به نخستین مراحل خودآگاهی، حکم اعدامش را به او ابلاغ می‌کنند. می‌گویند زیستن شیرین است، ولی تو نخواهی زیست.<ref name="YouTube" />
* «مانی» در آستانه مرگ خود به شاهپور ساسانی گفت: «در ویرانی پیکر من آبادانی جهانی است.»
* انسان در چنان تنگنای هراس‌آوری از بودن خویش گرفتار است و چنان سنتّی از خویشتن‌پاسی و خویشتن‌پرستی از سوی طبیعت و جامعه به او تلقین می‌شود، که تنها ضرورت‌های عشق جنسی یا نیاز به اشیاء او را وادار می‌کند که به یاد دیگری بیافتد، همان دیگری، که بدون او زندگی من میسر نیست.<ref name="YouTube" />
* انسان یک موجود نوعی است، ولی مالکیت، قدرت، امتیاز، او را به به آن‌طرف می‌کشاند که موجودی فردی بشود، موجودی فردگرا بشود. او را به آن‌سو می‌کشاند که دیگری را گرگ خویش بشمارد، که می‌خواهد او را بدرد، نه یاور و آفرینندهٔ خویش؛ و تا زمانی که نظام گرگانهٔ بهره‌کشی برپاست، نمی‌توان انسانیت را از حضیضِ گندآبیِ خودمحوریْ به سوی فرازستانِ معطرِ بزرگواریِ انسانی ارتقاء داد.<ref name="YouTube" />
* می‌گویند: «هرکس بکوشد خود را خوشبخت بکند، جامعه را خوشبخت کرده است.» ولی مطلب اینجاست که برای انسانی کردن انسان، اول باید سراپای جامعه را انسانی کرد، و اِلاّ تنها یک خوشبختی ممکن است و آن خوشبختی خوک‌منشانه است.<ref name="YouTube" />
* آیا کوره پُرنفیر شیطان که در آن انسان‌ها را کباب می‌کنند، بدون هیزم‌کِشان، بدون این مأموران معذور، می‌توانست بسوزد؟ سؤال مهمی است، این‌طور نیست؟ عمله شیطان، گاه خود او را هم در شرارت پشت سر می‌گذارند، گاه از خود او مکّارتر و فرومایه‌ترند.<ref name="YouTube" />
* خوارشدگان جهان حق دارند به شما موجودات ازخودراضی که انگبینِ سعادتِ انحصاری را می‌مکید و چشم را بر رنج دیگران می‌بندید و از این رنج، گنج برای خویش می‌سازید، درس تلخ بدهند.<ref name="YouTube" />
 
== اشعار ==
{{شعر}}{{ب|معنای زندگی‌ست نبردی کزان نبرد|از بند وارهند کسانی که بنده‌اند}}{{م|بهروزتر زی‌اند کسانی که زنده‌اند}}{{پایان شعر}}
 
== جستارهای وابسته ==
 
== منابع ==
{{پانویس}}