نیما یوشیج: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴:
* «آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!// یک نفر در آب دارد می سپارد جان.»
** ''۲۷ آذر ۱۳۲۰''
* «از مقابل تمام این اشخاص ناشناس (مخالفان و معاندان) مثل شیر میگذرم، کوه محکم هستم که از اثر بادهای مخالف و شوریده از جا حرکت نخواهد کرد.»
* «رو، فسانه! كه اينها فريب است// دل ز وصل و خوشی بی نصيب است// ديـدن و سـوزش شـادمانی// چه خيالـی و وهمـی عجيب است// بی خبر شاد و بينا فسرده است»▼
** ''نامههای نیما یوشیج - نامه به عشقی''
* «امسال از سهچیز خوشحال شدم، عینک که نداشتم برای من خریدند. کفش راحت لاستیکی و چراغ دمدستی، که چیزی باآن میتوانم بنویسم. و این هرسه تا بهحال بهعقل من نرسیده بود.»
** ''نامههای نیما یوشیج''
* «بدون مباهات به دیگران، امروز من پیشرو و مجدد شعر و نثر هستم. کیستند این وجودهای خشکیده که در چاردیوار شهر بزرگ شدهاند. کدام یک از اینها که بهتقلید قلم بهدست گرفتهاند میتوانند خیال مرا بشکنند. احساس و خیال را، آسمان صاف، ابرهای طوفانی و تاریکی جنگلها، روشنی قلهها و زندگانی، یک طبیعت ساده بهمن داده است.»
** ''نامههای نیما یوشیج - نامه به عشقی''
* «بهقدری من شیفته نثرنویسی سادهٔ قدما هستم که از مرگ میترسم. برای اینکه از خواندن آنها محروم میشوم. زیرا زیباترین چیزهاست که در طبیعت، من مفتون آن هستم.»
** ''نامههای نیما یوشیج''
* «چیزی که بیشتر مرا بهاین شیوه معتقد کرده است، همانا رعایت معنی و طبیعت خاص هرچیز است و هیچ حسنی برای شعر و شاعر بالاتر از این نیست که بهتر بتواند طبیعت را تشریح کند و معنی را بهطور ساده جلوه دهد.»
** ''دیوان شعر''
▲* «رو، فسانه! كه اينها فريب است// دل
** ''تقدیم به استاد نظام وفا- دیماه ۱۳۰۱''
* «سنگ به از گوهر نايافته»
** ''امثال و حکم- دهخدا''
* «کاری را که تو در نثر انجام دادی من در نظم کلمات خشن انجام دادهام، که بهنتیجهٔ زحمت، آنها را رام کردهام. در این کار ِ من مخالف زیاد هست زیرا دیوار پوسیده هنوز جلوی راه وجود دارد. سوسکها بالا میروند و ضجه میکشند و مثل "واشریعتا" فریا "واوزنا" میزنند.»
** ''نامههای نیما یوشیج - نامه به صادق هدایت''
* «ملت ما محتاج بهشنیدن حرفهای جدی است. این کار با دکلاماسیون انجام میگیرد. من معتقدم که شعر فارسی باید وزنی را اختیار کند که بهواسطه جدا شدن از موسیقی ِ یکروند ِ ما، بهکار دکلاماسیون بخورد.»
** ''دیوان شعر''
* «من پرنده عجیبی هستم که در شهرها بهصدای اول، همه دور من جمع شده و کمکم وقتی که نمیتوانند مرا و اسرار مرا بشناسند از من دور میشوند.»
** ''نامه های نیما یوشیج - نامه به نظام وفا''
* «من مدتها از عقب سر بهیک گدا نگاه میکنم یا فلان کوره آهنگر را تماشا میکنم نه برای اینکه فورأ آنرا وصف کنم بلکه هرنگاه من میتواند جزئی از نکات را بهمن اهدا کند. بالمجموع این نکات یکوقت میتوانند بهمن کمک کنند تا اینکه در موقع نوشتن آنچه مینویسم تکرار مشاهدات دیگران بهنظر نیاید.»
** ''نامههای نیما یوشیج - نامه بهدوست ناشناس''
== پیوند به بیرون ==
|