رودکی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) |
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱:
'''[[W:رودکی|رودکی]]'''، جعفربن محمدبن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم رودکی سمرقندی،
----
* «باد سحری گذر به كويت دارد
* «باد و ابر است این جهان، افسوس// باده پیشآر، هرچه باداباد»
*
* «تا جهان بود از سر آدم فـراز// كـس نبود از راه دانش بینيـاز// مـردمان بخرد اندر هــر زمان// راه دانش را بههرگونه زبان// گـرد كردند و گرامـی داشتنـد// تا بهسنگ اندر، همی بنگاشتند// دانش اندر دل چراغ روشن است// وز همه بد بر تن تو جوشن است»
* «روی بهمحراب نهادن چهسود// دل بهبخارا و بتان طراز// ایزد ما، وسوسه عاشقی// از تو پذیرد، نپذیرد نماز»
* «زندگانی چه كوته و چه دراز// نه بهآخـر بمـُـرد بايد باز// هــم به چنبر گذار خواهد بود// اين رسن را اگر چه هست دراز»
* «زمانه پندی آزادهوار داد مرا// زمانه را چو نکو بنگری همه پند است// بهروز نیک کسان تا تو غم نخوری// بسا کسا که بهروز تو آرزومند است.»
* «شاد زی با سیاهچشمان، شاد// که جهان نیست جز فسانه و باد»
* «هرکه نامخت از گذشت ِ روزگار// هیچ ناموزد زهیچ آموزگار»
▲* انـدر بلای سخـت پديد آيـــد * فضل و بزرگواری و سالاری
▲* باد سحری گذر به كويت دارد * زان بوی بنفشه راز مويت دارد
▲* بس كه بر گفته پشيمان بوده ام * بس كه بر نا گفته شادان بوده ام
▲* به چشمت اندر بالار ننگری تو به روز * به شب به چشـم كسان اندرون ببينی كاه
▲* چرا عمر كركس دو صد سال، ويحك * نماند زسالی فزونتر پرستـو
▲* زآنست قوی شير به گردن كه به هركار * از خود به تن خويش رسولست و فرسته
▲* شو تا قيامت آيد زاری كن * كی رفته را به زاری باز آری
▲* میلفنج دشــمن كه دشمن يكی * فزون است و دوست ار هزار، اندكی
▲* نيك بخت آن كسی كه داد و بخورد * شوربخت آنكه او نخورد و نداد
▲* يكی آلوده ای باشد كه شهری را بيالايد * چو در گاوان يكی باشد كه گاوان را كند ريخن
== پیوند بهبیرون ==
{{ویکیپدیا}}
{{ناتمام}}
{{میانبر}}
[[رده:شاعران|رودکی]]
|