اورهان پاموک: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ابرابزار
خط ۱۰:
* «قم مرا به یاد ایوب در استانبول می‌اندازد. ایوب یکی از مکان‌های مذهبی در استانبول است، ولی جای تحصیلِ علوم دینی نیست. شدت عقاید مذهبی در قم خیلی عمیق بود و این حس هنوز هم با من هست. تجربه خیلی باشکوه و عظیمی بود. قم برای من نماد یکی از جنبه‌های اسلام است. می‌خواستم آن را با جزئیات و در شکوه و ابهت کامل ببینم. این شهر به هر حال یکی از مکان‌های بسیار مذهبی است.»<ref>http://adabiatema.com/index.php/2013-03-02-20-02-43/2015-05-07-15-05-17/1366-2015-05-19-09-18-53</ref>
* «فکر می‌کنم مولانا متعلق به کسی است که او را دوست دارد و کتابش را می‌خواند. گاهی اوقات آمریکایی‌ها بیشتر از ما کتاب‌های او را می‌خوانند. نباید دربارهٔ این جور چیزها با هم مجادله کنیم. ادبیات توریسم نیست. گاهی اوقات مردم سر اینکه فلان قهوه، ترکی است یا یونانی با هم دعوا می‌کنند. فکر می‌کنم این کار اشتباه است. البته من برنامه ملی و سیستماتیک برای این مسئله ندارم. اما مولانا نویسنده بزرگی است و ترک هم خیلی عاشق او هستند. هر چند حرف‌های او را به زبان اصلی نمی‌فهمند. ترک‌ها او را بیشتر یک شخصیت مذهبی می‌دانند تا یک شخصیت ادبی. البته می‌دانم که او در ایران بیشتر به عنوان یک شاعر بزرگ شناخته می‌شود.»<ref>http://adabiatema.com/index.php/2013-03-02-20-02-43/2015-05-07-15-05-17/1366-2015-05-19-09-18-53</ref>
* «ما نویسنده‌ها باید برای چنین خواننده‌هایی بنویسیم، آن‌هایی که تخیلات وسیعی دارند. در این سال‌ها، نقاش درونم، ۵ نکته‌ی اساسی را به نویسنده‌ی درونم یاد داده است که آن را با شما مطرح می‌کنم:
:پیش از آن‌که احساس عمیقی به چیزی که می‌خواهی بنویسی، پیدا نکرده‌ای، ننویس. حتی اگر آن یک ترانه‌ی ساده یا یک شعر باشد.
* «به دنبال این نباشید که شبیه یکی از نویسندگان بنام، عالی و فوق‌العاده بنویسید. این مسئله باعث مرگِ حیات هنری اثرتان می‌شود.
:از قوانین زاویه دید و پرسپکتیو پیروی کنید و جهان را از چشم شخصیت‌هایتان ببینید؛ البته گاهی اوقات هم می‌توانید با هوش و خلاقیت خود این قوانین را نادیده بگیرید. (فقط گاهی اوقات نه همیشه).
:همانند ونگوگ و سایر نئواکسپرسیونیست‌ها، سبک خاص خودتان را داشته باشید و با وضوح تمام راه و روش خودتان را نشان دهید و به رخ بکشید. خواننده از مشاهده اینکه یک رمان بزرگ، چگونه بر اساس یک داستان کوچک و بی‌اهمیت، شکل گرفته، لذت زیادی خواهد برد.
:سعی کنید، به طور اتفاقی به سراغ مکان‌های زیبا، مکان‌هایی که به ذهن کسی خطور نمی‌کند و دستش به آن نمی‌رسد بروید..»<ref>http://www.nytimes.com/2012/11/11/books/review/orhan-pamuk-by-the-book.html?_r=0</ref>
* « هنوز هم در برخی از محله‌های خاص استانبول قدم می‌زنم و با اینکه این محلات نسبت به سابق، مدام بزرگتر و بزرگتر شده‌اند از دیدن تمام آن‌ها لذت می‌برم. تماشای اینکه چطور کلبه‌های قدیمی به ساختمان‌های بلندی تبدیل شده‌اند و مراکز خرید عمومی جایگزین سینماهای قدیمی تابستانی و باغ و باغچه‌ها شده‌اند. لذت می‌برم از همه‌ی مغازه‌های مدرن و از دیدن جمع زیادی از افراد که داخل مغازه‌های زنجیرهای فست‌فود صف کشیده‌اند و جمعیت بی‌پایان مردم، در خیابان‌های شلوغ.»<ref>http://www.nytimes.com/2012/11/11/books/review/orhan-pamuk-by-the-book.html?_r=0</ref>
* « یک خواننده‌ی خوب آن است که گاهی کتاب را می‌بندد، به سقف خیره می‌شود و به تصویرها، جمله‌ها و پاراگراف‌هایی که ذهنش را مشغول کرده‌اند می‌اندیشد. ما نویسنده‌ها باید برای چنین خواننده‌هایی بنویسیم، آن‌هایی که تخیلات وسیعی دارند.»<ref>http://www.nytimes.com/2012/11/11/books/review/orhan-pamuk-by-the-book.html?_r=0</ref>
* «[[شاهنامه]]، اقیانوسی از داستان‌هاست. »<ref>http://www.nytimes.com/2012/11/11/books/review/orhan-pamuk-by-the-book.html?_r=0</ref>
* «ادبیات تطبیقی می‌تواند بسیاری از شباهت‌ها و تفاوت‌های میان شرق و غرب را به ما نشان دهد و با زبانی شیوا از علت درگیری میان تمدن‌ها بگوید. »<ref>http://www.nytimes.com/2012/11/11/books/review/orhan-pamuk-by-the-book.html?_r=0</ref>
 
== منابع ==