تهران: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ←گفتاوردها |
←گفتاوردها: ابرابزار |
||
خط ۱۷۲:
* «شهریست پر از همهمه و قالاقیل/بهتان و دروغ و غیبت و فحش سبیل//خستیم از این همهمهای گوش امان/مُردیم ازین زندگی ای مرگ دخیل.»
** ''[[محمدتقی بهار]]''<ref>http://ganjoor.net/bahar/robaeebk/sh43/</ref>
* «ما
** ''[[انوشیروان محسنی بندپی]]''
* «تهران نیز مانند بسیاری شهرهای دیگر، موسیقی خود را دارد و با ریتم مخصوص خود بدون وقفه، در تمام اوقات شبانه روز مینوازد. موسیقی شهر تهران، با موسیقی تمام شهرهای دیگر متفاوت است. مثلاً هیچ شباهتی به شهری دیگر در جنوب ایران، شمال، یک شهر ساحلی، یا یک شهر کویری یا جنگلی ندارد. .... درک این موضع امر پیچیدهای نیست. نیاز به اندیشه و تفحص تخصصی ندارد. کافی است شهری را که هر روز با چشم میبینیم و درک میکنیم، با گوش بشنویم، و شاید گاه لمس اش کنیم. تنها گوش نیوشایی لازم است که همت داشته باشد، جسارت کند و با چشمان بسته در گوشهای از یکی از میدانهای بزرگ شهر، در زمانهای مختلف بیاستد و برای مدتی فقط بشنود.»
** ''مریم قرسو''<ref>http://anthropology.ir/node/29421</ref>
* «محدودهٔ صوتی و شیوهٔ سخن راندن تهرانیها، با شهرهای دیگر فرق میکند. اگر در گوشهای از این شهر که چهل تکهای مرصع و زیباست بیاستید، در مدتی کوتاه بسیاری از گویشهای ایران را خواهید شنید، و وقتی با چشمان بسته این شهر را بشنوید، میبینید که صرف نظر از لهجهها و زبانهای ایرانی، محدوده و نحوهٔ تولید صوت در افراد مختلف بسیار متفاوت است.»
** ''مریم قرسو''<ref>http://anthropology.ir/node/29421</ref>
عمر مفید بعضی از ساختمانهای تهران کوتاه باشد ولی پنجاه سال پیش اینطور نبود. ساختمانهای قرص و محکم ـ بهویژه در محلات اعیاننشین ـ کلنگی میشوند تا با تخریب آنها ساختمانهایی مطابق آخرین مد روز ساخته شود... این کوتاهمدت بودن جامعه است که کلنگی بود ساختمانها را ممکن میسازد. مسئله خیلی گستردهتر از کلنگی کردن ساختمانها توسط افراد و بساز و بفروشها است. شما اگر به یک قرن گذشته توجه کنید، میبینید چه تخریب عظیمی از آثار تاریخی در تهران و شهرهای دیگر و حتی گاهی روستاها صورت گرفت، بیآنکه کسی سؤال کند و اجازهای بخواهد. به عنوان نمونه در سال ۱۳۲۵ ساختمان بزرگ تکیه دولت را که قرص و محکم سر جایش بود با کلنگ ویران کردند.
** '' [[محمدعلی همایون کاتوزیان]] ''<ref>http://anthropology.ir/node/29194</ref>
* «در تهران هرجا که باشی باید ظواهر زندگیت را حفظ کنی. زندگی تجمل گرایانه شده، خیلیها وضعیت اقتصادی فرد را با مبلمانش تخمین میزنند، اصلاً شخصیت او را با توجه به تجملات زندگیش میسنجند. درحالیکه تمکن مالی، یک مسئله کاملاً شخصی است و شخصیت یک انسان، یک مسئله حیثیتی. ارزیابی اینها با پول، واقعاً ناراحتکننده است... در واقع اصلاً نمیتوانم با شما از مفهومی به نام آرامش در خانه صحبت کن... در حال حاضر در شهرهایی با زندگی ساکن مثل تهران، اغلب تفریحها به رفتن به پارک و قلیان کشیدن تبدیل شده. در نهایت و در صورت فعال بودن هم دوره گشتن در پاساژها و خرید کردن! این یعنی اینکه ما از طبیعت خیلی دور شدهایم.»
** ''از وبسایت [[w:انجمن انسانشناسی و فرهنگ|انجمن انسانشناسی و فرهنگ]]''<ref>http://anthropology.ir/node/28499</ref>
* «اصطلاحی بین بنگاهیها رایج شده که قبلا نبود: «تهران زیر پاته!». راست میگویند؛ خیلی از آپارتمانها را جاهایی ساختهاند که از پنجرهشان تهران، زیر پاست. ما از تهران مینالیم و دائم بدیاش را میگوییم، معذلک دوست داریم این تهران را زیر پا بکشیم و از عرش به فرشش نگاه کنیم. این میل به ارتفاع جدید نیست، اگرچه تعبیر «تهرانِ زیر پا» جدید است... من فکر میکنم میل به بلندی و آسمانخراشی نسبتی با قدرت و اعمال قدرت دارد و آسمانخراشها حکم همان کاخهای سلطنتی و جلال و جبروت شاهانه را دارند. منتها از آن حیث که قدرت شاهانه تعمیمیافته و گسترده شده، سطوت و رعونت و اجلال مثل آینه قدی فروریخته و تکهتکه شده و بین مردم تقسیم شده، مرکز اقتدار نیز در اندام و فضای دیگری متجلی شده. البته مطلب به همین سادگی نیست و قدری بیشتر باید بحث کنیم.»
** ''سیدعلی میرفتاح''<ref>http://anthropology.ir/node/23584</ref>
* «در شهر ما فضاهای خصوصی، فضاهای عمومی را بلعیده. مثلا شهرداری که قاعدتا باید یک نهاد عمومی باشد، یک نهاد خصوصی است که همه چیز را در شهر کنترل میکند. خیابانها همینطور بازتر شدهاند، پیادهروها تنگتر. در همه جای جهان دو جا نماد فضاهای عمومی است. یکی پیادهرو، یکی میدان. فراموش نکنیم عمومی بودن با جمعی بودن فرق میکند. جمع کثیری در خیابان ولیعصر رفتوآمد میکنند، ولی این خیابان عمومی نیست. چون امر عمومی با مشارکت عمومی و تبادل اجتماعی میان مردم شکل میگیرد. مردم در فضاهای عمومی با هم حرف میزنند، همدیگر را میبینند، همدیگر را پیدا میکنند، با هم رابطه برقرار میکنند. شما کجای تهران میتوانی همدیگر را پیدا کنی؟ مگر اینکه جایی قرار بگذاری. بعد هم که سر قرار رسیدی، سریع باید بروی، چون یکی میآید میگوید راه را بند آوردهاید، راه بدهید میخواهم رد شوم...میدانها باید محل توقف باشند. اینطور میتوانند فضای عمومی باشند. الان میدانهای ما مرکزیتشان را از دست دادهاند. شدهاند گره تقسیم حرکت. محل عبور و مرور.»
** ''[[محمدرضا اصلانی]]'' <ref>http://anthropology.ir/node/21106</ref>
* «میدان باید محلی باشد که شما بیایی و به آن برسی. در آنجا توقف کنی. برای همین میدان حوضی دارد، مجسمهای وسط آن است و جایی برای نشستن در آن تعبیه شده، ولی میدانهای ما همه خشک شدهاند. حسنآباد، تبدیل شده به یک برهوت. دور و برش ماکت ساختهاند که خیلی هم احمقانه است. مسخره است. شما هیچ کجای حسنآباد نمیتوانی بایستی، بنشینی. زود باید از آن رد شوی. الان تنها میدانی که مانده میدان حر است که آن هم مرز ندارد. حرکت سریع ماشینها اجازه نمیدهد، شما به مجسمه وسط میدان برسی. در حالی که شما اگر به عکسهایی که از میدانهای ایتالیا و فرانسه و... گرفتهاند نگاه کنی، توی همه مردم را میبینی که وسط میدان ایستادهاند. میدان آنجا اصلا شأن حرکت ندارد، برای ایستادن و توقف است. ولی ما شهر را برای رفتوآمد ساده کردهایم. پیاده یا سواره، فرقی نمیکند.»
** ''[[محمدرضا اصلانی]]'' <ref>http://anthropology.ir/node/21106</ref>
* «تهران اتفاقا شهر سادهای است برای زندگی که بر اساس فونکسیونهای عمودی و افقی: عبور، مرور! تعریف شده. خیلی شهر سادهای است. شما راحت میتوانی توی این شهر گم شوی. کمتر شهری مثل تهران است که آدم میتواند راحت در آن گم شود. در شهرهای غربی نمیتوانی اینقدر راحت گم شوی. شهرها زون دارند. »
** ''[[محمدرضا اصلانی]]'' <ref>http://anthropology.ir/node/21106</ref>
* «وقتی ما میگوییم شهر مثل زبان است، به این هم توجه میکنیم که زبان امر ارتباطی است. شهر هم امر ارتباطی است. چرا اغلب مردم تهران از تهران بدشان میآید، اما در عین حال خارج از تهران هم نمیتوانند زندگی کنند؟... ما برای ماندن در تهران دلایل زیستی داریم، نه دلایل ارتباطی. مردم در این شهر زندگی میکنند، ولی با هم ارتباطی ندارند.»
** ''[[محمدرضا اصلانی]]''<ref>http://anthropology.ir/node/21106</ref>
* «هیچوقت در تهران بکوب و بساز متوقف نشده. از زمان قاجار تا به امروز تهران را خراب کردهاند و ساختهاند. در واقع تهران شهر آمیبی است. یعنی در خود تکثیر میشود. روند طبیعی تهران همین تغییرات مدام است. شما پلانهای هوایی مقاطع مختلف میدان توپخانه را نگاه کنید. یکی از این پلانها به دیگری نمیماند. میدان توپخانه یکی از مهمترین نقاط شهر است. جایی که قاعدتا فعل کامل شهر باید در آن اتفاق بیفتد. اصلا معلوم نیست این فعل چه فعلی است...
** ''[[محمدرضا اصلانی]]'' <ref>http://anthropology.ir/node/21106</ref>
* «تهران نمیتواند ناخودآگاه قومی ما را انتقال دهد. خود تهران هم در سیر تاریخی ایران و در جریان جهان گم شده. خود تهران آغاز گمگشتگی است...
** ''[[محمدرضا اصلانی]]'' <ref>http://anthropology.ir/node/21106</ref>
* «تهران پای کوهستان ساخته شده. شهرهای زیادی در دنیا اینطور نیستند. اگر هم باشند مثل توکیو، شهر را طوری بنا میکنند که شما هر آن بتوانی فوجییاما را ببینی. تهران با دماوند شهر است، بدون دماوند هیچ نیست، اما آیا ما میتوانیم از تهران دماوند را ببینیم. شهر را طوری ساختهایم، چنان بلندمرتبهسازی کردهایم که همه زوایای دید به دماوند را کور کردهایم. تصاویری که شما از فوجییاما میبینید اغلب از توکیو گرفته شدهاند، اما آیا عکسهای دماوند را هم از تهران گرفتهاند؟»
** ''[[محمدرضا اصلانی]]'' <ref>http://anthropology.ir/node/21106</ref>
* «تهران را همواره چون انسان ایرانی میباید کشف کرد، و این خود نوعی هیجان زیباییشناختی است.»
** ''[[محمدرضا اصلانی]]'' <ref>http://anthropology.ir/node/21106</ref>
== وابسته ==
|