* حبیب: «[[مسجد]] باید باشد اما مشروبخواری هم باشد. باید مردم آزاد باشند که حرفشان را بزنند. ایران تنها جایگاه آخوندها نیست. در ایران جوانها هستند که دارند این مملکت را میگردانند. یک مغزهایی هستند که اصلااصلاً استثنایی هستند. متأسفانه بعضیهایشان میزنند بیرون.بیرون؛ ولی وطنپرست هم زیاد داریم. نمونهاش همین ماهواره که فرستادند فضا.»[http://www.tabnak.ir/fa/news/106844/%DA%A9%D9%86%D8%B3%D8%B1%D8%AAکنسرت-%D8%AD%D8%A8%DB%8C%D8%A8حبیب-%D8%AF%D8%B1در-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86تهران-%D8%AF%D8%B1در-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8Cروزهای-%D8%A2%D8%AE%D8%B1آخر-%D8%B9%D9%85%D8%B1%D8%B4عمرش 1]
* حبیب: نظام با ابتذال مخالف است نه با موسيقیموسیقی و هنر؛ آنهايیآنهایی كهکه سودای رفتن دارند بدانند آنجا خبری نيستنیست هيچهیچ كجایکجای دنيادنیا كشورکشور خود آدم نمی شودنمیشود از فضايیفضایی كهکه در ايرانایران برای كسانیکسانی كهکه بخواهند به اصل خويشخویش برگردند بوجود آمده و از لطف مردم و مسئولان تشكرتشکر می كنممیکنم.[http://www.tabnak.ir/fa/news/107031/%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7تنها-%D8%AF%D8%B1در-%DA%86%D9%86%D8%AFچند-%D8%A7%D8%AB%D8%B1%D9%85اثرم-%D9%87%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%B1هنجار-%D8%B4%DA%A9%D9%86%DB%8Cشکنی-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AFوجود-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AAداشت 2]▼
▲* حبیب: نظام با ابتذال مخالف است نه با موسيقی و هنر؛ آنهايی كه سودای رفتن دارند بدانند آنجا خبری نيست هيچ كجای دنيا كشور خود آدم نمی شود از فضايی كه در ايران برای كسانی كه بخواهند به اصل خويش برگردند بوجود آمده و از لطف مردم و مسئولان تشكر می كنم.[http://www.tabnak.ir/fa/news/107031/%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%DA%86%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%AB%D8%B1%D9%85-%D9%87%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%DA%A9%D9%86%DB%8C-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA 2]
* حبیب ماجرای دستگیریاش را در قالب نامهای که مخاطباش را پسرش و البته «همه فرزندان خود در ایران» دانسته، تشریح نموده است:
«سلام بابا... نگران شدی نه؟ رفته بودم ماسوله را ببینم... راه دوری نبود و تقریباتقریباً ۱۵ دقیقه بعد آنجا بودم... عکس هم نگرفتم که بتوانم به تو نشاناش دهم.دهم؛ ولی اوضاع آن طوری که فکرشفکرش را میکردم نشد. کسی که نقشه دستگیریام را کشیده بود واقعاواقعاً آماتور عمل کرد. نمیدانم هُل کرده بودند یا دست و پایشان را گم کرده بودند. معلوم نبود از چه چیزی میترسند و حتی دلیل درستی هم برای بازداشت من ارائه نشد. نه حکمی و نه حرفی فقط با این جمله پیش آمدند: «دستور بازداشت من را دارند...» قرار بود در بازداشتگاه نگهام دارند ولی عکسالعمل تند و شدید من باعث شد سریعتر به دادسرا اعزام شوم.
مشخص نبود که دلیل این بازداشت و این رفتارها چیست و هیچ توضیحی ارائه نشد. قاضی پرونده هم مشخص بود که در جریان این اتفاق نیست و همین باعث شد اوضاع بیشتر پیچیده شود. بعد از چند ساعت با همان لحنی که دستگیرم کرده بودند آزادم کردند.
سطر ۱۵ ⟵ ۱۳:
باورت میشود پسرم؟ من در سرزمین مادریام بدون دلیل بازداشت شدم و بدون دلیل هم آزاد!
آخر قصه اما برای من عجیبتر هم بود. زمانی که من آزاد شدم سربازهای وظیفه و افسرها از فرط خوشحالی شروع به عکس گرفتن و گرفتن امضاامضاء از من بودند. سعی کردم در عکسها لبخند بزنم ولی حس عجیبی داشتم. با خودم فکر میکردم اگر من شخص مجرمی هستم این امضاامضاء و عکس گرفتنها دیگر برای چیست؟ کدام آدم معقولی با یک مجرم عکس میگیرد؟ دهها سرباز گرد من جمع شده بودند و امضاامضاء میخواستند. آنجا بود که خدا رو شکر کردم که مردم سرزمینم «من»، یعنی حبیب واقعی را میشناسند و وصلههایی که فکر میکردم بهم چسبیده رو باور ندارند ...
باید دید که چه کسی دست به این کار خطرناک زده است... امیدوارم دولت محترم جواب درستی در روزهای آینده برای این اتفاق داشته باشند. در سرزمینی که آرامش و اعتماد باید اصلیترین رکن مقامات قضایی باشد، من نمیدانم مفهوم این رفتارها چیست. به زودی و با قدرت تمام از طریق مجامع قضایی پیگیر این موضوع و این اتفاق خواهم بود...»[http://www.musicema.com/node/205579 3]