یاماموتو تسونه‌تومو: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
AmirAK (بحث | مشارکت‌ها)
AmirAK (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۵:
== [[w:هاگاکوره|هاگاکوره]] ==
=== فصل اول ===
* اگرچه خرد می‌گوید یک [[w:سامورایی|سامورایی]] باید طریقت سامورایی را الگوی نظر خویش قرار دهد، اما به نظر می‌رسد همهٔ ما آن را از خاطر برده‌ایم. چنین است که اگر کسی بپرسد، معنای راستین طریقت سامورایی ([[w:بوشیدو|بوشیدو]]) چیست؟ مردانی که قادر باشند بی‌درنگ پاسخ دهند، انگشت شمارند. چراکه پاسخ از پیش در ذهن بسیاری روشن نیست. از این نکته می‌توان بی اعتنایی به طریقت سامورایی را دریافت. '''بی‌شمارند غافلان.'''
* '''طریقت سامورایی، استوار بر مرگ است. آن‌گاه که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی، بی‌درنگ مرگ را برگزین.''' دشوار نیست؛ مصمم باش و پیش رو. این که بگوییم مردن بدون رسیدن به هدف خود، مرگی بی‌ارزش است، راهی است سبکسرانه، برای پیچیده کردن موضوع. '''آن هنگام که تحت فشار انتخاب زندگی یا مرگ قرار گرفته‌ای لزومی هم ندارد به هدف خود برسی.''' همهٔ ما زندگی را دوست می‌داریم و تا حد زیادی منطق خود را برمبنای آنچه دوست می‌داریم بنا می‌کنیم. اما دست نیازیدن به اهداف خود و ادامه دادن به زندگی، بزدلی است. این یک خط باریک خطرناک است. مردن بدون رسیدن به هدف خود، مرگی بی‌ارزش و کوته‌نظرانه است. اما چه باک! شرمی در آن نیست. جوهرهٔ طریقت سامورایی همین است. اگر کسی بتواند هر روز و شب با روشن ساختن قلب خویش با این واقعیت، چنان زندگی کند که گویی جسمش مرده است، به آزادی حاصل از طریقت سامورایی خواهد رسید؛ زندگی‌اش بی‌سرزنش خواهد بود و در کار خویش موفق خواهد شد.
* مردم فکر می‌کنند با تفکری ژرف نسبت به مسائل عمیق می‌توانند آن‌ها را حل کنند؛ اما افکاری خودسرانه در سر می‌پرورانند و به هیچ نتیجه مثبتی دست نمی‌یازند؛ چراکه تأمل‌شان تنها مبتنی بر منافع شخصی است. دشوار است، گذر از عادات نابخردانه به ازخودگذشتگی. اما، اگر در برخورد با هر موضوعی، آن را دمی رها کنی و بعد چهار سوگند را در قالب خویش به یاد آوری، منافع شخصی را کنار بگذاری و بعد به مسئله بازگردی، از هدف خویش زیاد دور نخواهی شد.
* خرد آن کسی که با مشورت خواهی از دیگران تعالی یافته است، به درختی تناور با ریشه‌های بسیار در خاک ماند. اندیشهٔ مرد تنها همچون نهالی بی‌ریشه در خاک است.
* پیش از نکته گرفتن از کسی، ابتدا باید در نظر گرفت که آیا آن شخص ظرفیت پذیرش آن نکته را دارد یا خیر. باید ارتباطی صمیمی با او برقرار ساخت و اطمینان حاصل کرد که آن شخص همیشه به کلام تو اعتماد می‌کند. موضوعاتی را مطرح کن که وی دوست دارد و بهترین راه صحبت کردن با او را جست‌وجو کن و به دنبال راهی باش که تو را به خوبی درک کند. وضعیت را بسنج و بیندیش که آیا بهتر است با نامه نظر خود را به او بازگویی یا در هنگام ترک خانه و آن زمان که او را مشایعت می‌کنی، نقاط قوت او را خاطرنشان ساز و از هر وسیله‌ای که می‌توانی برای دلگرمی به وی استفاده کن. مثلاً با ذکر اشتباهات خود بدون آنکه اشتباهات او را به رویش آوری و با ذکر این که این اشتباهات ممکن است برای وی نیز رخ دهد. چنان رفتار کن که اشتباه خود را چنان بپذیرد که گلوی مردی تشنه آب را پذیراست. بدین‌سان نظر تو اشتباه او را اصلاح خواهد ساخت. این کار بسیار دشوار است. اگر خطای فرد به عادتی بدل شده باشد که سالهاست با آن زندگی می‌کند، ترک آن تقریباً محال است.
* چهل یا پنجاه سال پیش، وقتی رد زخم و جراحت روی بدن، نشان مردی و ران صاف نشانه بزدلی بود، تنی که زخمی نبود شرم‌آور به نظر می‌رسید و مرد بهتر آن می‌دید تا ران خود را زخمی کند. '''کار مرد، دادوستدی خونین است.''' این واقعیت، امروز احمقانه به نظر می‌رسد و مسائل به شکلی هوشمندانه تنها با زبان بازی حل می‌شوند و از کارهایی که مستلزم تلاش است اجتناب می‌شود. از مردان جوان می‌خواهم این واقعیات را درک کنند.
* بی‌عدالتی را دشمن داشتن و نیکوکاری در زندگی، بس دشوار است؛ اما این تصور که نیکوکاری بهترین شیوه زندگی است و زندگی خویش را صرف نیکی به دیگران کردن، بالعکس، تو را به بیراهه‌های بسیار خواهد کشاند. '''طریقت سامورایی در جایی بالاتر از صداقت و نیکویی قرار می‌گیرد.''' کشف این حقیقت بس دشوار است، اما بالاترین اندیشه همین است. اگر از این دیدگاه به چیزها نگریسته شود، اموری نظیر نیکویی و صدق، سطحی به نظر می‌رسند. آنچه را که انسان خود به تجربه نیاموخته باشد، نتواند دریابد؛ اما حتی اگر شخصی نتواند به تنهایی به این حقیقت واقف شود، با این حال راهی برای درک این طریقت وجود دارد و آن رایزنی و پرس‌وجو از دیگران است.
* شمشیرزنی در کهنسالی خویش چنین گفت: «در زندگی انسان، مراحلی در جست‌وجوی دانشی وجود دارد. در پایین‌ترین سطح، هر چه شخص تلاش می‌کند هیچ ثمری نمی‌برد و احساس می‌کند هم او و هم دیگران ناشی و خامدست هستند. در این مرحله او هیچ ارزشی ندارد. در مرحله بعد او هنوز بی‌فایده است؛ اما از ناکارآمدی خویش آگاه است و می‌تواند ناکارآمدی دیگران را نیز ببیند. در سطحی بالاتر او مفتون توانایی‌های خویش است و از تحسین دیگران، به دل شاد می‌شود و از ناتوانی دوستان و آشنایان خود اندوهگین می‌شود. این مرد ارزش دارد. در والاترین مرتبه، مرد چنان به نظر می‌رسد که گویی هیچ نمی‌داند.» این مراحل در حالت عادی وجود دارد؛ اما مرحله‌ای متعالی نیز هست که والاترین آنهاست. در این مرحله انسان می‌داند که راه حقیقت را ژرفایی بی‌پایان است و هرگز نمی‌اندیشد که سلوک او به پایان رسیده است. او به راستی به عدم کفایت خویش واقف است و هیچ‌گاه در زندگی خویش فکر نمی‌کند که موفق شده است. غروری در سر ندارد اما با فروتنی طریقت خویش را تا به انتها می‌داند. گفته شده است که استاد یاگیو یک بار گفت: «من راه شکست دیگران را نمی‌شناسم، تنها می‌دانم چگونه می‌توانم بر خویش چیره شوم.» '''در طول تمام زندگی خویش هر روز گامی به پیش بردار و مجرب‌تر از دیروز و امروز باش. این روند، پایانی ندارد.'''
* در میان دیوارنوشته‌های قصر امیر نائوشیگه این جمله به چشم می‌خورد: «با مسائل بزرگ، با آرامش برخورد کن.» استاد ایتای در تفسیر این عبارت می‌گوید: «در برخورد با مسائل پیش‌پافتاده باید با جدیت عمل کرد.» در زندگی هر انسان مسائل به راستی بزرگ، اندک‌اند و شاید که بیشتر از دو یا سه مسئلهٔ بزرگ در زندگی هر فرد وجود لداشته باشد. اگر آن هنگام که زندگی هر روزه خویش را به پیش می‌بری، بر این مسائل به خوبی تأمل کنی٬ می‌توانی آن‌ها را بازشناسی. پیشاپیش فکر کردن دربارهٔ امور و برخورد آرام نشان دادن در ساعت واقعه و زمانی که آن مسائل و اتفاقات روی می‌دهند٬ جوهرهای این اندرز است. روبه‌رو شدن با یک واقعه و حل و فصل آن در آرامش٬ اگر از پیش آماده نشده باشیباشی، دشوار است و مشخص نیست که آیا در این حالت به هدف خویش خواهی رسید یا خیر. اما٬ اگر از پیش فکر خود را بر آن متمرکز ساخته باشی٬ می‌توانی به این جمله که «با مسائل بزرگ با آرامش برخورد کن»٬ به منزلهٔ مبنای عمل خویش بنگری.
* اگر قرار باشد هر مردی را که زمانی اشتباهی مرتکب شده است، کنار بگذاریم، احتمالاً دیگر به هنگام نیاز، مردان کارامدی در کنار خویش نخواهیم داشت. مردی که یک بار اشتباهی مرتکب می‌شود به خاطر پشیمانی خویش صبورتر و کارامدتر از پیش خواهد بود. '''مردی که هیچ‌گاه اشتباهی مرتکب نشده باشد، شایستهٔ اعتماد نیست.'''
* مردی به خاطر آن که به موقعموقع، انتقام نگرفت، موجبات سرافکندگی خود را فراهم ساخت. '''راه درست انتقام گرفتن ساده است: «پیش رفتن٬ جنگیدن تا آن زمان که به زخم شمشیر از پای درافتی.»''' هیچ شرمی در این نیست. اگر فکر کنید که باید کار خود را تمام کنیدکنید، زمان را از کف می‌دهید. '''با فکر کردن به این که مردان دشمن چند نفر است٬ زمان از کف می‌رود و در انتها نیز دلسرد خواهی شد و فراموش خواهی کرد که بر تو چه گذشته است. صدها یا هزاران دشمن اصلاً مهم نیست٬ کار خود را تنها در صورتی انجام خواهی داد که در برابر آنان بایستی و در به خاک و خون افکندن همهٔ آنان مصمم باشی.''' از یک کنار شروع کن و به پیش رو. خواهی دید که اغلب آنان را از دم تیغ خویش خواهی گذراند. آن هنگام که ساعت فرا می‌رسد، وقت فکر کردن نیست و اگر تو از پیش، پرس‌وجوی خود را به انجام نرسانده باشی، آنچه اغلب برای تو می‌ماند چیزی جز شرم نیست. '''کتاب خواندن و گوش سپردن به نظرات دیگران، متعلق به زمانی است که هنوز ذهن خود را مصمم به انجام کار نساخته‌ای.''' از اینها گذشته، طریقت سامورایی باید در واقف بودن به این حقیقت باشد که انسان نمی‌داند بعد چه خواهد شد و همیشه باید همهٔ پیامدهای احتمالی را در اندیشه آوریم. بسته به اوضاع و شرایط ممکن است مرد ببازد یا پیروز شود. اما پروای ننگ و نام یک سر از برد و باخت متفاوت است. در این راه حتی مرگ را باید پذیرفت. حتی اگر روشن باشد که در پایان شکست خواهی خورد، انتقام بگیر. در این نکته نه اندیشه جای دارد و نه تکنیک مبارزه. '''مرد واقعی به پیروزی و شکست نمی‌اندیشد. او بی‌باکانه به سوی مرگی جنون آسا هجوم می‌برد.''' با این کار، از رؤیاهای خود بیدار خواهی شد.
* دو چیز بر کار سامورایی خدشه وارد کند و آن دو ثروت است و شهرت. اگر که انسان همواره با سختی‌ها دست و پنجه نرم کند، کمتر خطا خواهد کرد.
* شایسته نیست که انسان تنها محدود به دسته‌ای از دیدگاه‌ها شود. تلاش برای کسب دانش و بعد متوقف شدن در آنچه فرا گرفته‌ای اشتباه است. در وهلهٔ نخست تا بدانجا تلاش کن که مطمئن شوی اصول را آموخته‌ای و بعد برطبق آن اصول عمل کن تا نتیجه دانش خویش را ببینی. این روند تا پایان زندگی‌ات ادامه خواهد داشت. '''متکی به آنچه که از پیش فرا گرفته‌ای نشو و تنها با خود بیندیش که «این کافی نیست.»''' انسان باید در تمام زندگی خویش به دنبال یافتن بهترین راه پیروی از طریقت راستین باشد. باید که همهٔ عمر از آموختن و پیش رفتن به سوی کمال بازنایستیم. تنها راه رسیدن به حقیقت همین است.
* هیچ چیز همانند آراستگی نیست. حتی اگر بدانی که ممکن است، امروز به خاک افتی و قاطعانه پذیرای مرگی گریزناپذیر باشی؛ ولی اگر با ظاهری ناآراسته کشته شوی، فقدان آمادگی خویش را برای مرگ نشان داده‌ای و دشمن تو را کوچک خواهد شمرد و زبون به نظر خواهی رسید. '''عزم خویش را استوار به مردن در میدان نبرد ساختن، خویش را پیشاپیش مرده انگاشتن، به کار خود مشغول بودن و سروکار داشتن با فنون رزم؛ اینست زندگی سامورایی و نباید هیچ احساس شرمندگی در آن وجود داشته باشد.''' اما زمانی که ساعت فرا رسد، انسان سرافکنده خواهد شد اگر که حتی در رؤیاهای خود واقف به این امور نباشد و روزهای عمر خویش را به دنبال منافع شخصی و هوسرانی باشد و اگر او فکر کند، این گونه زیستن، شرم‌آور نیست و احساس کند تا زمانی که در خوشی و رفاه است، هیچ چیز دیگری مهم نیست، آنگاه اعمال شرم‌آور و باطل او مایهٔ تأسف مدام خواهد بود. '''فردی که از پیش، مهیای مرگ گریزناپذیر نباشد، مرگی ناخوشایند را برای خود رقم خواهد زد؛ اما اگر پیشاپیش آمادهٔ مرگ باشد، چگونه می‌توان بر او خرده گرفت؟''' باید این نکته را به خوبی دریابیم.
* امروزه، مردانی که بتوان الگوی خود قرار داد وجود ندارند. از این رو، بهتر است انسان برای خویش الگویی در ذهن بسازد و از او بیاموزد. برای این کار، '''انسان باید به اطرافیان خود بنگرد و از هر شخصی بهترین صفت او را برگزیند.''' به عنوان مثال، از یک نفر ادب او، از دیگری شجاعتش، از فردی دیگر شیوهٔ مناسب سخن گفتن و از فردی دیگر ثبات نظر او را برگزیند. بدین سان آن الگو در اندیشه‌اش ساخته خواهد شد. اگر انسان نکات مثبت شخصیت فردی را دریابد، آن‌گاه الگویی خواهد داشت که همیشه معلم او خواهد بود.
* رفتاری هست که باید از رگبار آموخت. وقتی که ناگهان با رگباری مواجه می‌شوی، سعی می‌کنی خیس نشوی و در امتداد جاده میدوی. اما حتی با عبور از زیر ایوان خانه‌ها هم باز خیس خواهی شد. اما '''اگر از پیش اندیشهٔ خویش را آمادهٔ باران سازی، آن هنگام که باران بر تو می‌بارد، سردرگم نیستی؛''' اگرچه باز هم به همان اندازه خیس خواهی شد. این فهم، در مورد هر چیزی در زندگی صدق می‌کند.
* راهی برای تربیت فرزند سامورایی وجود دارد. از زمان طفولیت باید شهامت را در او تقویت کرد و از بیهوده ترساندن و مسخره کردن او اجتناب کرد. اگر فرزند تو در کودکی تحت تأثیر ترس و نگرانی قرار گیرد، زخم این آسیب همیشگی خواهد بود.
* '''وقتی که انسان، نامه‌ای می‌نویسد، باید فکر کند دریافت کنندهٔ نامه، آن را به طوماری بدل می‌کند و جایی آویزانش خواهد ساخت. پس باشد که از آنچه می‌نویسد، شرمسار نشود.'''
* '''افراد حسابگر فرومایه‌اند. حسابگر مرگ را زیان و زندگی را سود می‌شمارد. از این رو چنین انسانی دوست ندارد بمیرد و چنین است که فرومایه می‌شود.'''
* امیر نائوشیگه گفت: «طریقت سامورایی در ازجان‌گذشتگی است. ده مرد یا بیشتر نمی‌توانند چنین انسانی را از پای درآورند. عقل عادی نمی‌تواند کارهای بزرگ انجام دهد. مجنون شو و از جان گذشته. '''در طریقت سامورایی اگر انسان تنها به عقل خویش اتکا کند، عقب می‌ماند. نه به وفاداری نیاز است و نه به پارسایی. در این طریقت فقط باید از جان گذشت. وفاداری و پارسایی خود در دل ازجان‌گذشتگی است.'''»
* هنگام روبه رو شدن با مصائب و شرایط دشوار، تنها سردرگم نشدن کافی نیست. '''سامورایی در هنگام روبه‌رو شدن با شرایط سخت، با شجاعت آن را می‌پذیرد و از آن نیرو می‌گیرد.''' این کار مثل عبور از یک مانع در رودخانه و یادآوری این مثل است که می‌گوید: «چون آب بالا آید، زورق اوج گیرد.»
* چه غم انگیز است، حتی فکر کردن به این که نمی‌توانی به چیزهایی که امیر به دست آورده، دست یابی. آن‌ها انسان هستند؛ تو نیز انسانی. در انجام هر کاری، اگر فکر کنی زیردست دیگران خواهی بود، خیلی زود در همین مسیر خواهی افتاد. استاد ایتای گفت: «'''کنفوسیوس به مردی فرزانه بدل شد؛ زیرا که از پانزده سالگی اراده‌اش را بر آن استوار کرده بود تا فرزانه شود و نه به این خاطر که چند سال کوشید و بعد فرزانه شد.'''» این درست شبیه آن اندرز بودیستی است که می‌گوید: «همان دم که انسان، نیت خویش را بر رستگاری نهاد، به اشراق و روشندلی رسید.»
* سامورایی باید در همهٔ کارهای خویش مراقب باشد و از کوچک‌ترین لغزش‌ها نیز بپرهیزد. از همه مهمتر، اگر او در انتخاب کلمات خود مراقب نباشد، ممکن است ناخواسته بگوید: «جرئتش را ندارم» یا «در این صورت من احتمالاً فرار می‌کردم» یا «چه ترسناک» یا «چه دردناک». این کلمات حتی به شوخی نیز نباید به زبان آیند، یا از سر هوس، یا حتی هنگامی که سامورایی در خواب حرف می‌زند. اگر مردی فهیم چنین کلماتی را بشنود، ژرفای گویندهٔ آن کلمات را خواهد دید. مرد باید که همواره خویشتن‌دار باشد.
* '''وقتی شجاعت در قلب سامورایی ریشه دوانده باشد و وقتی که ارادهٔ او عاری از تردید باشد، آن‌گاه که ساعت فرا رسد، قادر خواهد بود، حرکت درست را انتخاب کند.''' این شجاعت تحت هر شرایطی در گفتار و کردار وی عیان خواهد شد. کلامی که از دهان انسان بیرون می‌آید بسیار مهم است. حرف زدن برای آن نیست که وجود خویش را به دیگران نشان دهیم. مردم وجود تو را در نحوهٔ برخورد تو با مسائل روزمره خواهند شناخت.
* در کلام گذشتگان آمده است که '''انسان باید در میان هفت نفس تصمیم بگیرد.''' امیر تاکانوبو می‌گفت: «'''درنگ بسیار در هنگام تصمیم‌گیری، ارادهٔ تو را تباه می‌سازد.'''» امیر نائوشیگه می‌گفت: «وقتی کارها به کندی انجام شوند، روی‌هم‌رفته هفت از ده آنها نتیجه بدی خواهد داشت. سامورایی کسی است که کارها را سریع انجام می‌دهد.» '''ذهنی آشفته که این دست و آن دست می‌کند، هرگز نمی‌تواند به تصمیمی قاطع و روشن برسد.''' انسان تنها می‌تواند با روحی سرزنده و اندیشه‌ای باز، در میان هفت نفس تصمیم بگیرد. این کار به عزم بلند تو و داشتن روحیه‌ای برای از بین بردن موانع و رسیدن به دیگر سو، بستگی دارد.
* زیبنده نیست که یک طریقت به دو تبدیل شود. در طریقت سامورایی، هرگز نباید به دنبال طریقت دیگری باشید. این امر در مورد هر طریقت دیگری نیز صدق می‌کند. پس، درست نیست که چیزی از طریقت [[w:کنفوسیوس|کنفوسیوس]] یا طریقت [[w:بودا|بودا]] بشنوی و بعد بگویی این طریقت سامورایی است. اگر انسان امور را بدین طریق دریابد، باید قادر باشد با هر طریقتی که آشنا می‌شود، بیشتر و بیشتر بر طریقت خویش استوار شود.
* در نظر سامورایی، یک کلمه هم مهم است؛ حال هر کجا که می‌خواهد باشد. رشادت مرد برای جنگ در میدان نبرد با یک کلام عیان می‌شود. در زمان صلح کلمات تو شجاعت تو را نشان می‌دهند. در زمان آشوب نیز، باید این نکته را دریافت که با یک کلمه شهامت یا بزدلی تو عیان می‌شود. این کلمه، شکوفهٔ جان آدمی است؛ نه فقط چیزی که از دهان تو صادر شده باشد.
* '''سامورایی نباید حتی ناخواسته حرفی از سر ترس بر زبان آورد.''' مرد باید که همواره متوجه باشد تا مبادا سخنی که نشانهٔ ضعف است بر زبان آورد. ژرفای وجود هر انسان را حتی در گفت‌وگوهای پیش‌پاافتاده نیز می‌توان دید.
* '''مهم نیست چه کاری در برابر توست. مهم آن است که در این جهان، هیچ چیز غیرممکنی وجود ندارد. اگر انسان عزم خویش استوار دارد، می‌تواند آسمان و زمین را آن‌گونه که می‌خواهد تکان دهد. اما چون انسان بی‌دل‌وجرئت است، نمی‌تواند عزم بر این کار دارد.''' این که تو بتوانی آسمان و زمین را به آسانی تکان دهی، همه به نیروی عزم و اندیشهٔ تو بستگی دارد.
* سامورایی باید که همواره بر این اراده باشد که در رشادت جنگی، سرآمد همگان باشد و همیشه احساس کند فروتر از هیچ‌کسی نیست و همواره شجاعت خویش را تقویت کند.
* در میدان نبرد، اگر تلاش کنی، گوی سبقت را از دیگران بربایی و در خط مقدم باشی و عزم خویش تنها بر این داری که بر صفوف دشمن یورش بری، از دیگران عقب نخواهی افتاد، ذهنت راسخ خواهد شد و شهامت خویش را به همگان نشان خواهی داد. همچنین، '''باید مصمم باشی تا اگر در میدان نبرد کشته شدی، بدنت رو به دشمن باشد.'''
* اگر انسان همواره دیگران را نیز مدنظر قرار دهد و حتی کسانی را که قبلاً بارها ملاقات کرده است به سیاق همان دیدار نخست ملاقات کند، روابط بدی بین او و دیگران به وجود نخواهد آمد. رابطهٔ میان زن و شوهر نیز از این قاعده مستثنا نیست. '''در ارتباط با آن که دوست می‌داری، بکوش تا همیشه همچون دیدار نخستین فروتن باشی.'''
* نکته‌ای دربارهٔ شهامت سامورایی در میدان نبرد و آن این که آنچه بیشتر ارزش دارد، مردن برای امیر خویش است، تا به خاک و خون کشیدن دشمن. از فداکاری «[[w:en:Satō Tsugunobu|ساتو چوگونوبو]]»، می‌توان این نکته را آموخت.
* استاد ایتای گفت: «'''اگر بخواهیم بگوییم نیکی چیست؟ در یک کلام باید گفت: تحمل رنج.''' تحمل نکردن به هیچ وجه زیبنده نیست.»
* در نظر قدما، سرسختی یک سامورایی باید بیش از حد باشد. کاری که با میانه‌روی انجام گیرد، ممکن است بعداً ناکافی به نظر رسد. جایی شنیدم که وقتی انسان فکر می‌کند، خیلی زیاده‌روی کرده است، در واقع اشتباهی مرتکب نشده است. این گونه قواعد را نباید فراموش کرد.
* وقتی سامورایی تصمیم می‌گیرد شخصی را بکشد، حتی اگر احتمال موفقیت وی با یورشی مستقیم به سوی دشمن بسیار دشوار باشد، با فکر کردن به انجام آن به روشی غیرمستقیم و موکول کردن آن به آینده، هرگز موفق نخواهد شد. ممکن است در این حین، قلب سامورایی، شور انتقام خویش را از دست بدهد، ممکن است فرصت از دست برود و به احتمال زیاد موفق نخواهد شد. '''طریقت سامورایی، طریقت تصمیم در لحظه است و بهتر آن است که بی پروا به پیش روی.'''
 
=== فصل دوم ===