حبیب (خواننده): تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
درپیت (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
درپیت (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷:
* حبیب: نظام با ابتذال مخالف است نه با موسيقی و هنر؛ آنهايی كه سودای رفتن دارند بدانند آنجا خبری نيست هيچ كجای دنيا كشور خود آدم نمی شود از فضايی كه در ايران برای كسانی كه بخواهند به اصل خويش برگردند بوجود آمده و از لطف مردم و مسئولان تشكر می كنم.[http://www.tabnak.ir/fa/news/107031/%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%DA%86%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%AB%D8%B1%D9%85-%D9%87%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%DA%A9%D9%86%DB%8C-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA 2]
 
* حبیب ماجرای دستگیری‌اش را در قالب نامه‌ای که مخاطب‌اش را پسرش و البته «همه فرزندان خود در ایران» دانسته، تشریح نموده است: سلام بابا... نگران شدی نه؟ رفته بودم ماسوله را ببینم... راه دوری نبود و تقریبا ۱۵ دقیقه بعد آنجا بودم...
 
«سلام بابا... نگران شدی نه؟ رفته بودم ماسوله را ببینم... راه دوری نبود و تقریبا ۱۵ دقیقه بعد آنجا بودم... عکس هم نگرفتم که بتوانم به تو نشان‌اش دهم. ولی اوضاع آن طوری که فکر‌ش را می‌کردم نشد. کسی که نقشه دستگیری‌ام را کشیده بود واقعا آماتور عمل کرد. نمی‌دانم هُل کرده بودند یا دست و پایشان را گم کرده بودند. معلوم نبود از چه چیزی می‌ترسند و حتی دلیل درستی هم برای بازداشت من ارائه نشد. نه حکمی و نه حرفی فقط با این جمله پیش آمدند: «دستور بازداشت من را دارند...» قرار بود در بازداشتگاه نگه‌ام دارند ولی عکس‌العمل تند و شدید من باعث شد سریع‌تر به دادسرا اعزام شوم.
 
مشخص نبود که دلیل این بازداشت و این رفتارها چیست و هیچ توضیحی ارائه نشد. قاضی پرونده هم مشخص بود که در جریان این اتفاق نیست و همین باعث شد اوضاع بیشتر پیچیده شود. بعد از چند ساعت با همان لحنی که دستگیرم کرده بودند آزادم کردند.