صادق هدایت: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
←درباره هدایت: ابرابزار |
||
خط ۷۰۶:
* «من همان قدر از شرح حال خودم رم میکنم که در مقابل تبلیغات امریکایی مآبانه. آیا دانستن [[تاریخ]] تولدم به درد چهکسی میخورد؟ اگر برای استخراج زایچهام است، این مطلب فقط باید طرف توجه خودم باشد گرچه از شما چه پنهان، بارها از منجمین مشورت کردهام اما پیش بینی آنها هیچ وقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقهٔ خوانندگانست باید اول مراجعه به آراء عمومی آنها کرد چون اگر خودم پیشدستی بکنم مثل این است که برای جزییات احمقانهٔ زندگیم قدر و قیمتی قایل شده باشم به علاوه خیلی از جزییات است که همیشه انسان سعی میکند از دریچهٔ چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و از این جهت مراجعه به عقیدهٔ خود آنها مناسبتر خواهد بود مثلا اندازهٔ اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر میداند و پینهدوز سر گذر هم بهتر میداند که کفش من از کدام طرف ساییده میشود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان میاندازد که یابوی پیری را در معرض فروش میگذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزییاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل میکنند. از این گذشته، شرح حال من هیچ نکتهٔ برجستهای در بر ندارد نه پیشآمد قابلتوجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشتهام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بودهام بلکه برعکس همیشه با عدم موفقیت رو به رو شدهام. در اداراتی که کار کردهام همیشه عضو مبهم و گمنامی بودهام و رؤسایم از من دل خونی داشتهاند به طوری که هر وقت استعفا دادهام با شادی هذیانآوری پذیرفته شدهاست روی هم رفته موجود وازدهٔ بیمصرف قضاوت محیط دربارهٔ من میباشد و شاید هم حقیقت در همین باشد.
==
* «آنطور که در عکسها دیده میشود: قامت متوسط، اندام بسیار باریک، عینک، سیگار همیشگی لای انگشتان، حالت خونسرد، قیافهای تودار و ظاهر بیقید هیچچیزی که توجّه را جلب کند در او نیست مگر، شاید در نظر [[دوستی|دوستان]] صمیمیاش که در او نوعی گیرندگی و [[زیبایی]] میدیدند.»
** ''[[ونسان مونتی]]، ترجمه حسن قائمیان''
* «پس ازحادثه آذربایجان که هدایت از ناتوانی جنبش برای محو سلطنت ناراضی بود و نمیتوانست در این
▲* «پس ازحادثه آذربایجان که هدایت از ناتوانی جنبش برای محو سلطنت ناراضی بود و نمیتوانست در این مساله واقعبینانه قضاوت کند و مقدمه [[کتاب]] «گروه محکومین» را در ۴۰ صفحه نوشته بود، من با او در میدان توپخانه بر خوردم. با محبتی که بین ما بود سر صحبت را باز کردم و از مقدمه او ابراز ناخرسندی نمودم و وارد بحث فلسفی طولانی در باره اصالت انسان و پیروزی نهاییاش بر همه چیزهای ضدانسانی شدم. از توپخانه تا اواسط اسلامبول سخنان مرا شنید و کلمهای جواب نداد. من گفتم: تو که همهاش ساکت هستی، آدم وحشت میکند. هدایت با لبخند کوچکی گفت: - اصلا شما خوش وحشتید! و با این جمله یک بار دیگر ناخرسندی خود را از ناتوانی ما در نبرد با سلطنت و اربابانش بیان داشت و یک بار دیگر مرا بور کرد.»
▲** ''[[احسان طبری]]''
* یک بار دیدم که در کافه لالهزار یک نان گوشتی را که به زبان روسی بولکی میگفتند، به این قصد که لای آن شیرینی است، گاز زد و ناگهان چشمهایش سرخ شد، عرق به پیشانیاش نشست و داشت قی میکرد که دستمالی از جیبش بیرون آورد و لقمه نجویده را در آن تف کرد.
** ''[[بزرگ علوی]]''
*
در بچگی یکبار روز عید قربان هنگام قربانی کردن دیده بود که چگونه شتری را زجرکش کردند و از آن زمان دیگر
▲*نویسنده ای که در کتابش (بوف کور) زنی را مثل گوسفند تکه پاره می کند، در زندگی عادی مرد خوش نیت نیکخاهی بود که تحمل ریختن خون حیوانی را نداشت، چه برسد به اینکه قتل انسانی را تحمل کند.
▲در بچگی یکبار روز عید قربان هنگام قربانی کردن دیده بود که چگونه شتری را زجرکش کردند و از آن زمان دیگر نمی توانست گوشت بخورد
** ''[[بزرگ علوی]]''
* «شاید هدایت یکی از استثناییترین نویسندگان کشورمان باشد که آثارش از زوایای گوناگون و در ابعادی متنوع قابل تعمق و بررسی است. این ابعاد اگرچه هرکدام ـ همچون شخصیت درونی هدایت ـ دارای پیچیدگیها و تودرتوهای عجیبی است، اما منطقی که بر این پیچیدگیها حاکم است ـ اگر دقت و نظر کافی داشته باشیم ـ ما را از پیچاپیچ تمامی این تودرتوها عبور خواهد داد و سر انجام ـ اگر چه نه به آسانی ـ این کلاف هزارپیچ را برایمان خواهد گشود.»
** ''[[محمدرضا قربانی]] - نقد و تفسیر آثار صادق هدایت''
* «صادق هدایت پدر داستان کوتاه فارسی نبود و این یک غلط مصطلح است. نکته دیگر اینکه هدایت خیلی هم نویسنده خوبی نبود. او نویسنده بدی نیست، اما حتی در زمانه خودش هم بهترین نبوده است.»
** ''[[محمدرضا سرشار]]'' <ref>http://www.sharghdaily.ir/Modules/News/PrintVer.aspx?Src=Main&News_Id=28527</ref>
* «صادق هدایت پدر داستان کوتاه فارسی است و از جنبه فنی بخصوص با توجه به اینکه او آغازکننده بوده به او احترام میگذاریم، اما ببینید او چه مینویسد و از چه مینویسد. وقتی آثار صادق هدایت را میخوانی به لحاظ فن روایت خوشت میآید، اما بهلحاظ شخصیت نویسنده میخواهید بالا بیاورید. او یک بیمار روانی است. من دلم برایش میسوزد. خیلی دلم میخواست او را از نزدیک میدیدم و با او حرف میزدم.»
** ''[[حسن رحیمپور ازغدی]]'' <ref>http://www.sharghdaily.ir/Modules/News/PrintVer.aspx?Src=Main&News_Id=28527</ref>
* «صادق هدایت خوب داستان کوتاه مینویسد، اما توجه کنید که او چگونه به عالم نگاه میکند. هدایت بلد است چطور بنویسد، اما بلد نیست از چه بنویسد. او بهعنوان یک نویسنده جملههای قشنگی دارد، اما بهعنوان یک انسان شخصیت بیماری دارد.»
** ''[[حسن رحیمپور ازغدی]]'' <ref>http://www.sharghdaily.ir/Modules/News/PrintVer.aspx?Src=Main&News_Id=28527</ref>
== جستارهای وابسته ==
|