علی شریعتی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏دارای منبع: ابرابزار
خط ۲:
[[پرونده:Dr Ali Shariati.jpg|۲۲۰px|بندانگشتی|چپ|]]
== دارای منبع ==
* «[[حقیقت|واقعیت]]، [[نیکی|خوبی]] و [[زیبایی]]. در این دنیا جز این سه هیچ چیز دیگر به جستجو نمی‌ارزد، نخستین با [[اندیشیدن]]، [[علم]]. دومین با [[اخلاق]]، [[مذهب]]. و سومین با [[هنر]].»
** در ''وصیت نامه''<ref>http://www.shariati.com/farsi/vasiyat.html</ref>
* «همیشه حرف‌هایی است برای گفتن و حرف‌هایی است برای نگفتن و ارزش هر انسان به حرف‌هایی است که برای نگفتن دارد حرف‌هایی اهورایی و برآمده از دل ...»
** از کتاب ''هبوط''
 
اگر ایدئولوژی می‌باید از فلسفه سر می‌زد، رهبران با ایمان‌ها باید فلاسفه می‌بودند، و مجاهدین راه حقیقت، نیز فیلسوفها، در صورتی که فلاسفه چهره‌های پفیوز تاریخ اند. این توده‌ها هستند که به عنوان بهترین سربازان ایدئولوژی‌ها به مبارزه در تاریخ آغاز کرده‌اند. “جان«جان داده‌اند و می‌دهند”می‌دهند» بنابراین می‌بینیم که این فلاسفه نیستند که ایدئولوژی می‌سازند، مردم اند که ایدئولوژی بوجود می‌آورند.
** مجموعه آثار، شماره۲۳ – ص۷۲
* «اسلام منطقی تر و جدی تر از آن است که به آنچه در زندگی بی ثمر است و بر روی اذهان بی اثر، در آخرت پاداش دهد، و عملی که نه برای خلق خدمتی باشد و نه برای خود، اصلاحی، ثواب داشته باشد.»
سطر ۱۲ ⟵ ۱۴:
** ''مقدمه کتاب ابوذر''
* «خدایا، عقیده مرا از دست عقده‌ام مصون بدار و به من قدرت تحمل عقیده مخالف ارزانی کن.»
* «خدایا، به هر که دوست می‌داری بیاموز که: عشق از زندگی کردن بهتر است، و به هرکه دوست تردوست‌تر می‌داری بچشان که: دوست داشتن از عشق برتر!»
* «خدایا، به من توفیق تلاش در شکست، صبر در نومیدی، رفتن بی همراه، جهاد بی سلاح، کار بی پاداش، فداکاری در سکوت، دین بی دنیا، مذهب بی عوام، عظمت بی نام، خدمت بی نان، ایمان بی ریا، خوبی بی نمود، مناعت بی غرور، عشق بی هوس، تنهایی در انبوه جمعیت، و دوست داشتن، بی آنکه دوست بداند، روزی کن.»
* «خدایا، چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم دانست.»
سطر ۳۲ ⟵ ۳۴:
اما خود را به استبداد نخواهم فروخت، من پروردهٔ آزادی ام، استادم علی است، مرد بی‌بیم و بی‌ضعف و پر صبر، و پیشوایم مصدق، مرد آزاد، مرد، که هفتاد سال برای آزادی نالید.
من هرچه کنند، جز در هوای تو دم نخواهم زد. اما، من به دانستن از تو نیازمندم، دریغ مکن، بگو هر لحظه کجایی چه می‌کنی؟ نا بدانم آن لحظه کجا باشم، چه کنم؟...»
 
** از کتاب ''خود سازی انقلابی، ص ۱۲۰و۱۳۰''
خدایا، این کلام مقدسی را که به [[روسو]] الهام کردی از یاد من مبر که: من دشمن تو و عقاید تو هستم، اما حاضرم جانم را برای آزادی تو و عقاید تو فدا کنم.<ref>{{یادکرد