طبل حلبی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
MDTD (بحث | مشارکت‌ها)
MohandesWiki (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱:
'''طَبلِ حَلَبی''' (به آلمانی: Die Blechtrommel) رمانی است به قلم [https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%88%D9%86%D8%AA%D8%B1_%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D8%B3گونتر_گراس گونتر گراس] نویسنده برجسته‌یبرجستهٔ آلمانی که نوبل ادبی 1999۱۹۹۹ را از آن خود کرد . وی کار نگارش این اثر را در سال 1956 ،۱۹۵۶، سال‌هايیسال‌هایی که اوج گرايشگرایش او به فعاليت‌‌هایفعالیت‌های سياسیسیاسی ضد توتاليتاريسمتوتالیتاریسم بود، آغاز کرد و در سال 1959۱۹۵۹ آن را به چاپ رساند. طبل حلبی، نمونه‌ینمونهٔ برجسته رئالیسم جادوئی در اروپا بشمار می‌آید. اثریست فلج‌كنندهفلج‌کننده که خواننده را در چنگال خود مي‌گيرد،می‌گیرد، و آن‌گاه با سر در گنداب زندگيزندگی دهشتزا رهايشرهایش مي‌كندمی‌کند. شخصيتشخصیت اصلياصلی ايناین رمان پسريپسری است که تصميمتصمیم مي‌گيردمی‌گیرد از سن سه سالگيسالگی بزرگ‌تر نشود.نشود؛ بنابراينبنابراین در همان قد و قواره کودکيکودکی باقيباقی مي‌ماندمی‌ماند. اما از نظر فکريفکری رشد مي‌کندمی‌کند. افراد دور و بر ايناین پسر او را کودک مي‌انگارندمی‌انگارند. در حاليحالی که او همه چيزچیز را مي‌بيندمی‌بیند و درک مي‌کندمی‌کند و هر جا که بتواند از توانايي‌هايتوانایی‌های خاص خودش برايبرای تفريحتفریح يایا تغييرتغییر شرايطشرایط استفاده مي‌کندمی‌کند.
 
== گفتاوردها ==
* «در این دنیا چه چیز، کدام رمان است که حماسه‌ای به وسعت یک آلبوم عکس بسراید؟ امیدوارم که خدای بزرگ این آماتور خستگی ناپذیری که روزهای یکشنبه از ما عکس بر می‌دارد و با آن زاویه‌ای که از تارک آسمانش برای این کار انتخاب می‌کند و قد بالایی برای ما نمی‌گذارد و همین عکس‌هایی را هم که دیگر به آدمیزاد نمی‌ماند لابد با نوری نه چندان مناسب چاپ می‌کند و در آلبوم خود می‌چسباند، باری امیدوارم که خدا مرا هدایت کند.»
* «هیچ چیز بدتر از این نیست که با دل تنگ سفر کرد.»
* «غمی که غم باشد اصلاً موضوع نمی‌خواهد و همان بی علتی می‌شود گفت مضحکش، نشان از عمق بسیارش دارد.»
* «فقط تنبلان اصیل می‌توانند اختراعاتی کنند که نتیجه آن صرفه‌جویی در کار باشد.»
* «وای که طبیعت به چه فکرها می‌افتد.»
* «ما باید نمایش بدهیم و بازی کنیم. اگر نکنیم دیگران ما را بازی می‌هند و این دیگران سیلی زدن را به نوازش کردن ترجیح می‌دهند.»
* «همین روزها سر و کله‌شان پیدا می‌شود. میدان‌های جشن و شادی را می‌گیرند. دسته‌های مشعل بدست راه می‌اندازند. جایگاه و تریبون راه می‌اندازند و خلق را پای آن جمع می‌کنند و عربده می‌کشند. از من به شما نصیحت دوست جوان. مواظب تریبون باشید و آنچه را از آنجا روی می‌دهد از نظر دو ندارید. سعی کنید همیشه پشت تریبون بنشینید و هیچوقت جزو پای تریبون ایستادن‌ها نباشید.»
* «هیچوقت جایگاهی را از پشت تماشا کرده‌اید؟ می‌خواهم پیشنهاد کنم از این به بعد قبل از آنکه مردم جلو یک تریبون بایستند منظره پشت جایگاهی را که تریبون در آنست نشانشان بدهند. هرکس یکبار جایگاهی را از عقب، اما با دقت تماشا کرده باشد، از همان نگاه اثر می‌پذیرد و خودبخود در مقابل هر جادو جنبلی که به هر صورت از تریبون صورت می‌پذیرد مصونیت پیدا می‌کند. عین همین حرف را می‌شود درباره پشت میز محراب کلیسا زد.»
* «در این دنیا چیزهایی هست که هرچقدر هم که مقدس باشد، انسان حق ندارد به آن‌ها نپردازد.»
* «هیچ چیز بدتر از این نیست که با دل تنگ سفر کرد.»
* «مادر جانم آسان فراموش می‌کرد، با آنکه حافظه خوبی داشت.»
* «مستراح تنها جایی بود که آدم میتواست آزاد اندیش باشد و آزاد بماند.»
* «زود باوران به بابانوئل اعتقاد داشتند، اما در حقیقت بابانوئل مامورمأمور گاز از آب درآمد.»
* «به قدری یکدیگر را دوست داشتند که یکدیگر را تربچه نقلی می‌نامیدند و تربچه‌یتربچهٔ نقلی را دوست داشتند و یکدیگر را گاز می‌زدند.»
* «به پشت سپر بی‌خبری پناه می‌جوییم و باید دانست که این بهانه‌یبهانهٔ بی‌خبری آن روزها مُد شده بود و حتی امروز کلاه قشنگیست که با بسیاری از کله‌ها جور است و روهای بسیاری را سفید می‌کند.»
* «جوانانی که بیرون آسایشگاه به سر می‎‌برند آدم‌های جالبی هستند. نمی‌دانم چرا از رفتار طبیعی بیزارند.»
 
== جستارهای وابسته ==
* [[گونتر گراس]]
 
== منبع ==
* {{یادکرد| کتاب= طبل حلبی|نویسنده = گراس، گونتر |ترجمه=[[سروش حبیبی]]| ناشر = انتشارات نیلوفر|چاپ=اول|شهر=تهران|سال= ۱۳۸۰}}
 
== پیوند به بیرون ==
{{ویکی‌پدیا}}