بوسه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
SamoaBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز Bot: Migrating 15 interwiki links, now provided by Wikidata on d:Q7307
ابرابزار
خط ۱:
'''[[w:بوسه|بوسه]]''' لمس [[لب]] جایی را است.
[[پرونده:Smooches (baby and child kiss).jpg|220px|بندانگشتی|چپ|]]
[[پرونده:Teen kiss.jpg|220px|بندانگشتی|چپ|]]
[[پرونده:Kiss.JPG|220px|بندانگشتی|چپ|]]
 
== [[گفتاورد]] ==
* «اسلحه را با بوسه و گلوله را با [[گل]] نمی‌توان نابود کرد.»
 
** ''[[ایزابل آلنده]]''
* «اسلحه را با بوسه و گلوله را با [[گل]] نمی‌توان نابود کرد.»
* «یک بوسه کافی است که گناهی محسوب شود.»
** ''[[ایزابل آلنده]]''
 
* «یک بوسه کافی است که گناهی محسوب شود.»
** ''[[انوره دو بالزاک]]''
 
* «برای یک زن نخستین بوسه پایان یا آغازی است و برای مرد نخستین بوسه آغاز پایانی است.»
** هلن رولند <small>بدون منبع</small>
 
== [[ضرب‌المثل]] ==
 
* «[[خر]] به بوسه و پیغام آب نمی‌خوره.»
 
* «هزار سیلی [[مادر]] را در ازای یک بوسه از مادر خریدارم.» ''[[ضرب‌المثل‌های ارمنی|ضرب‌المثل ارمنی]]''
 
== شعر ==
* «آن‌که لبش مایهٔ حلاوت قند است// کاش بگوید که نرخ بوسه به چند است»
 
** ''[[فروغی بسطامی]]''
* «آن‌که لبش مایهٔ حلاوت قند است// کاش بگوید که نرخ بوسه به چند است»
** ''[[فروغی بسطامی]]''
 
* «آیی و گویی که بوسه خواهی؟ خواهم// کور چه‌خواهد بجز دو دیده روشن»
** ''[[فرخی سیستانی]]''
* «از برای مصلحت، مرد حکیم// دمب [[خر]] را بوسه زد خواندش کریم»
 
** ''[[مولوی]]''
* «از برای مصلحت، مرد حکیم// دمب [[خر]] را بوسه زد خواندش کریم»
* «از بهر بوسه‌ای ز لبش جان همی دهم// اینم نمی‌ستاند و آنم نمی‌دهد»
** ''[[مولوی]]''
** ''[[حافظ]]''
 
* «از لب شکرین او بوسه بجان خریده‌ام// ز آن‌که حلاوتی بود جنس گران‌خریده را»
* «از بهر بوسه‌ای ز لبش جان همی دهم// اینم نمی‌ستاند و آنم نمی‌دهد»
** ''[[حافظفروغی بسطامی]]''
* «ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس// بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس»
 
** ''[[حافظ]]''
* «از لب شکرین او بوسه بجان خریده‌ام// ز آن‌که حلاوتی بود جنس گران‌خریده را»
* «بگفتمش: به لبم بوسه‌ای حوالت کن// به[[خنده]] گفت: کی‌ات با من این معامله بود؟»
** ''[[فروغی بسطامی]]''
** ''[[حافظ]]''
 
* «بوسه‌ای ز آن دهن تنگ بده یا بفروش// کاین متاعی است که بخشند و بها نیز کنند»
* «ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس// بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس»
** ''[[حافظسعدی]]''
* «به بوسه‌ای ز دهان تو [[آرزو]]مندم// فغان که با همه حسرت به هیچ خرسندم»
 
** ''[[فروغی بسطامی]]''
* «بگفتمش: به لبم بوسه‌ای حوالت کن// به[[‌خنده]] گفت: کی‌ات با من این معامله بود؟»
* «پی یک بوسه گرد پایه حوض// بسی گشتم تو دل [[دریا]] نکردی»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[خاقانی شروانی]]''
 
* «تو بوسه ده که منت جان نثار خواهم کرد// کسی معامله بهتر از این دوتا نکند»
* «بوسه‌ای ز آن دهن تنگ بده یا بفروش// کاین متاعی است که بخشند و بها نیز کنند»
** ''[[سعدیعارف قزوینی]]''
* «جان به‌لب آمد و بوسید لب جانان را// طلب بوسه جانان به‌لب آرد جان را»
 
** ''[[فروغی بسطامی]]''
* «به بوسه‌ای ز دهان تو [[آرزو]]مندم// فغان که با همه حسرت به هیچ خرسندم»
* «خوش آن‌که ز [[شراب|می]] مست شوی بی‌خبر افتی// پنهان ز تو من بوسه زنم آن کف پا را»
** ''[[فروغی بسطامی]]''
** ''[[عبدالرحمن جامی]]''
 
* «دزدی بوسه عجب دزدی پر منفعتی‌ست// که اگر باز ستانند دوچندان گردد»
* «پی یک بوسه گرد پایه حوض// بسی گشتم تو دل [[دریا]] نکردی»
** ''[[خاقانیصائب شروانیتبریزی]]''
* «روی نگار در نظرم جلوه می‌نمود// وز دور بوسه بر رخ مهتاب می‌زدم»
 
** ''[[حافظ]]''
* «تو بوسه ده که منت جان نثار خواهم کرد// کسی معامله بهتر از این دوتا نکند»
* «سرمست در قبای زرافشان چو بگذری// یک بوسه نذر حافظ پشمینه‌پوش کن»
** ''[[عارف قزوینی]]''
** ''[[حافظ]]''
 
* «[[شعر|شاعر]] و آنگاه رد بوسه شیرین// [[کودک]] و آنگاه ترک دانه [[خرما]]»
* «جان به‌لب آمد و بوسید لب جانان را// طلب بوسه جانان به‌لب آرد جان را»
** ''[[فروغیقاآنی بسطامیشیرازی]]''
* «قند آمیخته با [[گل]] نه علاج دل ماست// بوسه‌ای چند برآمیز به دشنامی چند»
 
** ''[[حافظ]]''
* «خوش آن‌که ز [[شراب|می]] مست شوی بی‌خبر افتی// پنهان ز تو من بوسه زنم آن کف پا را»
* «گفتم: ز لعل نوش‌لبان پیر را چه‌سود// گفتا: به بوسه شکرینش جوان کنند»
** ''[[عبدالرحمن جامی]]''
** ''[[حافظ]]''
 
* «گفتمش: بوسی از آن تُنگ شکر قسمت ماست// گفت: این نقطه دگر قابل قسمت نبود»
* «دزدی بوسه عجب دزدی پر منفعتی‌ست// که اگر باز ستانند دوچندان گردد»
** ''[[صائبوصال تبریزیشیرازی]]''
* «گفت: مگر ز لعل من بوسه نداری [[آرزو]]؟// مردم از این هوس ولی قدرت و اختیار کو»
 
** ''[[حافظ]]''
* «روی نگار در نظرم جلوه می‌نمود// وز دور بوسه بر رخ مهتاب می‌زدم»
* «گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم// وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم نه یک»
** ''[[حافظ]]''
** ''[[حافظ]]''
 
* «مرد گستاخی نی‌ام تا خوش در آغوشت کشم// بوسه بر پایت دهم چون دست بالاییم نیست»
* «سرمست در قبای زرافشان چو بگذری// یک بوسه نذر حافظ پشمینه‌پوش کن»
** ''[[حافظسعدی]]''
* «منِ خاکی که از این در نتوانم برخاست// از کجا بوسه زنم بر لب آن قصر بلند»
 
* «[[شعر|شاعر]] و آنگاه رد بوسه شیرین// [[کودک]] و آنگاه ترک دانه [[خرما]]»
** ''[[قاآنی شیرازی]]''
 
* «قند آمیخته با [[گل]] نه علاج دل ماست// بوسه‌ای چند برآمیز به دشنامی چند»
** ''[[حافظ]]''
 
* «گفتم: ز لعل نوش‌لبان پیر را چه‌سود// گفتا: به بوسه شکرینش جوان کنند»
** ''[[حافظ]]''
 
* «گفتمش: بوسی از آن تُنگ شکر قسمت ماست// گفت: این نقطه دگر قابل قسمت نبود»
** ''[[وصال شیرازی]]''
 
* «گفت: مگر ز لعل من بوسه نداری [[آرزو]]؟// مردم از این هوس ولی قدرت و اختیار کو»
** ''[[حافظ]]''
 
* «گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم// وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم نه یک»
** ''[[حافظ]]''
 
* «مرد گستاخی نی‌ام تا خوش در آغوشت کشم// بوسه بر پایت دهم چون دست بالاییم نیست»
** ''[[سعدی]]''
 
* «من ِ خاکی که از این در نتوانم برخاست// از کجا بوسه زنم بر لب آن قصر بلند»
** ''[[حافظ]]''
 
== پیوند به بیرون ==
{{ویکی‌پدیا}}
{{ویکی‌واژه}}
 
{{ناتمام}}