یوهان ولفگانگ فون گوته: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
MohandesWiki (بحث | مشارکتها) جز MohandesWiki صفحهٔ یوهان ولفگانگ فون گوته را به یوهان ولفگانگ ون گوته منتقل کرد: نام درست و کامل |
MohandesWiki (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱:
[[Image:Goethe (Stieler 1828).jpg|thumb|230px|]]
'''[[W:یوهان ولفگانگ گوته|یوهان ولفگانگ گوته]]''' شاعر، نویسنده و حکیم آلمانی، زادروز: ([[۲۸ اوت]] [[۱۷۴۹ (میلادی)|۱۷۴۹ میلادی]]) در فرانکفورت/ماین. گوته در تاریخ ([[۲۲ مارس]] [[۱۸۳۲ (میلادی)|۱۸۳۲ میلادی]]) در وایمار درگذشت.
== دارای منبع ==
انجام کارهایی که دوست داریم زندگی را متبرک نمی کند، بلکه دوست داشتن کارهایی که باید انجام دهیم آن را متبرک می کند.▼
* «آنکه نان با غم و اندوه نخورد// یا که بی[[گریه]] شبی را بهسحرگاه نبرد// نَبـرَد پی بهتوانمندی اوج ملکوت// نکند فهم از آن نظــم بلند جبـروت»
:* ''سالهای کارآموزی ویلهلم مایستر'' (۱۷۹۵ - ۱۷۹۶)
* «ای [[حافظ]]، خود را با تو مقایسهکردن عجیب [[جنون]]ی است! تو [[دریا]]یی و ما در مقابل تو قطرهای بیش نیستیم.»
:* ''دیوان غربی-شرقی''
* «ای [[عشق]]! تو افسر [[زندگی]] و بختِ بیداری.»
:* ''عشق ناآرام''
* «بزن دل به[[دریا]]، نظر سوی اعماق کن!// به شادی تن خویش را از غم [[آزاد]]ی کن!// چو آن خُرد[[ماهی]] که در ژرف آب// فرو شسته تن از بلا، ترک آلام کن!»
:* ''حماسه ماهیگیر'' (شعر)
* «چه بانگ شومی است بانگ [[سیاست]]؛ اَه، چه توهینی! خدای را به گاه سحر شکرگذارم که دغدغه و شور امپراتوری روم ندارم. بسی غنیمت، بسی سعادت که نه قیصرم، نه پادشاه جهانم.»
** ''فاوست - آوئرباخ کلر در لایپزیک''
* «خدایا! چه خوشبختی بالاتر از این، هم [[عشق|عاشق]] و هم معشوق بودن.»
** ''سلام و خداحافظ''
* «خوشبختی، جرأت میبخشد.»
:* ''گوتس فن برلیشینگن''
* «[[دوستی|دوست]] من! گذشتهها [[کتاب|کتابی]] مهر و موم شدهاست.»
** ''فاوست''
* «رفتار آدمی، آئینهای است که در آن، تصویر هرکسی انعکاس مییابد.»
** ''خویشان منتخب''
* «عمل، بیان قدرت [[عشق]] است.»
:* ''ایفیژنی در تاوریس'' (۱۷۸۷)
* «[[عشق]] و اشتیاق، بالهای پرنده بلندپرواز خلاقیت است.»
:* ''افیژنی در تاوریس'' (۱۷۸۷)
* «[[کودک]]ی خردسال که سوزش آتش را آزمودهاست، همان قدر از آن میگریزد که سالخوردهای با داغهای فراوان بر جایجای تنش.»
:* ''ماکسیمها و رفلکسیونها''
* «من ندانم نام و اسمی بهر او// آنچه هست، احساس و قلبی پر ز او// مابقی هیچ است و پوچ و دود و قال// نور مطلق گم نگردد در مقال»
:* ''فاوست - صحنه باغ مارته نز''
* «هنگامیکه صد در صد متعهد میشوم، طبیعت نیز به یاری من میآید و اتفاقاتی میافتد که معمولا نمیافتد.»
:* ''نامه به اکرمن. ۴ فوریه ۱۸۲۹''
== بدون منبع ==
* «آنکه پای به اندازه لحاف دراز نکند لاجرم پایش محفوظ نخواهد ماند.»
* «اگر [[هنر]] داری بیاور وگرنه هنرنمائی مکن که رسوائی بهبار خواهی آورد.»
* «ای دختر! سخنانم را خوب بهگوش بسپار و پایت را اینهمه تکان نده، برای [[رقص|رقصیدن]] تنها یک جفت کفش قرمز کافی نیست.»
* «برای ِ کسی که چیزی میطلبد و در پی ِ چیزیست، جهان خاموش نیست. بهتر آن است که آدمی راه ِ خویش را بسپرد. انسان هرچه را بشناسد میتواند بهآن دست یابد.»
* «بگذار که زنها هر قدر که میخواهند نظم و نثر بسازند! ولی [[کار]] مردان نیست که مثل زنان بنویسند! این چیزی است که من هیچ خوشم نمیآید.»
* «بیزاری از اظهار حقشناسی چیز نادری است،و تنها از مردان برجستهای بروز میکند که از میان فقیرترین طبقات برخاستهاند و هر قدم مجبور بودهاند کمکهایی را قبول کنند که همیشه به زهر اهانت آلوده بوده... »
* «چو کیسه تنگ بداری زمردمان ای [[دوستی|دوست]]،// مدار چشم محبت زدیگران، نه نکوست// چو دست را نتوان شست، جز به دست دگر،// بگیر و ببخشای تا شوی محبوب»
* «خدایا، [[هنر]] چهقدر فرازمند و عمر چه کوتاه!»
* «[[دوستی]] مثل اسناد کهنهاست، قدمت [[تاریخ]]، آنرا با ارزشتر میکند.»
* « زمان ما بهقدری بد است که شاعر، دیگر در [[زندگی]] انسانهایی که او را احاطه کردهاند جوهری از [[شعر]] که قابل استخدام باشد، نمییابد.»
* «[[زندگی]] بدون [[کار]] مردن پیش از وقت است.»
* «سر پیری رادیکال بودن بالاترین حد [[جنون|دیوانگی]] است»
* «علماء و معلمین در عزلت وسکوت عمر گذارند.»
* «ما همیشه وقت کافی داریم بهشرط آنکه هم بخواهیم و هم درست از آن استفاده کنیم.»
* «مرد عمل هیچگاه وجدان ندارد. تنها تماشاگران وجدان دارند.»
* «نخستین قانون، خداشناسی است. نخستین قانون را که اجرا کنی، بههیچ قانون دیگری نیاز نخواهی داشت.»
* «و از میان [[حقیقت|حقایق]] بلند پایه، جز آنچه را که میتوانید به خیر و صلاح جهان باشد نباید بر زبان آوریم. حقایق دیگر را باید در خود نگهداریم؛ همچون پرتو ملایم آفتابی که زیر [[ابر]] نهان است، این حقایق نور خود را برهمه اعمال ما میافشانند»
* «هرآنچه را آغازی است، انجامی نیز خواهد بود، پس آن به که از ازل آغازی نداشت.»
* «هرگاه نویسندهای خود را با یک اثر شایسته مورد توجه قرار میدهد، مردم میکوشند او را از آفریدن یک اثر دیگر باز دارند... [[هنر]]مندی که در [[کار]] خویش فرو رفتهاست خواه ناخواه به هیاهوی اجتماع کشیده میشود، زیرا هر کسی گمان میکند که خواهد توانست پارهای از آن را به تصرف خود در آورد.»
* « من از هرچه تنها بخواهد بهمن چیزی بیاموزد-بیآنکه بر شادمندیام بیفزاید یا مرا نشاط تازهای بخشد-نفرت دارم.»
* «وجودِ مردمان غریبه بهترین آینهایست که ما در آن وجود خودمان را مىتوانیم بشناسیم»
* «ما با آنچه که عاشقش هستیم شکل میگیریم»
* « موفقیت به دست آوردن چیزی است که دوست داری و خوشبختی دوست داشتن چیزی است که به دست آورده ای»
* « مرد عمل وجدان ندارد ، تنها مرد اندیشه است که با وجدان است»
* « آنجا که نور بیشتر است ، سایه های سیاه تری میتوان یافت»
* « روحی که زیبایی را میبیند ، گاهی تنها میماند»
▲* « انجام کارهایی که دوست داریم زندگی را متبرک نمی کند، بلکه دوست داشتن کارهایی که باید انجام دهیم آن را متبرک می کند.»
== درباره گوته ==
* «بهتازگی گفته میشود که گوته با هشتاد و دوسال عمر، زیادی زیست! یعنی در سالهای پایانی عمرش، آفرینش [[هنر]]ی نداشت. ولی من حتی یکی دو سال از همان «سالهای زیادی» گوته را با قرنها طول عمر مردمان مدرن، با سرافرازی مبادله میکنم.»
** ''[[فریدریش نیچه]] ''
== پیوند به بیرون ==
{{ناتمام}}
{{ویکیپدیا}}
[[رده:نمایشنامهنویسان|گوته، یوهان ولفگانگ]]
[[رده:نویسندگان اهل آلمان|گوته، یوهان ولفگانگ]]
[[رده:شاعران اهل آلمان|گوته، یوهان ولفگانگ]]
|