نیما یوشیج: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
←دارای منبع: ابرابزار |
||
خط ۳:
== دارای منبع ==
* «[[فکر]]، هزاران مشکلِ عجیب پیشِ چشم ما میگذارد که عمل از رفعِ آن مشکلات عاجز است؛ ولی در صورتِ اجرای عمل، ممکن است آن مشکلات پیش آمد نکند. زندگی، اجرای وظیفهای طبیعی و سنگین است که اگر در آن دقیق نباشیم، عواقبِ آن را باید تحمّل کنیم. سنگینیهای زندگی را فقط به این وسیله میتوان تخفیف داد. خوبیها و بدیها دو نتیجهٔ متضاد هستند که از این بی قیدی به عرصهٔ ظهور میرسند.»
* «آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!// یکنفر در آب دارد میسپارد جان.» ▼
** ''نامهٔ او به خواهرش ناکتا، ۱۱ / ۵ / ۱۳۰۵، چاپ شده در «همشهری جوان» شماره ۳۵۷، ص ۵۷''
** ''۲۷ آذر ۱۳۲۰'' ▼
* «از مقابل تمام این اشخاص ناشناس (مخالفان و معاندان) مثل [[شیر]] میگذرم، کوه محکم هستم که از اثر بادهای مخالف و شوریده از جا حرکت نخواهد کرد.»
** ''نامههای نیما یوشیج - نامه به [[میرزاده عشقی|عشقی]]''
* «امسال از سهچیز خوشحال شدم، عینک که نداشتم برای من خریدند. کفش راحت لاستیکی و چراغ دمدستی، که چیزی باآن میتوانم
** ''نامههای نیما یوشیج''
* «بدون مباهات به دیگران، امروز من پیشرو و مجدد [[شعر]] و نثر هستم. کیستند این وجودهای خشکیده که در چاردیوار شهر بزرگ شدهاند. کدام یک از اینها که بهتقلید قلم بهدست گرفتهاند میتوانند خیال مرا بشکنند. احساس و خیال را، آسمان صاف، ابرهای طوفانی و تاریکی جنگلها، روشنی قلهها و [[زندگی|زندگانی]]، یک [[طبیعت]] ساده به من دادهاست.»
** ''نامههای نیما یوشیج - نامه به [[میرزاده عشقی|عشقی]]''
* «به قدری من شیفته نثرنویسی سادهٔ قدما هستم که از [[مرگ]] میترسم. برای اینکه از خواندن آنها محروم میشوم. زیرا زیباترین چیزهاست که در [[طبیعت]]، من مفتون آن هستم.»
** ''نامههای نیما یوشیج''
* «چیزی که بیشتر مرا بهاین شیوه معتقد کردهاست، همانا رعایت معنی و [[طبیعت]] خاص هرچیز است و هیچ حسنی برای [[شعر]] و شاعر بالاتر از این نیست که بهتر بتواند طبیعت را تشریح کند و معنی را بهطور ساده جلوه دهد.»
** ''دیوان شعر''
* «رو، فسانه! که اینها فریب است// دل ز وصل و خوشی بینصیب است// دیدن و سوزش شادمانی// چه خیالی و
▲* «رو، فسانه! که اینها فریب است// دل ز وصل و خوشی بینصیب است// دیدن و سوزش شادمانی// چه خیالی و وهمـی عجیب است// بیخبر شاد و بینا فسردهاست»
▲** ''تقدیم به استاد [[نظام وفا]]/ دیماه ۱۳۰۱''
* «سنگ به از گوهر نایافته»
** ''امثال و حکم- [[علیاکبر دهخدا|دهخدا]]''
* «[[کار]]ی را که تو در نثر انجام دادی من در نظم کلمات خشن انجام دادهام، که بهنتیجهٔ زحمت، آنها را رام کردهام. در این
▲* «[[کار]]ی را که تو در نثر انجام دادی من در نظم کلمات خشن انجام دادهام، که بهنتیجهٔ زحمت، آنها را رام کردهام. در این کار ِ من مخالف زیاد هست زیرا دیوار پوسیده هنوز جلوی راه وجود دارد. سوسکها بالا میروند و ضجه میکشند و مثل «واشریعتاً فریاد»واوزناً میزنند.»
* «ملت ما محتاج بهشنیدن حرفهای جدی است. این [[کار]] با دکلاماسیون انجام میگیرد. من معتقدم که [[شعر]] فارسی باید وزنی را اختیار کند که بهواسطه جدا شدن از [[موسیقی]] ِ
▲** ''نامههای نیما یوشیج - نامه به [[صادق هدایت]]''
▲* «ملت ما محتاج بهشنیدن حرفهای جدی است. این [[کار]] با دکلاماسیون انجام میگیرد. من معتقدم که [[شعر]] فارسی باید وزنی را اختیار کند که بهواسطه جدا شدن از [[موسیقی]] ِ یکروند ِ ما، بهکار دکلاماسیون بخورد.»
** ''دیوان شعر''
* «من پرنده عجیبی هستم که در شهرها بهصدای اول، همه دور من جمع شده و کمکم وقتی که نمیتوانند مرا و اسرار مرا بشناسند از من دور میشوند.»
** ''نامههای نیما یوشیج - نامه به [[نظام وفا]]''
* «من مدتها از عقب سر بهیک گدا نگاه میکنم یا فلان کورهٔ آهنگر را تماشا میکنم نه برای اینکه فورأ آنرا وصف کنم بلکه هرنگاه من میتواند جزئی از نکات را بهمن اهدا کند. بالمجموع این نکات یکوقت میتوانند بهمن کمک کنند تا اینکه در موقع نوشتن آنچه مینویسم تکرار مشاهدات دیگران بهنظر نیاید.»
** ''نامههای نیما یوشیج - نامه بهدوست [[ناشناس]]''
|