اپیکور: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
RAHA68 (بحث | مشارکت‌ها)
جز حذف مطالب خارج از پروژه
خط ۶:
== دارای منبع ==
* «اکنون شما را به‌خدا می‌سپارم، سخنانم را به خاطر آورید.»
** <small>''آخرین جمله خطاب به شاگردانش، ۲۷۰ پیش از میلاد''</small>
* «اجبار، بدچیزی است، اما هیچ اجباری نیست که تحت جبر زندگی کنیم.»
** <small>''Werkfragmente / نامه‌ها و امثال''</small>
* «[[مرگ]]، ما را لمس نمی‌کند.»
**<small> ''Hauptlehrsätze''</small>
* «هرآن‌کس که [[زندگی]] را بدرود گوید، پنداری که از نو زاده شده‌است.»
**<small> ''Werkfragmente / نامه‌ها و امثال''123</small>
اپیکور یا ابیقور (Epicurus) فیلسوف یونانی در ۳۴۱ پیش از میلاد در ساموس واقع در دریای اژه زاده شد. پدر و مادرش از خانواده‌های فقیر و بینوای این شهر بودند. ولی اپیکور با اینهمه در زادگاه خود به تحصیل مشغول گشت.
 
در ۱۲ سالگی شیفته فلسفه شد و در شهر تئوس نزد نوزیفانوس شاگردی کرد و با حکمت دموکریت آشنا شد. در ۱۹ سالگی به آتن رفت و در آکادمی افلاطون به مدت یک سال به فراگرفتن فلسفه اشتغال داشت پس از آن در شهرهای کولوفن و موتیلنه و لامپساکوس به تدریس پرداخت. تا آن که خود مکتبی را پایه‌ریزی کرد به نام "اپیکوریسم" یا طرفداران زیبایی و لذت.
 
فلاسفه معدودی برای جهان به این پرسش که «چگونه شاد باشیم» پاسخی بهتر از اپیکور (270-341 قبل از میلاد) داده است. اپیکور زندگی و تحصیلاتش در یونان باستان بوده است. اپیکور یک شخص شکم پرست اپیکوری [به معنای معمول کلمه] یا یک مصرف گرای هرزه نبود. او به زندگی ساده ای اعتقاد داشت که بر اساس آن مسیر درست سعادتمندی از طریق «دوستان،آزادی و تفکر» حاصل می شود.
اپیکورز در جزیره یونانی ساموس، قسمتی از ساحل ترکیه امروزی متولد شد. اگرچه تمامی کتابهایش مفقود گشته اند، ولی عقایدش هنوز زنده اند.این فیلسوف آزاد اندیش معتقد بود که همه می توانند سعادتمند باشند. این سخن همان چیزی است که ما در جهت ناصوابی فهمیده ایم.
او معتقد نبود که تمتع از زندگی لذتبخش معصیت است؛ وانگهی او دست کم400 سال قبل از اینکه این مفهومرواج یابد، می زیسته است. مسئله فقدان تمتع در زندگی بسیاری از افراد آن است که اغلب ما سعادت را برابر با داشتن پول زیاد و یا صرفاً برخورداری از دارایی زیاد می دانیم.
اپیکور همچنین یکی از طرفداران بزرگ عشق، سکس و زیبایی بود، اما چنین نمی اندیشید که این امور چیزهایی هستند که بتوانید بیرون رفت و خرید. کلمه «اپیکوری» با زندگی تجملاتی همراه شده است، مخصوصاً با خوردن گوشت های خوشمزه و نوشیدن شراب های و مشروبات الکلی گرانقیمت. اما اپیکور تعریف بسیار متفاوتی از زندگی تجملاتی داشته است. آنچه از برخی فقراتِ بجا مانده اپیکور دریافته ایم آن است که وی زندگی ساده ای داشته است. او لباسهای ساده می پوشید، در خانه ای ساده می زیست و بسیار ساده می خورد. از میان خوردنی ها، مغزهای گیاهی، زیتون و نان و پنیر را ترجیح می داد و ماهی را بسیار گرانقیمت می دانست. گرچه اپیکور اگر امروز می بود از اعجاز جوهر و کاغذ گلاسه در شگفت می ماند، اما بی تردید از محتوای مجلات اپیکوری نیز وحشت زده می شد!
اغلب افراد معتقد به این فر ضیه هستند که ما قربانیان بی خبرِ رسانه های جمعی تبلیغاتی و فشارهای مشابه هستیم. اغلب ما معتقدیم که یک تلویزیون پلاسمای بزرگ (حداقل در طی ساعت 7 الی 10 شب) برای سعادتمندی ضروری است و بیست جفت کفش بیشتر موجب خشنودی است تا سه جفت کفش.
اما اپیکور معتقد بود که سعادتمندی هرگز با داشتن چند گاری دارایی به دست نخواهد آمد. در حقیقت سعادتمندی بسیار ارزان حاصل می شود. او اشاره می کند که مهمترین مؤلفه سعادت واقعی، داشتن دوستان خوب به تعداد کافی است. او فلسفه اش را هنگامی مطرح کرد که متمول شده بود و (فکر می کنم) یک خانه بزرگ در آتن خریداری کرده بود. سپس تمامی بهترین دوستانش را برای زندگی با خودش دعوت کرد. هرچند هریک از آنها برای خود اتاقی داشت، همگی برای صرف یک وعده غذا و یک گفتگوی خوب دور هم جمع می شدند.
نکته مشخصاً اپیکوری در اینجا آن بود که همنشینی با دوستان در بیست و چهار ساعت هفت روز هفته جریان داشت. خوردن به تنهایی «مانند یک شیر یا گرگ» برای خود شخص زیان آور بود. خوردن به معنای کیفیت خوردن با همنشینان است. اهمیت این امر بسیار بیش از چیزی است که می خورید؛ همین موضوع مرا به دومین کلید بزرگ اپیکور برای سعادت رهنمون می کند: یعنی آزادی. اپیکور برای آزادی از سیاستمداران یونانی خرده گیر، همسایگان وراج، کارفرمایان ستمگر و نظایر آنها مبارزه می کرد. راه این کار استقلال مالی بود. بنابر این او و هم اتاقیهایش از شهر رفتند و به صورتی خودمختارانه در روستا ـ جامعه ای شبیه کیبوتسهای امروزی ـ زندگی می کردند.
سومین مؤلفه سعادت از نظر اپیکور، برخورداری از «یک زندگی تحلیل شده» است. اما این سخن چه معنایی دارد؟ منظور او این است که همه ما نیاز به زمانی برای استراحت (و به عبارتی زمان تعطیلات) داریم تا زندگیمان را مرور کنیم، همه چیز را مورد ارزیابی قرار دهیم و تعدیلهای ضروری را به وجود آوریم. این امر تنها زمانی با موفقیت انجام خواهد شد که از زندگی عادی روزمره مان فاصله بگیریم و به خود اجازه فکر کردن بدهیم. افراد معدودی می توانند شایستگی این مؤلفه را برای سعادتمندی زیر سؤال برند.
بنابراین می توان پرسید آیا پول سعادت می آورد؟ بسیاری می گویند: «نه، ولی مطمئناً می تواند به [تحقق سعادت] کمک کند.» من موافقم، اما به فلسفه اپیکوری نیز معتقدم که مطابق با آن جستجوی آنچه لذت بخش است ( به شرطی که به کسی زیان نرسانید)، به دست آوردن دوستان خوب، کار کردن برای خود (با انجام آنچه دوست دارید انجام دهید) و رفتن به تعطیلاتی دلپذیر هرچند وقت یکبار خوب است. اگر شما پس انداز خوبی داشته داشته باشید، اما مؤلفه های دیگر را نداشته باشید، بی تردید سعادت حقیقی را از دست خواهید داد.
 
== بدون منبع ==
* «از میان تمام نعمت‌هایی که سرنوشت به‌ما ارزانی داشته‌است، هیچ نعمتی بالاتر از [[دوستی]] نیست - نه‌ثروت و نه‌لذت.»