داریوش آشوری: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ابرابزار، اصلاح املا |
←گفتاوردها: ابرابزار |
||
خط ۳:
== گفتاوردها ==
* «یکسره و کورانه پذیرفتنِ گذشته نشانهٔ سنّت پرستیِ خشک و سترون است و یکجا رد کردم و به چشمِ خواری نگریستن در آن نیز غربزدگی است. بی ارج انگاشتنِ نهانی آن «مُحققانه» و «مُتتبعانه» روبرو شدن با آن نیز غربزدگیِ مستشرقانه است. گذشتهٔ ما و امروزِ ما باید با یکدیگر برخوردِ سنجشگرانه و متفکّرانه داشته باشند تا معنا و ارج و ارزشِ نسبی یکدیگر را روشن کنند.»
** <small>در مقالهٔ ''ایرانشناسی چیست''</small>
* «مشکل [[فارسی|زبانِ فارسی]] این نیست که با عربی آمیختهاست. بسیاری از زبانها با هم آمیختهاند، بلکه آنست که این آمیختگی چنان بیحساب-و-کتاب بودهاست که دستگاهِ صرفیِ زبانِ فارسی را از کارِ انداخته.»
** <small>بازاندیشی زبان فارسی، نشر مرکز، ص ۱۱۵</small>
سطر ۱۱ ⟵ ۱۳:
* «فارسی و عربی چه به عنوانِ دو زبانِ همسایه چه به عنوانِ دو زبان در قلمروِ یک فرهنگِ دینی میبایست با یکدیگر رابطه و داد-و-ستد داشته باشند، چنانکه داشتهاند، و میبایست بسیاری از واژهها را از یکدیگر بگیرند، چنانکه گرفتهاند.»
** <small>بازاندیشی زبان فارسی، نشر مرکز، ص ۱۱۰</small>
* «تمدّن اسلامی یک زبانِ مشترکِ فرهنگی داشت که توانست میراثِ علم و فلسفهٔ یونانی و آنچه را که از ایران و هند و دیگر جاها بدان میرسید در خود کِشَد و بگُوارد و آن را به شیوهٔ خود و در عالمِ خود رشد دهد و کمال بخشد و کار را بر دانشجویانِ علم و فلسفه آسان
** <small>در مقالهٔ زبانِ فارسی و کارکردهایِ تازهٔ آن، برگرفته از «بازاندیشی زبان فارسی»، نشر مرکز، ص ۱۴۹</small>
* «نامِ خانوادگیِ من (آشوری) برای بسیاری پرسشانگیز بودهاست. میخواستهاند بدانند که آیا من از قومِ آشوری هستم و دینام مسیحی ست یا نه. برخی هم با توجه به نامِ خانوادگیام مرا زرتشتی و یهودی گمان کردهاند، که، البته، گمانِ بی ربطی ست. به هر حال، اگر نامِ کوچکام از مقولهٔ حسن و حسین و تقی میبود، مشکل را حل میکرد. من هم از زادگانِ دورانِ آخر رضاشاهام. در آن دوران گذاشتنِ نامهای ایرانیِ باستان و شاهنامهای در میانِ طبقهٔ میانهٔ شهری، بهویژه تهرانی، باب بود. پدر-ام هم که در آن زمان ارتشی بود، نامِ مرا داریوش گذاشت. امّا، مادر بزرگِ مادریام، که این نام برایاش غریب بود و در دهاناش نمیچرخید، یک نامِ «اسلامی» روی من گذاشته بود و مرا تا پایانِ عمر-اش «محسن» مینامید.»<ref>http://ashouri.malakut.org/2006/10/post_35.html#comments</ref>
* «اصلِ خانوادگیِ من از قزوین است. پدر و مادر-ام هر دو قزوینی اند. امّا من زاده و بار آمدهٔ تهران ام، بچّهیِ محلّهٔ سقّاخانهیِ نوروزخان، جنبِ بازارِ قدیمِ تهران. خانوادهٔ ما در قزوین شاخهای از خاندانی گسترده با همین نام است که در میانشان کسانی هم نامدار بودهاند.»<ref>http://ashouri.malakut.org/2006/10/post_35.html#comments</ref>
|