وضعیت سفید: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Ellhaam (بحث | مشارکت‌ها)
Ellhaam (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۶۷۵:
 
''روز - خارجی - در راه مدرسه ی جنگ زده ها''
 
 
*'''امیر''':من اینجا یه رفیق پیدا کردما، اسمش شهابه، از من بزرگتره. آقا جان اصلا نمیدونم من هر رفیقی پیدا میکنم از من بزرگتره ، نمیدونم چرا. شاید به همین دلیله که رشد عقلی من خیلی سریع و بالاست، نه؟
 
منیره و ناصر می خندند.
 
 
 
''روز - داخلی - مدرسه ی جنگ زده ها - اتاق محترم''
 
 
*'''محترم''': مامانی جون جونش منو از مادرم جدا کرده، حالام نوه شو فرستاده اینجا حرص خوردن منو تماشا کنه.
*'''هوشنگ''': حالت حرفت کاملا بدبینانه است خانوم محترم خانوم.
*'''محترم''': هوشنگ اون درو قفل کن یه وقت همینجوری نیان تو
*'''هوشنگ''': حالت سوظن پیدا کردیا، چیه ایستادی منو نگاه میکنی ؟ که بگم بچبسیم به در نیاد تو؟ خیلی قشنگ تعارفش کنید بیاد تو
*'''محترم''': لازم نکرده
*'''هوشنگ''': به خاطر این لجبازیاته که همه ازمون بریدن، حالا هم هی بیشتر میخوای فرو بری تو لجبازی. من اجازه نمیدم با مهمون اینطوری رفتار کنیا. بابا ناصره، ناصر که یادته، پسر پوری عروس
*'''محترم''': بله، خودم اسمشو گذاشتم پوری عروس. نه که اسم دختر احترامم پوری بود مونده بودن چی صداش کنن. اون موقع احترام خانوم حرف ما رو میخوند.
*'''هوشنگ''': احسنت، تو قصی القلبی؟
*'''محترم''': نه
*'''هوشنگ''': نه. تو بی عاطفه ای؟
*'''محترم''':نه خیر
*'''هوشنگ''':نه. یادته وقتی که ناصر افتاد از پشت بوم تو زار نمیزدی؟
*'''محترم''':چرا زدم
*'''هوشنگ''':برای چی زار میزدی؟
*'''محترم''':چون که جیگرم سوخت
*'''هوشنگ''':محترم جون دلم نمی خواد به تو بگن محترم دعایی. تو واقعا گل اخلاقی.
*'''محترم''':من واقعا گل اخلاقم؟
*'''هوشنگ''':بله، گل اخلاقی.