وضعیت سفید: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۶۲۰:
*'''امیر''' (به شیرین خیالی): خانم شیرین! فک میکنن من خوابم، ولی دارم فکر میکنم. چشام بستهس. چشام بستهس.
*{امیر از ماشین پیاده میشود و همراه شیرین خیالی قدم میزند}
*'''امیر''': خانم شیرین! شما چرا یه تشکر از من نکردین که شما رو از مدرسه آوردم باغ جای عمّه محترم؟ حالا درسته که شما جاتونو دادین به عمّه محترم، ولی مسئلهی کیفیتم هست. باغ که بهتره. حالا این بهتر بودن تشکّر نداشت؟ حالا تشکّر هیچی، شما سلامم بلد نیستین؟ روزگار سختی را با شما خواهم داشت.
*{امیر و شیرین روی سبزهها مینشینند.}
*'''امیر''': خانم شیرین شما آدمو عصبانی میکنین. منو عصبانی نکنین. من نقطهضعف شما رو میدونم. هر آدمی یه نقطهضعفی داره. مثلاً یکی از اینکه یکی ناخونشو بکشه روی آهن بدش میاد. نقطهضعفشه. نقطهضعف منم دوتاس. یکی اینکه محلّم نذارن. یکیم اینکه بزن تو سرم. نقطهضعف شمام انفجاره. پس تشکر کنین. تشکر کنین. وگرنه یه چیزایی رو این دور و ورا منفجر میکنم. مثلاً اون (به یک اتوبوس اشاره میکند) اون نه، اون آدم دور و ورش زیاده، شما نارحت میشین. خطرناکه.
*'''شیرین خیالی''': از این طرز صحبتکردنتون خوشم نمیاد.
خط ۶۳۱:
*'''امیر''': دیدین؟ تشکّر کنین.
شب - داخلی - چادر
*{امیر کنار پیرزن دراز میکشد}
*'''پیرزن''': اسمت چیه؟
*'''امیر''': شیرین. یه حرفو که صدبار نمیزنن.
*'''پیرزن''': ببین شیرین. این کلاهو بهت میدم بذار سرت اگه بمب بندازن رو سرت هوار نشه.
''روز - داخلی/خارجی - بیابان''
*{امیر از صدای بوق ماشین پدرش بیدار میشود. پیرزن را کنار خود میبیند که چشمانش باز است، به او لبخند میزند، ولی پیرزن عکسالعملی نشان نمیدهد. امیر دستش را مقابل صورت او تکان میدهد و ناگهان متوجّه میشود پیرزن مرده است. امیر ناباورانه به سقف چادر خیره میشود. سپس به سرعت از چادر بیرون میرود.}
*'''مرد''': هر روز این کلاهو به یکی میبخشه. دیشبم به تو بخشید. ببر برا خودت. گفتم ببرش برا خودت. مادرم خواب بود؟
*'''امیر''': ها؟
*'''مرد''': بیدار شده بود؟
*'''امیر''': نه، خواب ِ خواب بود.
*{مرد داخل چادر میرود. بعد از چند ثانیه صدای شیون و گریه بلند میشود. چند زن و مرد از چادر بیرون میآیند و دارند شیون و فریاد میکنند. ماشین بهرام بهآرامی دور میشود.}
{{ویکیپدیا}}
|