وضعیت سفید: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۵۰۹:
*'''مهناز''': مگه نه، مگه نه؟
*'''ساناز''': بله.
''روز - خارجی - حیاط باغ''
*'''بهزاد''': داداش، افتخار خانم. مادر؟ داداش؟
*'''بهرام''': جونم؟
*'''بهزاد''': بیا این ماشینا رو جابجا کن من رنو رو بیارم بیرون.
*'''بهرام''': کجا؟
*'''بهزاد''': میخوایم با مهناز بریم یه چرخ بزنیم برگردیم.
*'''بهرام''': کلّی ماشین باید جابهجا بشه، واجبه؟
*'''بهزاد''': بچّهها حوصلهشون سررفته دیگه.
*'''بهرام''': برو به عبّاس آقا و بهروز بگو...
*'''بهزاد''': خواهشاً بهروزو خودتون صدا کنین. من باهاش حرف نمیزنم.
*'''بهرام''' (بلند): بهروز؟ بهروز؟
*'''بهروز''' (از دور) : بله داش؟ (به کارگرها) : کار کنین. کار کنین باز نرم هی فرت و فرت بشینین چایی بخورینا. برگردم باید این دیوار رسیده باشه زیر تاق.
{بهروز نزد بهرام و بهزاد میآید}
*'''بهروز''': بله داش؟ ... بله داداش؟
*'''بهرام''': برو ماشینتو وردار بهزاد میخواد بره بیرون.
{بهروز روی پلهها می نشیند}
*'''بهرام''': چرا زل زدی به من؟ میخوای لج کنی؟
*'''بهروز''': نه، نه.
*'''بهرام''': خوب برو ورش دار دیگه.
*'''بهروز''': آخه کجا میخواد بره؟
*'''بهرام''': میخواد بره بچّههاشو بگردونه،شما مشکلی داری؟
*'''بهروز''': نه. ولی آخه کجا بگردونه؟ مگه اینجا باغ وحش یا مینیسیتی داره ما خبر نداریم؟
*'''بهرام''': بهروز! برو ورش دار، تو چرا هر وقت یه خواهشی ازت میکنن میخوای ته وتوی ماجرا رو دربیاری برو ورش دار.
{بهروز با اکراه بلند میشود}
|