وضعیت سفید: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Bbadree (بحث | مشارکت‌ها)
Bbadree (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۳۲۷:
*'''معمار''': چه بدبختی‌ای داریم. اومدیم اینجا خالی کنیم. اومدیم اینجا ساختمون بسازیم دیگه. پس کجا خالی کنیم؟ کجا ساختمون بسازیم؟ عجب گیری گرفتار شدیم امروز دیگه. {با خودش حرف می‌زند} چه کار باید بکنیم الآن؟ نیومد این. شب شد چه کار کنیم؟ شب من چه جوری پول کارگرو بدم؟ امروز از چه دنده‌ای بلند شدی بسم‌الله همه بدبختیا اومد سراغت.
*'''امیر''' (به منیژه): آخ آخ آخ. این حرفا به گوش عمّه احترام برسه شر درست می‌شه.
 
 
''روز - داخلی - خانه مادربزرگ''
 
*شهناز: اهل کاشانم، روزگارم بد نیست، تکه‌ نانی دارم، خرده هوشی سر سوزن ذوقی مادری دارم بهتر از بزرگ درخت.
*سیما: عزیز دلم، قربونت برم.
*شهناز: هشت کتابم دارم. ولی این نواره بهتره. شعرای سهراب سپهریه. شما اگه یه بار شعرای سهراب سپهری رو گوش کرده باشین می‌فهمین که طبیعت از صد تا قرص آرامبخشم بهتره. حالا الآن با هم می‌ریم در طبیعت، در گلستانه، پشت ِ تبریزی‌ها.
*سیما: مامان جون، تبریزی‌ها که اینجا نداره، همش چناره قدرتی ِ خدا.
*شهناز: آها، سهراب جوابتونو داده، «گل شبدر چه کم از لاله‌ی قرمز دارد؟»
*سیما: خیلی خوب. بیا عزیزم. بذار من قرصامو بردارم که اگه طبیعت بهم کمک نکرد اقلا قرصام همرام باشه... خانم جون؟ با اجازه‌تون شهناز می‌گه مارو ببره یه ذره راه بریم. شما کاری ندارین؟
*مادر بزرگ: نه عزیزم.
*سیما ( با اشاره به موشک‌های اسباب‌بازی آویزان): اِ امیر جان. به جای این مسافربری می‌ذاشتی.
 
=== قسمت ششم ===