وضعیت سفید: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Ellhaam (بحث | مشارکت‌ها)
Ellhaam (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۲۶۴:
=== قسمت چهارم ===
 
''شب – داخلی – مینی بوس عباس آقا''
 
*'''بهزاد''': عباس آقا توقف کن
*'''سیما''':عباس آقا گاز بده
سطر ۲۸۳ ⟵ ۲۸۴:
*'''بهزاد''': این بیشتر شبیه پیکان آقا هوشنگه یا ماشین مامورا؟ ها ؟ والا به خدا. چی فکر کردین؟ لابد فکر کردین جمهوری اسلامی نقشه کشیده که لاحاف تشک گذاشته رو باربند این پیکانه که همه چی طبیعی جلوه کنه که شما رو غافلگیر کنه، بعد با یه حمله ی گاز انبری بیاد این نفله ی حیف نونُ دستگیر کنه ببرتش جبهه که تو دو ثانیه دشمنو شکست بده؟
*'''بیژن''':عباس آقا جون، نیگه دار
 
''شب – داخلی – رستوران بین راهی''
 
*'''بهروز''': منیج من که بچه بودم با عمو اکبرم که اتوبوس داشت می اومدیم اینجا. اون موقع کارم این بود داد بزنم نیم ساعت ناهار بفرمایید پایین. ولی منیج باورت نمیشه اون موقع که اصلااینجوری نبود اینجا. حوض داشت، چشمه داشت، همه چی داشت. الان بالکل همه چی تغییر کرده. (مردی ظروف غذا را می برد ) ایولا داداش دمت گرم. منیج، اون موقع مسافرا رو می آوردن اینور، مارو می بردن اونور. بگیر( لیوان چای را به دست منیژه می دهد) صاحب اینجام عزت و احترام و غذای مفتی، اخرشم سه چهارتا پاکت سیگار میداد به عمو اکبر. هی ... الان من فکر میکنم برو بچه های اینجا فهمیدن من پارکابی عمو اکبرم،آره. واسه خاطر همین امشب کباب خوبی دادن. خیلی باحال بود
*'''منیژه''': خیلی خب بابا چرا انقد منت میذاری. هی داستان واسه من تعریف میکنی. نکنه انتظار داری من تا ده سال دیگه هی ازت تشکر کنم بابت این دو تا سیخ کباب کوفتی. ها؟ هی تشکر کنم تشکر کنم؟