وضعیت سفید: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸۹:
''شب – داخلی – اتوبوس دوطبقه''
*'''صدای مرد اوّل''': آره دیگه آقا، زد، بد زد.
*'''امیر''': خانم چیشده؟ کی زده؟
*{زن جواب نمیدهد}
*'''صدای مرد اوّل''': آدم تو واحد دلش تو مشتشه، اگه بزنه به واحد چی میشه؟ گفته میخوام سیتا بزنم.
*'''صدای مرد دوم''': اگه ایران تسلیم بشه نمیزنه، بعد اگه نشه باز میزنه.
*'''صدای مرد سوّم''': اینا رو تو روز میزنه یا تو شب؟
*'''صدای مرد دوّم''': اینا رو برای اینکه ردشونو رادار نگیره، بیشتر تو شب میزنن.
*{امیرمحمّد از طبقه دوّم به پایین میآید}
*'''امیر''': آقا چی شده؟ کی زده؟
*'''راننده''': استقلال به پرسپولیس زده.
*'''امیر''':ها، من فکرکردم صدّام موشک زده. استقلال زده؟ چندتا زده؟
*'''راننده''': پنجعلی زد.
*'''امیر''': پنجعلی؟ پنجعلی که تو پرسپولیسه که.
*'''زن مسافر''': نخیر پسر، صدّام زده، سی تا میخواد موشک بزنه به تهران.
*'''امیر''': پس زد، به تهران زد آره؟ کجا رو زد؟
*'''راننده''': زد وحیدیه، قیامت بود ظهر اونجا.
*'''امیر''': یا ابوالفضل، دیدی بالاخره زد؟ من هی گفتم و مامانبزرگه باور نکرد، حالا این همه راهو اومدیم، همه رو باید برگردیم.
*'''راننده''': درختی نبود؟
*'''امیر''': پیاده میشم، نگهدار. دستت دردنکنه.
خط ۲۱۳:
''شب – خارجی – بیرون خانهی عمّه محترم''
*{امیر و دوستش با موتور دم خانهی عمّهی امیر آمدهاند}
*'''امیر''': خوبه خوبه، دمت گرم.
*'''آقا هوشنگ''' (ازپشت آیفن): بله؟ محترم تویی؟
*'''امیر''': هه، هه.
*'''مصطفا''': خوب امیرجون، دیگه مارو ندیدی حلالمون کن.
*{موتور را راه میاندازد و دارد دور میشود}
*'''امیر''' (داد میزند): مگه میخوای بمیری؟ میخوای تصادف کنی؟ قراره موشک بخوره تو سرت میگی حلال کن؟ ها مسخره؟
*'''مصطفا''' (درحال دورشدن): میخوام برم جبهه.
''شب – داخلی – خانهی بیژن''
*{تلفن زنگ میزند}
*'''بیژن''': یکی این صابمرده رو جواب بده، اَه.
*'''شهروز''' (درحال فیلمبرداری) : شهرام و شهناز دو خواهر و برادر هستند که اسمهایشان با «ش» شروع میشود. بابای ما همهی هنرش این بوده که اسم بچههاش با «ش» شروع بشه. همون هنری که بابای خودشم داشته و اسم پسراشو با «ب» شروع کرده. حالا چرا بابای ما حرف «ش» رو انتخاب کرده، خدا میدونه.
''شب – خارجی – داخل کوچه''
*'''بهروز''': هوشنگ خان، بیا.
*{بهروز به هوشنگ نزدیک میشود و او را ماچمیکند}
*'''هوشنگ''': اِ، بهروزجون ماچ نکن.
*'''بهروز''': باشه، ماچ نمیکنم. فقط آقاهوشنگ، بذا ما با شِورُلت بریم.
*'''هوشنگ''': بهروز من آدم خسیسی نیستم. هوا سرده، زنت آبستنه سرما میخوره ها، ببین چه بخاری از دهن من داره درمیاد.
*{هوشنگ ها میکند، ولی اتفاقی نمیافتد}
*'''بهروز''': خیلیم بخار نداشت، جون من؟ جون من؟ آقا هوشنگ، تو مرد لارجی هستی. جون من، بذا ما با شِورُلتت حال کنیم. ما جوونیم. بیشتر خوشمون میاد، جون من؟ جون من؟ اصن یه پتو متو از تو رختخواباتون ورمیداریم دورمون میپیچیم که سرما نخوریم. آقا هوشنگ؟ بذا ما دل زنمونو خوش کنیم. خداپیغمبری من همیشه پشت سرت گفتم الآنم میگم. باورنداری، برو سئوال کن.از هرکی میخوای سئوال کن. من همیشه گفتم آقا هوشنگ جای پدر ماست. من هیچوقت یادم نمیره. تو توی یه عیدی، به من که بچّه بودم یه عیدی نو دادی. آره تو. ایوللا، بدون هیچ چشمداشتی. خیلی حرفه ها، یه بزرگتری به یه بچّهای حال بده. بدون اینکه بزرگترا بفهمن، امّا تو این کارو کردی. ای وللا. بوی عیدی بوی توپ، بوی کاغذرنگی، بوی اسکناس نو لای کتاب، آقا هوشنگ من با همینا زمستونو سر میکنم، من با همینا، خستگیمو درمیکنم. دیگه بذار ماچت کنم.
*{بهروز هوشنگ را ماچ میکند}
*'''بهروز''': جون بهروز؟
*'''هوشنگ''': جون بهروز.
*'''بهروز''': جون بهروز؟
*'''هوشنگ''': جون بهروز.
*'''بهروز''': دمت گرم. دمت گرم آقا هوشنگ، سوییچ. ببین، جاسوییچیشم دارم.
''شب – داخلی – شورولت آقاهوشنگ''
*'''بهروز''': میگم. خوب شد محترم رفت دم خونهی آقاشیکه، آقا شیکه گفته میره جای دیگه. بهتر ، چشمون تو چشش نمیافته.
*'''منیژه''': کاش محترم خانم اینا با این ماشین میومدن، ماهم با همون پیکانه.
*'''بهروز''': این چه حرفیه میزنی منیژه؟ این شیکتره.
*'''منیژه''': یه پا واسه خودت آقا شیکّهایا. آب پیدا نمیکنی. مگه ما میخوایم پز بدیم؟ من واسه سرما میگم. سوز آدمو دیوونه میکنه.
*'''بهروز''': عادت میکنی.یعنی بائَس عادت کنی.
*'''منیژه''': به چی عادت میکنم؟
*'''بهروز''': این تو ضبطی پخشی چیزی پیدا نمیشه؟ نه بابا.
*'''منیژه''' (داد میزند) : میگم به چی عادت میکنم؟
*'''بهروز''' (داد میزند) : اَه، به هیچی بابا، به سرما دیگه. اَه.
*'''بهروز''':نگرد بابا، ضبط این تو پیدا نمیشه. آقا هوشنگ ضبط چه میدونه چیه؟ آقا هوشنگ همش آهنگای باباطاهر دوست داره.
*'''منیژه''': دیگه تو ماشین آقاهوشنگ نشستی لیچار بارش نکن.
|