آروین د. یالوم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ابرابزار
RAHA68 (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
'''[[w:اروین د. یالوم|اروین د. یالوم]]'''<ref>[//en.wikipedia.org/wiki/Irvin_D._Yalom Irvin D. Yalom]</ref> {{انگلیسی|Irvin David Yalom}} (متولد ۱۹۳۱ ، واشنگتن دی سی، [[ایالات متحده آمریکا]]) , [[روانپزشک]] هستی‌گرا (اگزیستانسیالیسم) و [[نویسنده]] [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]]یی است.
* قانون عشق بالغانه این است:"دوستم دارند چون دوست دارم. عشق رشد نیافته می‌گوید:"دوستت دارم چون به تو نیاز دارم." عشق بالغانه می‌گوید:"به تو نیاز دارم چون دوستت دارم."
==دارای منبع==
 
* قانون [[عشق]] بالغانه این است:"دوستم دارند چون دوست دارم. عشق رشد نیافته می‌گوید:"دوستت دارم چون به تو نیاز دارم." عشق بالغانه می‌گوید:"به تو نیاز دارم چون دوستت دارم."
* انسان به راستی نیرومند، هرگز درد و رنج نمی‌آفریند، بلکه چون زرتشت پیامبر، چنان از نیرو و فرزانگی لبریز می‌شود که آن را سخاوتمندانه به دیگران پیشکش می‌کند. این پیشکشی، حاصل فراوانی شخصی است، نه ترحم، که خود نوعی تحقیر است.
* نیچه می‌گوید وظیفه ما در زندگی،[[زندگی]]، تکمیل کردن آفرینش و طبیعت خویش است. او دستورالعملی نیز برای اجرای این وظیفه درونی بایسته به ما پیشکش کرده است، نخستین جمله ماندگارش را: «بشو، آن که هستی»
* اغلب گفته می‌شود که سه دگرگونی بزرگ در اندیشه، دیدگاه مرجعیت بشر را تهدید کرده است. اول، کپرنیک اثبات کرد که زمین مرکز عالم نیست تا در پیرامون آن همه اجرام سماوی بچرخند. دوم، داروین نشان داد که ما مرکز زنجیره حیات نیستیم، بلکه مانند همه مخلوقات، از اشکال دیگر حیات تکامل یافته‌ایم و سوم، فروید که ثابت کرد که ما اربابان [[خانه]] خود نیستیم، بیشتر رفتارهای ما توسط نیروهایی خارج از آگاهی و شعور ما کنترل و اداره می‌شوند. شکی نیست شریک نظریه فروید که مورد اعتراف وی قرار نگرفته، [[آرتور شوپنهاور]] است. چرا که سالها قبل از تولد فروید، شوپنهاور مطرح کرده بود که ما با نیروهای زیست شناختی پیچیده‌ای هدایت می‌شویم و سپس خود را با این تفکر فریب می‌دهیم که ما آگاهانه اعمال خود را انتخاب می‌کنیم.
* انسان به راستی نیرومند، هرگز درد و رنج نمی‌آفریند، بلکه چون زرتشت پیامبر، چنان از نیرو و فرزانگی لبریز می‌شود که آن را سخاوتمندانه به دیگران پیشکش می‌کند. این پیشکشی، حاصل فراوانی شخصی است، نه ترحم، که خود نوعی تحقیر است.
* از بیشتر مراجعه کنندگان می‌پرسم:«دقیقا از چه چیز [[مرگ]] می‌ترسید؟» پاسخهای مختلفی که به این پرسش می‌دهند، غالبا به درمان سرعت می‌بخشد. پاسخ جولیا «همه کارهایی که انجام نداده‌ام» به جانمایه‌ای اشاره می‌کند که برای همه آنهایی که به [[مرگ ]]می‌اندیشند یا با آن روبرو می‌شوند اهمیت دارد: رابطه دوجانبه بین ترس از [[مرگ]] و حس [[زندگی]] نازیسته. به عبارت دیگر هرچه از [[زندگی]] کمتر بهره برده باشید، اضطراب [[مرگ]] بیشتر است. در تجربه کامل زندگی،[[زندگی]]، هرچه بیشتر ناکام مانده باشید، بیشتر از [[مرگ]] خواهید ترسید. نیچه این عقیده را با قوت تمام در دو نکته کوتاه بیان کرده است:«زندگی ات را به کمال برسان و به موقع بمیر.» همان طور که زوربای یونانی با گفتن این حرف تاکید کرده است:«برای [[مرگ]] چیزی جز قلعه‌ای ویران به جا نگذار» و سارتر در زندگی نامه خودنوشتش آورده: «آرام آرام به آخر کارم نزدیک می‌شدم... یقین داشتم که آخرین تپشهای قلبم در آخرین صفحه‌های کارم ثبت می‌شود و مرگ فقط مردی مرده را درخواهد یافت.»
 
==پیوند به بیرون==
{{ویکیپدیا}}
 
[[en:Irvin D. Yalom]]