در دو پاره ابتدایی شعر «ای [[عشق]]» و «عشقه» در جایگاه ردیف شعر قرار گرفتهاند و تکرار بسیار واژه «[[عشق]]» در سرتاسر شعر را موجب شده اندکه این خود باعث التذاذ هرچه بیشتر شنونده میشود، هم از نظر موسیقایی و هم از نظر معنوی، چراکه شنیدن نام محبوب برای انسان همیشه دلنواز و تکرار آن باعث تسکین جان است. انسان صاحب دل از شنیدن نام نامی «[[عشق]]» لذت میبرد آنسان که مجنون از شنیدن نام لیلی. به همین علت است که زیبایی دوپاره ابتدایی شعر- بدون در نظر گرفتن موسیقی – برای مخاطب بیشتر از قطعه آخر است با وجود اینکه قطعه پایانی نیز از ردیف و قافیه برخوردار است. من فکر میکنم ردیف قرار گرفتن«ای [[عشق]]» و «عشقه» باعث لذت معنوی مخاطب است.
اما قطعه پایانی شعر نیز زیباییهای خاص خود را دارد؛ شاید تنها راهی که بتوان از طریق آن اهمیت چیزی را درک کرد این باشد که فقدان آن چیز را مجسم نماییم تا ضرورتش را دریابیم. این همان چیزی است که شاعر به مخاطب پیشنهاد میکند شاعر از مخاطب خود میپرسد: اگر [[عشق]] و معشوق وجود نداشت چه میشد؟ انسان در لحظههای غم و نا امیدی به چه چیزی پناه میبرد و چگونه مصائب روزگار را تحمل میکرد؟ به نظر من این قسمت شعر، حاوی پیام اصلی شاعر است و لازم است که مخاطب بیش از پیش در آن تأمل کند. همانطور که قبلاً گفتیم از [[عشق]] بسیار سخن رفته است اما از فقدان [[عشق]] چطور؟ از انسان بدون [[عشق]]، دنیای بدون [[عشق]]، رویای بدون [[عشق]]، روزهای بدون [[عشق]]، شبهای بدون [[عشق]]. ... تنها پس از تأمل در این مقولات است که میتوان [[عشق]] را – که حقیقتا چیزی وصف ناشدنی است – توصیف کرد؛ وظیفهای که شاعر به تنهایی نمیتواند آن را بر دوش کشد و لاجرم بخشی از آن را بر دوش شما مخاطبان نهاده است و از شما میخواهد دنیای بدون [[عشق]] را در نظر آورید و از این رهگذر این موهبت الهی را بیشتر بشناسید و قدر آن را بیشتر بدانید
== متن تک آهنگ ها ==
{{شعر}}
* '''مردم'''
{{ب|شمالم تا جنوبم عشق چه خاک و گندمی دارم|صدام یاری کنه باید بگم چه مردمی دارم}}
{{ب|بگم این حق هیچکس نیست که با ثروت فقیر باشه| کسی که فرش می بافه نباید رو حصیر باشه}}
{{ب|اگر چه سختی از انسان یه کوه درد میسازه |ولی از مردم ما درد داره یک مرد میسازه}}
{{ب|شمالم تا جنوبم [[عشق]] چه خاک و گندمی دارم|صدام یاری کنه باید بگم چه مردمی دارم}}
{{ب|نگاه کن بچههای کار چه جور تو آب و آتیشن |تو این روزهای سخت کمک خرج پدر میشن}}
{{ب|من و تو مردمی هستیم که گنج از رنج میسازیم |به این [[تاریخ]] خورشیدی به این فرهنگ مینازیم}}
{{ب|من و تو مردمی هستیم که آینده تو مشت ماست |که از هفتاد نسل قبل هزار اسطوره پشت ماست}}
{{ب|شمالم تا جنوبم [[عشق]] چه خاک و گندمی دارم |صدام یاری کن باید بگم چه مردمی دارم
}}
{{پایان شعر}}
{{شعر}}
* '''پرنده'''
{{ب|میشه پرنده باشی اما رها نباشی |میشه دلت بگیره اسیر غصهها شی}}
{{ب|حالا که آسمونمت دنیای تازهای نیست|اونوقت یه جا بشینی محو گذشتهها شی}}
{{ب|ترسیده باشی از کوچ اوجو ندیده باشی|واسه یه مشت دونه اهلیه آدما شی}}
{{ب|تو سایهها بمونی درگیر سایهها شی |مفهوم زندگی رو از یاد برده باشی}}
{{ب|دلت بخواد دوباره از ته دل بخونی |از ترس ریزش اشک غمگین و بی صدا شی}}
{{پایان شعر}}
{{شعر}}
* '''همدم'''
{{ب|کنارم هستی و اما دلم تنگ می شه هر لحظه|خودت می دونی عادت نیس، فقط دوس داشتن ِ محظه}}
{{ب|کنارم هستی و بازم بهوونه هامو میگیرم|امی گم وای چه قد سرده، می یام دستاتو میگیرم}}
{{ب|یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی میمیرم|از اینجا تا دم ِ در هم بری، دلشوره میگیرم}}
{{ب|فقط تو فکر این عشقم، تو فکر ِ بودن ِ باهم |محاله پیش ِ من باشی، برم سرگرم ِ کاری شم}}
{{ب|می دونم که یه وقتایی، دلت می گیره از کارم |روزایی که حواسم نیس، بگم خیلی دوست دارم}}
{{ب|تو هم مثل ِ منی انگار، از این دلتنگیا داری |تو هم از بس منو می خوای، یه جورایی ودآزاری}}
{{ب|کنارم هستی و انگار، همین نزدیکیاس دریا |مگه موهاتو وا کردی، که موجش اومده اینجا}}
{{ب|قشنگه رد ِ پای عشق، بیا بی چتر زیر ِ برف|اگه حال ِ منو داری، میفهمی یعنی چی این حرف}}
{{ب|می دونم که یه وقتایی، دلت می گیره از کارم|روزایی که حواسم نیس، بگم خیلی دوست دارم}}
{{ب|تو هم مثل ِ منی انگار، از این دلتنگیا داری|تو هم از بس منو می خوای، یه جورایی خودآزاری}}
{{پایان شعر}}
{{شعر}}
* '''خون سیاوش (بچههای البرز)'''
{{ب|وای اگه خون سیاوش دامن شبو بگیره|اگه باز به زخم رستم سهراب قصه بمیره سهراب قصه بمیره}}
{{ب|وای اگه درفش کاوه بشه باز خنجر ضحاک|ااگه باز از تخت جمشید خسرویی بیوفته رو خاک}}
{{ب|وای اگه کمون آرش بشکنه به دست کینه|وای اگه دوباره شیرین مرگ فرهاد و ببینه}}
{{ب|دیگه از غرور این خاک چی میمونه چی میمونه |واسه بچههای البرز چه کسی قصه میخونه}}
{{ب|کاشکی از بغض دماوند خون نشه قلب ستاره |کاش نیاد روزی که مهتاب توی کوچه پا نزاره}}
{{ب|کاشکی از چشمای مجنون خواب لیلی رو نگیرن |کاش فرشتههای عاشق توی آسمون نمیرن}}
{{ب|وای اگه کمون آرش بشکنه به دست کینه |وای اگه دوباره شیرین مرگ فرهاد و ببینه}}
{{ب|دیگه از غرور این خاک چی میمونه چی میمونه |واسه بچههای البرز چه کسی قصه میخونه}}
{{ب|غم سردارای جنگل به دل خزر میمونه|دوباره خروش کارون قلب شب رو میسوزونه}}
{{ب|چشمای معصوم زرتشت از یاد ارس نمیره|قلعهها میریزن اما بغض بابک نمیمیره}}
{{پایان شعر}}
{{شعر}}
* '''آغوش'''
{{ب|میخوای آغوش تو از من بگیری |مثل دیوونهها تشویش دارم}}
{{ب|آخه میدونم اینو بی تو هر شب|چه روزهای بدی در پیش دارم}}
{{ب|میخوای یادم بره هر چی که بوده|میخوای طاقت بیارم این عذابو}}
{{ب|یه دنیا تشنگی توی صدامه |میخوای باور کنم باز این سرابه}}
{{ب|نزار دستام گم شه، نزار دیوونه تر شم |دل من جا بمونه، خودم غرق سفر شم}}
{{ب| از این روزهای تلخ و پر از دلشوره سیرم |یه کاری کن عزیزم دارم از دست میرم
}}
{{پایان شعر}}
{{شعر}}
* '''گل ناز داروم'''
{{ب|گل ناز دارُم |مه شوگارُم}}
{{ب|بیو بیو که دلُم سیت تنگه|ندونم تا کِی دلت چی سَنگه}}
{{ب|بهار إوید با گل گندم|مو تِهنا با درد دل مَندُم}}
{{ب|ولم کردی با دلِ پُر دردُم |دلم خینه دی ز حرفا مردم}}
{{ب|گُدی بی که با بهار إیام سی چه پَ نیایی؟ |حالا دیه باور ایکنم که تو بی بَفایی}}
{{ب|ز ویرِت رَهدُم مَکُن وام چینو گلِ ناز دارُم |بیو که بی تو دیه مَه رَهدِه ز ئی شُوگارُم
}}
{{پایان شعر}}
== پیوند به بیرون ==
|