کاشان: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Sialkgraph (بحث | مشارکتها) |
Sialkgraph (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱۹:
== ضربالمثل با اصطلاحات عامیانه <ref name="kashuni7">ضربالمثلای کاشونی، ص ۷ تا ۸۱</ref> ==
* آتِشِش فُروکَش کَردَ !
**
* آتشِ کفِ دَسَّ، نَه میشَ نِگِرِش داش، نَه میشَ وِلِش کَ !
**
* آخورِش پُرَ !
**
* آدِمِ بیکار آب تُو سِرکُو میکُنَ، میکُوبَ !
**
* آدَمیزاد به یَ چُس بَندَ !
**
* آسِمو سوراخ شُدَ، یِکیه اُفتیدَ!
سطر ۴۸ ⟵ ۳۹:
* آش آلو!
** (آدم کمدست و پا وضعیف که رعایت نزاکت را نمیکند. (به تمسخر گویند)
* آی چُسی ناشتا میاَی!
سطر ۷۷ ⟵ ۶۵:
* اَ خَر میپُرسَ شَمبه کِیَّ !
** '' از خرمیپرسند شنبه چه روزی است''. (سوال از شخصی کردن که اطلاع وآگاهی نسبت به امری ندارد.)
* اَ لِبُ لُوشاش مَلُومَ !
سطر ۱۰۷ ⟵ ۹۵:
* با چُس میخواد آب گرم کُنَ !
**
* با خَر میشَ زندگی کَ، با آدِمِ خَر نمیشَ !
**
* باد تُو بُغِش کَردَ !
سطر ۱۱۶ ⟵ ۱۰۴:
* باس به چَشم بِکِشی !
**
* بِنازَم قُدرِتِ دَسّه، که سِرکُو میآد پیشَ دَسّه !
سطر ۱۳۱ ⟵ ۱۱۳:
* به اَندازه یَ خِرِ سیا خُدِشَ گِرِفتَ !
**
* پاچه وَر مالیده !
سطر ۱۶۸ ⟵ ۱۴۱:
* پیشُ به دِلِش مالیدَ !
** '' پیهاش را به دلش مالیده است''. (دلش را خوش کرده است، صابون به دلش مالیده است.)
* تابِسُّو پِدِرِ یِتیموُنَ !
**
* تاخونِ کاشی رُ قُمی میدَ !
سطر ۱۹۷ ⟵ ۱۴۹:
* تُحفِه نِطَنز !
**
* تَپَّش رُو آب اُفتیدَ !
سطر ۲۰۴ ⟵ ۱۵۶:
* تَپّه چُسِنه !
** (به کسی میگویند که تنبل و بیحال باشد.)
* تُمبُو اَ کُونِ آدَم میکِنَ !
** '' شلوار از پای آدم بیرون میآورد''. (به شخصی گفته میشود که در انجام یک کاری سماجت خاصی دارد.)
* جنگ خَر شُومَ، پِشگِلِ خَر خُومَ !
سطر ۲۴۶ ⟵ ۱۸۰:
* چَشم پاره؛ یَ چَشم پارهایَّ !
** (به کسی میگویند که بیحیا و پر رو است.)
* چِقَد بَندِ تُمبُونِد کوتاس !
** '' چقدر بند تنبانت (شلوارت) کوتاه است''. (چقدر کمحوصله و عجول هستی.)
* چِل سال پَرپاو خروس نِداش صبح نِشُد؟!
** '' چهل سال پَرپهان (درهای در قمصر) خروس نداشت، صبح نشد؟''. (هنگامی استفاده میشود که کسی فکر میکند با نبودش کار تعطیل میگردد.)
* حرف حق مِثِ کونِ خیار تَلخَ !
** (حقیقت تلخ است.)
* حق بِده، حق بِسُّو صاف بُرُ قَبرَسُّو !
** '' حق بده حق بگیر، مستقیم برو قبرستان''. (کسی که حساب و کتابش روشن باشد، در برابر حیلهگران و مکاران ضرر میبیند.)
* حوصله دیو میخواد !
** (صبر و تحمل زیادی لازم است.)
* حَیف از طِلا که خرجِ مُطَلّا کُنَ کَسی !
** (مانند ضربالمثل آفتابه خرج لحیم کردن است.)
* خاله وارِسَ !
** (بسیار فضول وکنجکاو است.)
* خدا قالِبِشُ گُم کَردَ !
** '' خدا قالب او را گم کرده است''. (در زیرکی و زرنگی و حیلهگری همانند ندارد.)
* خَر بِه جونِ خَر اُفتیدَ !
** (دو نادان و نااهل با یکدیگر جنگ و ستیز میکنند.)
* خِرِ چِمُوشُ میبَندَن!
** (افراد شرور همیشه در زندان هستند.)
* خر خاک خورَ کُوریش چَشمِ خودِش !
** '' خر اگر خاک بخورد کوریاش به عهده خودش است''. (انسانی که نصیحت نمیپذیرد خود زیان میبیند.)
* خِرِ خُودمُونُ بِرُونیم !
** (کار خودمان را انجام دهیم.)
* خر دیزِه خُودِشُ تُو چا میندازَ تا ضِرَر به صاحِبِش بِزِنَ !
** '' خر چموش خودش را توی چاه میاندازد تا ضرر به صاحبش بزند''. (کسانی که حاضرند خود را به هلاکت برسانند تا دیگران ضرر ببینند.)
* خِرُ نِمیشَ بَسُّ جُو تُو آخُورِش رِخ، سِوارِشَم باس شُد!
** '' خر را نمیشود بست و جو توی آخورش ریخت، بلکه سوار هم باید شد''. (تنها نگهداری از وسایل لازم نیست بلکه باید از آنها استفاده بهینه هم بشود.)
* خِری که اَسَر تُو طِبیله نِمیرَ، باس اَکُو تُو طِبیلَش کَ !
** '' خری که از سر توی طویله نمیرود باید از کون (عقب) توی طویلهاش کرد''. (کسی که با نصیحت ادب نمیشود باید با تنبیه او را ادب نمود.)
* خُشوا قَمصِری میزِنَ !
** '' تعارف قمصری میزند''. (وقتی شخصی تعادفی میکند اما از ته دل راضی نیست.)
* خُمبِ دُرِّی آدم کُش نِمیشَ !
** '' خنب درهای آدمکش نمیشود''. (دل و جرات انجام کارهای خطرناک را ندارد.)
* خدا اَ دَنِت بِشنُوَ !
** '' خدا از دهانت بشنود''. (امیدوارم این اتفاق بیوفتد.)
* خیال میکُنَ تُخمِ دو زَرده دادَ !
** (فکر میکند کار بزرگی انجام داده است.)
* دختر مِثِ سَکُّو دِرِ خُونَ، هَر کَ رِسید رُوش میشینَ !
** '' دختر مثل سکوی در خانه است که هرکس رسید روی آن مینشیند''. (برای دختر دم بخت خواستگارهای زیادی میآید و آن هم از هز قشر و طبقهای.)
* دِراز میکنی سیخ میشَ پَهن میکنی بیل میشَ !
** (با کوچکترین تغییری کاربرد دیگری پیدا میکند. با کوچکترین تغییری شکل یا رنگ عوض میکند.)
* دِرُ کَندَ فَرقِ سِرِش گُذُشتَ !
** (شرم و حیا ندارد.)
* دَسِّش باشَ سَی وَر نِمیدارَ سَی میندازَ !
** '' اگر از دستش برآید سنگ برنمیدارد بلکه سنگ میاندازد''. (کار خیر انجام نمیدهد بلکه مشکلی هم درست میکند.)
* دَسَّش چَسبُونَ !
** (دست کج است. دزد است.)
== کاشان در شعر شاعران ==
|