عطار نیشابوری: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
ابرابزار
خط ۱:
'''[[W:عطار نیشابوری|عطار نیشابوری]]'''، (۵۴۰ - ۶۱۸ ق ) برابر با (۱۱۴۲ - ۱۲۲۰ میلادی) شاعر و صوفی سدۀسدهٔ هفتم.
[[پرونده:Attar.jpg|۲۲۰px|بندانگشتی|چپ|«چون از قرآن و حدیث گذشتی هیچ سخنی برتر از سخنان مشایخ طریقت نیست...» ]]
 
== گفتاوردها ==
* '''چون از قرآن و حدیث گذشتی هیچ سخنی برتر از سخنان مشایخ طریقت نیست'''...
** از مقدمهٔ تذکرة الأولیاء
 
* «آب در جوی من است این‌جا مدام// من به خشکی کی توانم یافت کام»
 
** ''منطق‌الطیر - حکایت بط''
* «آب در جوی من است این‌جا مدام// من به خشکی کی توانم یافت کام»
* «آفرین، جان‌آفرین پاک را// آن‌که جان بخشید و ایمان، خاک را»
** ''منطق‌الطیر - حکایت بط''
** ''منطق‌الطیر - بیت اول''
 
* «آن پر اکنون در نگارستان چین‌ست// «اُطلُبُواالعِلمَ وَلَو بالصِین» از این‌ست»
* «آفرین، جان‌آفرین پاک را// آن‌که جان بخشید و ایمان، خاک را»
** ''منطق‌الطیر - بیتحکایت اولسیمرغ''
* «از رشک تو کاغذین کنم پیراهن//تا سایه تو نگرددت پیرامن»
 
** ''مختارنامه/ ص. ۲۰۷''
* «آن پر اکنون در نگارستان چین‌ست// «اُطلُبُواالعِلمَ وَلَو بالصِین» از این‌ست»
* «اگر از خویش می‌جویی خبر نو// بمیر از خود مکن در خود نظر تو»
** ''منطق‌الطیر - حکایت سیمرغ''
** ''الاهی‌نامه/ ص. ۱۸۵''
 
* «باز در [[مذهب|دین]] چون خر لنگ آید او// دست زیر سنگ، بی‌سنگ آید او»
* «از رشک تو کاغذین کنم پیراهن//تا سایه تو نگرددت پیرامن»
** ''منطق‌الطیر - الحکایة والتمثیل''
** ''مختارنامه/ ص. ۲۰۷''
* «با نمد آن‌جا مرو ای حق‌شناس// با خداوند جهان آخر پلاس؟»
 
** ''مصیبت‌نامه/ ص. ۳۱۳''
* «اگر از خویش می‌جویی خبر نو// بمیر از خود مکن در خود نظر تو»
** ''الاهی‌نامه/ ص. ۱۸۵''
 
* «باز در [[مذهب|دین]] چون خر لنگ آید او// دست زیر سنگ، بی‌سنگ آید او»
** ''منطق‌الطیر - الحکایة والتمثیل''
 
* «با نمد آن‌جا مرو ای حق‌شناس// با خداوند جهان آخر پلاس؟»
** ''مصیبت‌نامه/ ص. ۳۱۳''
 
* «بمیر از خویش تا یابی رهایی// که با مرده نگیرند آشنایی»
** ''اسرارنامه/ ص. ۹۰''
 
* «بی تو بر جانم جهان بفروختم// کیسه بین کز [[عشق]] تو بردوختم»
** ''منطق‌الطیر - الحکایة والتمثیل''
* «چنین بادی‌ت در راه و تو چون [[مورچه|مور]]// به مویی می‌شوی بر مه، زهی کور»
 
** ''اسرارنامه/ ص. ۱۱۲''
* «چنین بادی‌ت در راه و تو چون [[مورچه|مور]]// به مویی می‌شوی بر مه، زهی کور»
* «چون ندارم هیچ آبی برجگر// پس چگونه چشم تر دارم ز تو؟»
** ''اسرارنامه/ ص. ۱۱۲''
** ''دیوان/ ص. ۵۵۵''
 
* «چه‌سازم، چون‌کنم چون کارم افتاد// [[خر|خرم]] در گل بخفت و بارم افتاد»
* «چون ندارم هیچ آبی برجگر// پس چگونه چشم تر دارم ز تو؟»
** ''دیواناسرارنامه/ ص. ۵۵۵۱۷۶''
* «در خرابات خراب [[عشق]] تو// یک حریف آب‌دندان کس ندید»
 
** ''دیوان/ ص. ۳۰۶''
* «چه‌سازم، چون‌کنم چون کارم افتاد// [[خر|خرم]] در گل بخفت و بارم افتاد»
* «در خرابی جای می‌سازم به رنج// زان‌که باشد در خرابی جای گنج»
** ''اسرارنامه/ ص. ۱۷۶''
** ''منطق‌الطیر - حکایت کوف''
 
* «در شکم نان بر جگر آبی نداشت// در همه عالم خور و خوابی نداشت»
* «در خرابات خراب [[عشق]] تو// یک حریف آب‌دندان کس ندید»
** ''دیوانمصیبت‌نامه/ ص. ۳۰۶۲۵۳''
* «سزد که پیرهن کاغذین کند عطار// که شد ز نفس بدآموز پیرهن کفنم»
 
** ''دیوان/ ص. ۴۶۳''
* «در خرابی جای می‌سازم به رنج// زان‌که باشد در خرابی جای گنج»
* «شد غناء‌القلب جان‌افزای من// شد قناعت «کنز لایفنا»ی من// هر توانگر کاین چنین گنجیش هست// کی شود در منت هر سفله پست؟»
** ''منطق‌الطیر - حکایت کوف''
** ''منطق‌الطیر - الحکایة والتمثیل''
 
* «[[عشق|عاشق]] آشفته فرمان کی برد؟// درد درمان سوز درمان کی برد؟»
* «در شکم نان بر جگر آبی نداشت// در همه عالم خور و خوابی نداشت»
** ''منطق‌الطیر - شیخ صنعان''
** ''مصیبت‌نامه/ ص. ۲۵۳''
 
* «سزد که پیرهن کاغذین کند عطار// که شد ز نفس بدآموز پیرهن کفنم»
** ''دیوان/ ص. ۴۶۳''
 
* «شد غناء‌القلب جان‌افزای من// شد قناعت «کنز لایفنا»ی من// هر توانگر کاین چنین گنجیش هست// کی شود در منت هر سفله پست؟»
** ''منطق‌الطیر - الحکایة والتمثیل''
 
* «[[عشق|عاشق]] آشفته فرمان کی برد؟// درد درمان سوز درمان کی برد؟»
** ''منطق‌الطیر - شیخ صنعان''
 
* «کار آمد حصهٔ مردان مرد// حصهٔ ما گفت آمد، اینت درد!»
** ''منطق‌الطیر - الحکایة والتمثیل''
 
* «کرده‌ام هرلحظه غسلی بر صواب// پس سجاده باز افکنده برآب»
** ''منطق‌الطیر - حکایت بط''
* «گر بر جگرم آب نمانده‌ست، عجب نیست// کاتش ز رخت هر نفس اندر جگر افتاد»
 
** ''دیوان/ ص. ۱۲۷''
* «گر بر جگرم آب نمانده‌ست، عجب نیست// کاتش ز رخت هر نفس اندر جگر افتاد»
* «گرچه بودی مرغ زیرک، از کمال// بانگ مرغی کردت آخر در جوال»
** ''دیوان/ ص. ۱۲۷''
** ''منطق‌الطیر - الحکایة والتمثیل''
* «گرچه بودی مرغ زیرک، از کمال// بانگ مرغی کردت آخر در جوال»
* «گر سخن از نیکویی چون زر بود// آن سخن ناگفته نیکوتر بود»
** ''منطق‌الطیر - الحکایة والتمثیل''
** ''منطق‌الطیر - الحکایة والتمثیل''
 
* «گر هر دو جهان کرامت ما گیرد// گو گیر که در جوال می‌نتوان شد»
* «گر سخن از نیکویی چون زر بود// آن سخن ناگفته نیکوتر بود»
** ''مختارنامه/ ۱۷۳''
** ''منطق‌الطیر - الحکایة والتمثیل''
* «موی می‌بشکافت مرد معنوی// در کرامات و مقامات قوی»
 
** ''منطق‌الطیر - الحکایة والتمثیل''
* «گر هر دو جهان کرامت ما گیرد// گو گیر که در جوال می‌نتوان شد»
* «ندارم در جگر آبی که باشد// نه در دیده شبی خوابی که باشد»
** ''مختارنامه/ ۱۷۳''
** ''الاهی‌نامه/ ص. ۲۹۸''
 
* «نهادی برهم و برهم نماندت// حسابی برگرفتی وا نخواندت»
* «موی می‌بشکافت مرد معنوی// در کرامات و مقامات قوی»
** ''اسرارنامه/ ص. ۸۸''
** ''منطق‌الطیر - الحکایة والتمثیل''
 
* «ندارم در جگر آبی که باشد// نه در دیده شبی خوابی که باشد»
** ''الاهی‌نامه/ ص. ۲۹۸''
 
* «نهادی برهم و برهم نماندت// حسابی برگرفتی وا نخواندت»
** ''اسرارنامه/ ص. ۸۸''
 
* «ور نخواهی کرد این‌جا اقتدا// خیز رو، اینک عصا اینک ردا»
** ''منطق‌الطیر - شیخ صنعان''
* «هرچه را بنیاد بر آبی بود// گرهمه آتش بود، خوابی بود// کس ندیده‌ست آب هرگز پایدار// کی بود برآب بنیاد استوار؟»
 
** ''منطق‌الطیر - الحکایه والتمثیل''
* «هرچه را بنیاد بر آبی بود// گرهمه آتش بود، خوابی بود// کس ندیده‌ست آب هرگز پایدار// کی بود برآب بنیاد استوار؟»
* «هم ز دنیا هم ز عقبی درگذر// پس کلاه از سر بگیر و درنگر»
** ''منطق‌الطیر - الحکایه والتمثیل''
 
* «هم ز دنیا هم ز عقبی درگذر// پس کلاه از سر بگیر و درنگر»
** ''منطق‌الطیر - آغاز کتاب''
 
سطر ۱۰۲ ⟵ ۷۴:
* «[[شعر]] و شرع و عرش از هم خاستند// این دو عالم زین سه حرف آراستند»
 
* «[[عشق]] را بنیاد بر ناکامی است// هر که زین [[شراب|می]] ‌سرکشدسرکشد از خامی است»
 
* «مگو از هیچ نوعی پیش زن راز// که زن رازت بگوید جمله سرباز»
 
* «وصالی بی‌فراقی قسم کس نیست// که [[گل]] بی‌خار و شکر بی [[مگس]] نیست»
سطر ۱۱۱ ⟵ ۸۳:
* «ذره گشت و آفتاب انبار کرد// خرمن از صد [[مولوی|رومی]] و عطار کرد»
** ''[[اقبال لاهوری]]''
* «شعر عطار، آن‌گونه که خودش آن‌را درک می‌کند شعر درد، شعر جنون، و شعر بی‌خودی است. چیزی‌چیزی است که به قول خودش عقل با آن بیگانگی دارد و با این‌حال شعر حکمت است- حکمت دینی نه حکمت عقلی.»
** ''[[عبدالحسین زرین‌کوب]] - صدای بال سیمرغ، بخش ۱۷''
* «عطار، با آن‌که تمام مثنویاتش شعر تعلیمی است داعیه تربیت یا تعلیم اخلاق ندارد. موعظه او ارائهٔ راه‌هایی است که سالک را در سیر الی‌الله کمک می‌کند.»
** ''[[عبدالحسین زرین‌کوب]] - صدای بال سیمرغ، بخش ۲۵''
* «عطار روح بود و [[سنایی]] دوچشم او// ما از پی سنایی و عطار آمدیم»
** ''[[جلال‌الدین محمد بلخی]]''
* «مرا از شاعری، خود عار ناید// که در صدقرن چون عطار ناید»
** ''[[محمود شبستری]]''
* «منطق‌الطیر که ظاهرأ خاتمه مثنویات عطار و شرح عالی‌ترین تجربه‌های سلوک طالب سالک است منطقی دیگر ورای سایر مثنویات دارد- منطق شاعر در این ماهرانه‌ترین و پرشورترین مثنوی وی، منطق عرفان است.»
** ''[[عبدالحسین زرین‌کوب]] - صدای بال سیمرغ، بخش ۲۱''
* «هفت‌شهر [[عشق]] راعطار گشت// ماهنوز اندر خم یک کوچه‌ایم»
** ''[[جلال‌الدین محمد بلخی]]''