عمر بن خطاب: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Mahdi3131 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
{{خلفای راشدین}}
[[پرونده:Rashidun Caliphs Umar ibn Al-Khattāb - عُمر بن الخطّاب ثاني الخلفاء الراشدين.svg|250px|بندانگشتی|چپ]]
'''[[W:عمر بن خطاب|عمر بن خطاب]]''' (نام کامل به عربی: ابو حفص عمر بن الخطاب بن نفیل بن عبد العزی)، ملقب به '''عمر فاروق''' یکی از خلفای راشدین می‌باشد، وی دومین خلیفه از خلفای راشدین بود که تحت فرمان او، سپاهیان عرب، سرزمین بین‌النهرین و سوریه را فتح نموده و نیز استیلای بر [[ایران]] و [[مصر]] را آغاز کردند. عمر ابن خطاب در سال ۵۸۱ میلادی برابر با دهم عام الفیل در شهر [[مکه]] زاده شد. عمر در [[مسجد]] در سال ۶۴۴ میلادی توسط یک [[ایران]]ی معترض کشته شد. علاوه بر قدرت ویژگی دیگر عمر خشونتسادگی ويبه هنگام خلافتش بود.
 
==سخنان==
 
سطر ۲۴ ⟵ ۲۳:
==درباره او==
* «دست اندر کاران توطئة قتل عمرفاروقی خلیفة مسلمین سنیان، یکی هرمزان زردشتی بود، دوم جفینه مسیحی، سوم کعب الاحبار یهودی و نفر چهارم شخصی بود به نام فیروزان مشهور به ابولؤلؤ اهوازی. او نیز زردشتی و غلام مغیره بن شعبه بود و در مدینه به شغل آهنگری اشتغال داشت. او اجرای نقشة قتل خلیفة مسلمین را به عهده گرفت و برای این کار هنگام صبح در مسجد کمین نشست و درست زمانی که عمر بن خطاب در محراب مسجد ایستاد و برای افتتاح نماز صبح تکبیر گفت، با خنجری که خودش ساخته بود و آن را زهر آگین کرده بود، چندین ضربه بر او وارد کرد و سیزده نفر دیگر از مسلمین را که خواستند او را دستگیر نمایند نیز مجروح نمود. هفت نفر آنها در اثر شدت جراحت وارده درگذشتند و چون به وسیلة یک نفر از مسلمین که پتو بر رویش انداخت، دستگیرشد، خود را فوراً با همین خنجر کشت تا جریان توطئه فاش نشود. چنان که دیده شد توطئه گران قتل عمر خودی نبودند بلکه بیگانگان و دشمنانی بودند از قوم زردشتی و یهود ونصاری که ملک ومملکتشان رااز دست داده بودند و بغض اسلام و کینة مسلمین در قلوبشان می‌جوشید.»
** ''برگرفته از کتاب «شیخین» اثر سید عبدالرحیم خطیب''
 
* «بعد از خلافت کوتاه مدت خلیفه اول ابوبکر و مرگ او در سال ۱۳ هـ ق(۶۳۴ میلادی)، عمر ابن خطاب بر جای وی نشست که خلافت ده ساله او در تشکیل دولت اسلامی و شاید از آن بیشت تر، در خاطرهٔ جمعیِ تاریخی مسلمین اهمیت قطعی داشت. به روایت تاریخیِ عموماٌ پذیرفته شده‌ای، مشهور است که ابوبکر در بستر مرگ عمر را نامزد جانشینی خود کرد. در هر صورت بیشتر صحابه نیز بلافاصله او را به رسمیت شناختند و بیعت کردند و عمر بدون مخالفت جدّی فرمان راند. یگنه مخالفت با خلافت عمر از ناحیه هواداران علی، پسر عم و داماد پیغمبر، ابراز شدو دعوی علی ابن ابیطالب با خلافت عمر را جمعی ناشی از صفات شخصی آن و دیگران حاصل نوعی حقِ مشروع جانشینی پیامبر می‌دانستند.»
سطر ۴۵ ⟵ ۴۴:
 
* «با چنین قدرت و غلبه‏ یی که داشت دلش نمی‏خواست در ردیف فرمانروایان به شمار آید. می‏خواست‏ سیرت پیغمبر را بورزد وخلیفه پیغمبر باشد. می‏گویند وقتی از سلمان فارسی پرسید که من خلیفه‏ ام یا پادشاه ‏سلمان گفت اگر یک درهم از آنچه به مردم تعلق دارد برگیری و در آنچه جای آن ‏نیست به کار بری پادشاهی نه خلیفه. عمر از ین سخن بگریست زیرا آرزویش آن بودکه خلیفه باشد و گویی پادشاهی را نه سزای خویش می‏دید.»
**''[[عبدالحسین زرین‌کوب]] در مورد شخصیت عمر در کتاب بامداد اسلام بخش ۹''
 
===حدیث و روایت===
*«در امتهای پیش از شما مردانی بودند که به آنها حقایقی الهام می‌شد، اگر در امت من چنین کسی باشد قطعاً او عمر خواهد بود.»
**''[[محمد بن عبدالله]]''(بخاری)
 
*«همانا خداوند حق را در زبان عمر جاری ودر قلب او نهاده‌است.»
**''[[محمد بن عبدالله]]'' ترمذی، مسند احمد
 
 
*«بار الها دین اسلام را با هر کدام از این دو نفر که در نزد تو محبوبتر هستند نصرت بفرما؛ با ابوجهل یا اینکه با عمربن خطاب.»
**''[[محمد بن عبدالله]]'' سنن الترمذی
 
 
*«من شیطانهای انس وجن را می‌بینم که از عمر فرار می‌کنند».
**''[[محمد بن عبدالله]]''
 
 
* «ای فرزند خطاب! سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست شیطان از راهی که تو از آن گذر کنی نخواهد رفت.»
**''[[محمد بن عبدالله]]''
 
 
*«مادامی که عمر در حیات باشد دروازه محکمی بر روی فتنه بسته شده وهمین که او از دنیا برود آن دروازه شکسته وفتنه آزاد می‌شود وبرون می‌جهد.»
**''[[محمد بن عبدالله]]''از حذیقة بن الیمان صحابی
 
 
*«عمر بن الخطاب قبل از اسلام میان عرب در اختلافاتشان داوری می‌کرد.»
**''[[ابن سعد]]''
 
===شعر===