شوالیه تاریکی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
'''[[W:شوالیه تاریکی|شوالیه تاریکی]]''' ([[W:۲۰۰۸ میلادی|۲۰۰۸]]) فیلمی از [[کریستوفر نولان]]
 
*'''هاروی دنت''': "یا مثل يه [[قهرمان]] داستان می‌میری یا اینقدر زندگی می‌کنی تا ببینی تبدیل به [[ضدقهرمان]]يه داستانخلافكار شدی."
 
*'''جوکر''': "اگه تو چیزی مهارت داری، هیچوفتهیچوقت مجانی انجامش نده"
 
*'''جوکر''': (به بتمن) "میبینی؟ دیوونگی همونطور که میدونی ديوونگي مثل ... جاذبه میمونه! تنها چیزی که نیازه یه فشار کوچیکه"
 
*'''جوکر''': "اگه تو چیزی مهارت داری، هیچوفت مجانی انجامش نده"
 
*'''جوکر''': (به بتمن) "میبینی؟ دیوونگی همونطور که میدونی مثل ... جاذبه میمونه! تنها چیزی که نیازه یه فشار کوچیکه"
 
*'''جوکر''': (به چچن) "تمام چیزی که واست مهمه پوله. این شهر لایق یه سطح بالاتری از جرم و جنیاته و من اینو بهش می بخشم"
 
*'''جوکر''': (به ریچل در حالی که چاقو را بر روی صورت او نگه داشته) "من یه همسر داشتم ... زیبا بود، مثل تو. کسی که بهم میگفت من زیادی نگرانم ... که باید بیشتر لبخند بزنم. کسی که قمار می کرد و خودشو تو دردسر مینداخت. یه روز اونا صورتشو زخمی کردن و ما برای جراحی پولپولي نداشتیم. اون نمیتونست تحمل کنه. من میخواستم دوباره لبخندشو ببینم. پس ... یه چاقو گذاشتم تو دهانم و این کارو کردم ... با خودم! و میدونی چی شد؟ اون دیگه تحمل دیدنمو نداشت ... ترکم کرد. حالا من جنبه بامزه قضیه رو میبینم ... حالا همیشه لبخند میزنم!"
 
*'''جوکر''': (به گمبل در حالی که چاقو را بر روی دهان او نگه داشته) "میخوای بدونی این زخما از کجا اومدن؟ پدرم، یه الکلی بود ، یه شیطان. و یه شب از همیشه دیوونه تر میشه. مادر واسه دفاع از خودش چاقوی آشپزخونه رو برمیداره. اون (پدرم) از این کار خوشش نمیاد... کم نه. من دارم نگاه میکنم که چجوری چاقو رو به مادر نزدیک میکنه و میخنده. برمیگرده سمت من و میگه: چرا انقدر جدی پسرم؟ با چاقو میاد سمت من: چرا انقدر جدی پسرم؟ چاقو رو میجسبونه گوشه لبم: یه لبخند رو صورتت بذارم؟ و ... چرا انقدر جدی؟"
سطر ۲۰ ⟵ ۱۸:
*'''جوکر''': (می خندد) "من نمیخوام ... من نمیخوام تو رو بکشم! بدون تو من چیکار کنم؟ برگردم با اون خلافکارا سر و کله بزنم؟ ... نه. نه. نه... نه! تو ... مکمل منی!"
*'''بتمن''': "تو آشغالی. واسه پول آدم میکشی"
*'''جوکر''': "مثل اونا حرف نزن! تو نیستی [مثل اونا]! حتی اگه خودت بخوای که باشی. واسه اونا تو فقط یه دیوونه ای، مثل من! الان بهت احتیاج دارن، وقتی که نداشته باشن، میذارنت بیرونكنار. ببین ... اخلاق اونا ، رمز اونا ... شوخیه بدیه. با اولین نشونه از دردسر، اونا فقط اونقدری خوبن که دنیا بهشون اجازه میده! نشونت میدم، وقتی همه چی به هم بریزه این ... مردم متمدن، همدیگرو میخورن. ببین من یه هیولا نیستم، فقط پیک منحنی ام!"
 
*'''بتمن''': "بعضی وقتا حقیقت به اندازه کافی خوب نیست. بعضی وقتا مردم لایق چیز بیشتری هستن، اینکه امیدشون ثمره بخش باشه"