ابوبکر: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
{{خلفای راشدین}}
[[File:Rashidun Caliph Abu Bakr as-Șiddīq (Abdullah ibn Abi Quhafa) - أبو بكر الصديق عبد الله بن عثمان التيمي القرشي أول الخلفاء الراشدين.svg|thumb|]]
''[[W:ابوبکر|ابوبکر']]''' (وفات به سال ۶۳۴ میلادی) نخستین خلیفه مسلمانان(نخستین غاصب خلافت) پس از مرگ (رحلت رسول خدا«ص»)[[محمد بن عبدالله|پیامبر]] و از نزدیک ترین صحابه او. او را همچنین با لقب «ابوبکر صدیق» می‌شناسند. در طول زندگی محمد، از وی به عنوان نزدیکترین دوست محمد یاد می‌شد.وی بدعت گزار خلافت در برابر پدیده امامت بود و نخستین فردی بود که وصیت رسول خدا(ص) در واقعه غدیر خم را نادیده گرفته و بر خلاف نظر آن حضرت، با همدستی مفسدان دیگری چون عمر بن خطاب بدنام، زمام امور مسلمانان را به دست گرفت. ولی خدا به او مهلت زیادی نداد و بعد از دو سال غصب خلافت و حکومت، به هلاکت رسانید.
 
== گفتاورد ==
خط ۲۶:
* «از سال ۶۲۲ تا ۶۳۲ ابوبکر مشاور ارشد محمد بود. جز این نقش‌های مهمی که وی ایفا کرد یکی حج گزاردن در مکه در سال ۶۳۱ و دیگری امامت (پیشنماز بودن) نماز در مکه، هنگام آخرین بیماری محمد .»
** ''[[ویلیام مونتگومری وات]]، در Encyclopedia Britannia, Vol. I, page 54, ۱۹۷۳''
**ابوبکر را امت انتخاب نکرد، بلکه چند تن از همدستانش مانند عمر بن خطاب و ابوعبیده جراح و دیگر کسانی که سودای خلافت و حکومت داشتند، در سقیفه بنی ساعده انتخاب نموده و در حالی که هنوز بدن شریف رسول خدا(ص) غسل و کفن نشده بود و اهل بیت عصمت و طهارت همچون مولای متقیان حضرت علی (ع) مشغول غسل و کفن آن حضرت بود، هواپرستان بی تعهد و بی ایمان در سرِ جانشینی پیامبر(ص) به نزاع برخاستند و سر انجام باند عمر و ابوبکر بر دیگران فایق آمده و این پیر سالخورده را که نسبت به احکام شریعت جهل مطلق داشت، به خلافت بر گزیدند و در ابتدا با تبلیغات و جو سازی و بعد با رعب و ارعاب از مردم بیعت گرفتند و به خانه حضرت فاطمه(س) که مخالفان ابو بکر در آن تحصن کرده بودند، یورش برده و درب خانه را سوزاندند و در این ماجرا حضرت زهرا(س) مضروب و مجروح و جنین وی به نام محسن سِقط گردید.
تمام داستان شروع خلافت همین است و بس. نه از رأی گیری خبری بود و نه از رفراندم! زور و نیرنگ و مرم فریبی بود و بس. خدای متعال همه جنایت کاران غصب خلافت را به عذاب الیم خود گرفتار خواهد نمود.
 
=== حدیث و روایت ===
سطر ۴۰ ⟵ ۳۸:
* «إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّـهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّـهَ مَعَنَا ۖ فَأَنزَلَ اللَّـهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَیٰ ۗ وَکَلِمَةُ اللَّـهِ هِیَ الْعُلْیَا ۗ وَاللَّـهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿۴۰﴾ سوره توبه»
** «اگر پیغمبر را یاری نکنید (خدا او را یاری می‌کند، همان گونه که قبلاً) خدا او را یاری کرد، بدان گاه که کافران او را (از مکّه) بیرون کردند، در حالی که (دو نفر بیشتر نبودند و) او دومین نفر بود (و تنها یک نفر به همراه داشت که رفیق دلسوزش ابوبکر بود). هنگامی که آن دو در غار (ثور جای گزیدند و در آن سه روز ماندگار) شدند (ابوبکر نگران شد که از سوی قریشیان به جان پیغمبر گزندی رسد،) در این هنگام پیغمبر خطاب به رفیقش گفت: غم مخور که خدا با ما است (و ما را حفظ می‌نماید و کمک می‌کند و از دست قریشیان می‌رهاند و به عزّت و شوکت می‌رساند. در این وقت بود که) خداوند آرامش خود را بهرهٔ او ساخت (و ابوبکر از این پرتو الطاف، آرام گرفت) و پیغمبر را با سپاهیانی (از فرشتگان در همان زمان و همچنین بعدها در جنگ بدر و حُنَین) یاری داد که شما آنان را نمی‌دیدید، و سرانجام سخن کافران را فروکشید (و شوکت و آئین آنان را از هم گسیخت) و سخن الهی پیوسته بالا بوده است (و نور توحید بر ظلمت کفر چیره شده است و مکتب آسمانی، مکتبهای زمینی را از میان برده است) و خدا باعزّت است (و هرکاری را می‌تواند بکند و) حکیم است (و کارها را بجا و از روی حکمت انجام می‌دهد)‏».
 
** این آیه شریفه نه تنها هیچ منقبتی برای ابوبکر نیست، بلکه در منقصت وی می باشد. چون اولا وی اتفاقی با رسول خدا(ص) همراه شد و موجب آشکار شدن راز پیامبر(ص) گردید و چون پیامبر(ص) اعتمادی به وی نداشت و ممکن بود نقشه آن حضرت را آشکار کند و قضیه مهاجرت را خراب گرداند، آن حضرت وی را به همراه خود به غار برد. ثانیا در غار از ترس دشمن به شدت ناراحت بود و مثل درخت بید می لرزید. پیامبر هر چه وی را دلداری می داد فایده ای نداشت و این جمله آیه به همین مطلب اشاره دارد: إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّـهَ مَعَنَا. باز فایده نداشت تا این که آن حضرت معجزه ای نموده و دریایی در آن طرف غار به او نشان داد و فرمود اگر دشمنان داخل غار شدند، ما از این جا سوار قایق شده و به دریا می زنیم و دستشان به ما نمی رسد. در آن زمان وی آرام گرفت. این جمله آیه مفهومش همین است: فَأَنزَلَ اللَّـهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا. آیا مزاحمت این چنینی برای رسول خدا(ص) در یک امر مهم و سرنوشت ساز، مزیت و منقبت است یا منقصت و خاک بسری؟ حالا نقش وی در قضیه مهاجرت را قیاس کن با نقش کسی که برای فریب دشمن، در رختخواب رسول خدا خوابید و آن حضرت با این راه کار مدبرانه از دست توطئه گران و فتنه انگیزان گریخت. در باره آن شخص فداکار این آیه نازل شد: و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله والله رئوف بالعباد(آیه 207 بقره). به اجماع همه مفسران و علمای اسلامی، آن شخص امام علی بن ابی طالب(ع) بود. بین این دو آیه و این دو شخص مقایسه کرده و وجدانتان را قاضی کنید، تا حقایق برایتان روشن گردد. اول بگو اللهم اهدنا الصراط المستقیم و سپس اندیشه کن.
 
** آیه چهل توبه
* «وَسَیجَنَّبُهَا الْأَتْقَی الَّذِی یؤْتِی مَالَهُ یتَزَکَّی»