ویل دورانت: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۱:
'''[[W:ویل دورانت|ویل دورانت]]''' ('''ویلیام جیمز دورانت''' : ۱۸۸۵ -۱۹۸۱ )،تاریخنگار ، فیلسوف و نویسندهٔ آمریکایی.
== گفتاوردها
[[پرونده:The Sepoy revolt at Meerut.jpg|250px|بندانگشتی|چپ|«
* «'''تمامِ [[تاریخ|تاریخِ بشر]] در حُکمِ نقطهٔ ناچیزی در فضاست، و نخستین درسِ آن [[فروتنی]] است'''.»
* «
▲* « تمامِ [[تاریخ|تاریخِ بشر]] در حُکمِ نقطۀ ناچیزی در فضاست ، و نخستین درسِ آن [[فروتنی]] است.»
** <small>درسهای تاریخ (نشر
* «
* «
▲* « کینهها و [[دشمن|دشمنی]]های «نژادی» ، ریشههایی در منشأ قومی دارد ، امّا به احتمالِ بیشتر ، زادۀ تفاوتهای فرهنگِ اکتسابی – در زبان ، پوشاک ، عادت ، اخلاقیّات ، یا [[دین]] – است. این گونه کینهها درمانی جز [[آموزش و پرورش]] بیشتر ندارند. آگاهی از [[تاریخ]] به ما خواهد آموخت که تمدّن ، حاصلِ همکاری است که تقریباً همۀ انسانها در آن سهم داشتهاند؛ تمدّن میراثِ مشترک ماست و همه مدیون آن هستیم. انسانِ متمدّن ، در رفتار با هر زن و مردِ دیگر – هر قدر هم حقیر باشد ، نشان میدهد که وی نمایندۀ یکی از آن گروههای سازنده وصاحب سهم است.»
** <small>درسهای تاریخ (نشر
* «
* «
** <small>درسهای تاریخ (نشر
* «
▲* « بنای اجتماع بر پایۀ آرمانها و [[آرزو]]های انسان نیست ، بلکه بر بنیانِ طبیعتِ اوست ، و ساختارِ فطری او ، قوانینِ اساسی کشورها را یکی پس از دیگری رقم میزند.»
** <small>درسهای تاریخ (نشر
* «
** <small>درسهای تاریخ (نشر
* «
▲* « '''هیچ نکتهای در [[تاریخ]] از این روشنتر نیست که شورشیان هنگامِ پیروزی همان شیوههایی را به کار میبندند که خود همواره عمل به آنها را از سوی قدرتهای برکنارشده محکوم میساختند'''.»
** <small>درسهای تاریخ (نشر
* «
* «
▲* « هیچ انسانی ، هر قدر هم زیرک و دانا ، نمیتواند در طولِ حیاتش به آن درجه از کمال و [[دانش]] برسد که به درستی دربارۀ عادات یا نهادهای جامعۀ خود داوری نماید ، یا آنها را از ارزش بیندازد ؛ چرا که آنها ، نشاندهندۀ نسلها و سدهها تجربه در آزمایشگاهِ تاریخاند. جوانی که در آتشِ هورمونها میسوزد در شگفت است از اینکه در امیال جنسی آزادی مطلق ندارد؛ و اگر عادات ، اخلاقیّات یا قوانین او را محدود نسازد شاید زندگی را بر باد دهد و این قبل از آن خواهد بود که به عقلِ کامل برسد و بفهمد که شهوت رودی آتشین است که باید با صدها مهار و مانع رام شود وگرنه فرد و گروه را به کام میکشد.»
** <
* «
* برای آن عدّه از ما که تاریخ را صرفاً نه به عنوانِ یادگار عبرتآمیز نادانیها و جنایتهای
▲* « آزادی فرد تابعِ امنیّت عمومی است؛در آمریکا و بریتانیا با از میان رفتنِ حمایتِ جغرافیایی ، استقلالِ فردی رخت بر میبندد. بیبندوباری جنسی نیز با زیادهرویهای خود، به درمانِ خویش خواهد پرداخت؛شاید فرزندان بیلجام ما در طولِ عمر خود شاهد باشند که نظم و نجابت خواهان پیدا کرده است، و سرانجام پوشیدگی دلپذیرتر از برهنگی خواهد شد.»
** <small>درسهای تاریخ (نشر
* «
▲* « از آنجا که انسان شیفتۀ آزادی است؛ و آزادی افراد در جامعه نیازمندِ قواعدی برای رفتار است ، نخستین شرطِ آزادی محدودیت آن است؛اگر آزادی مطلق و بیبندوبار گردد خود در هرج و مرج تباه خواهد شد. پس نخستین وظیفۀ حکومت برقراری نظم و انضباط است.»
▲** <small>درسهای تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «حکومت و تاریخ»</small>
▲* « تنها انقلابِ واقعی در روشنگری ذهن و تعالی سجایاست ، تنها رهایی واقعی آن است که هر انسانی خود به آن رسیده باشد و انقلابیهای حقیقی تنها فیلسوفان و مقدّساناند.»
▲** <small>درسهای تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «حکومت و تاریخ»</small>
▲* « تمدّن رشتۀ درهم پیچیده و زودگسلِ روابطِ انسانی است ، که دشوار بافته و آسان نابود میشود.»
▲** <small>درسهای تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «رشد و زوال»</small>
▲* « شادمان از آن هستم که خود را از بندِ [[دین]] رها ساختهایم ، امّا آیا نوعی اخلاقِ طبیعی به حدِّ کافی نیرومند – قواعدِ اخلاقی جدا از دین – به وجود آوردهایم که توانا باشد غرایزِ چپاول ، پرخاشگری ، و شهوترانی ما را مهار کرده ، از سقوطِ تمدّن به ورطۀ [[آز]] ، بیعفّتی و جنایت جلوگیری کند؟آیا واقعاً دیگر اهلِ تعصّب نیستیم ، یا تنها تعصّبِ مذهبی را به خصومتهای ملّی ، نژادی و آرمانی تبدیل کردهایم؟ آیا منش و رفتارمان از گذشته بهتر شده است یا بدتر؟ »
▲** <small>درسهای تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «آیا پیشرفت ، واقعی است؟»</small>
▲* « تاریخ آن قدر گوناگونی دارد که تقریباً برای هرگونه ادّعا و نتیجهگیری از آن گزینهای از موارد و نمونهها یافت میشود.»
▲** <small>درسهای تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «آیا پیشرفت ، واقعی است؟»</small>
▲* « آموزش و پرورش فقط انباشتن با سختیِ حقایق و سندها و سلطنتهاست، و نه صرفاً آماده گشتن ضروروی فرد برای کسبِ معاش خود در جهان. بلکه آموزش عبارت است از جابجایی میراثِ معنوی ، اخلاقی ، فنّی و زیباشناسی ما به گستردهترین شکل در میان بیشترین افرادِ ممکن ، با هدفِ گسترش شناختِ بشر از زندگی ، سلطه بر آن ، پیرایش آن و بهرهوری از آن.»
▲** <small>درسهای تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «آیا پیشرفت ، واقعی است؟»</small>
▲*برای آن عدّه از ما که تاریخ را صرفاً نه به عنوانِ یادگار عبرتآمیز نادانیها و جنایتهای انسان ، بلکه به صورتِ یادنامۀ شوقآفرین انسانهای آفریننده نیز مطالعه میکنند ، دیگر گذشته تاریکخانۀ نومیدی و وحشتها نیست ، بلکه شهری ملکوتی است ، کشورِ پهناور اندیشه است که در آن هزاران قدّیس ، دولتمرد ، مخترع ، دانشمند ، شاعر ، هنرمند ، موسیقیدان ، عاشق و فیلسوف هنوز زندهاند. »
▲** <small>درسهای تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «آیا پیشرفت ، واقعی است؟»</small>
▲* « خوشبخت انسانی است که پیش از مرگ تا آنجا که میتواند از میراثِ تمدّن خوشهچینی کند و آن را به فرزندان خود واگذارد. »
▲** <small>درسهای تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «آیا پیشرفت ، واقعی است؟»</small>
== پیوند به بیرون ==
|