لودویگ ویتگنشتاین: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Russell mars (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
RAHA68 (بحث | مشارکت‌ها)
جز حذف جملات انگلیسی
خط ۱۷:
*« آدمها مادامی دینی اند که خود را نه چندان ناکامل بلکه بیمار پندارند.» ص 94
*« باور داشتن یعنی در سیطره ی یک اقتدار قرار گرفتن. اگر خود را زیر سیطره اش قرار داده باشی ، لاجرم نمی توانی بی آن که در برابرش شوریده باشی ، به پرسش اش بگیری و از نو ،باور پذیرش بیابی.» ص 94
[[پرونده:Wittgenstein notes 1914.jpg|بندانگشتی|200px|یادداشت‌های ویتگنشتاین در سال‌های ۱۹۱۴]]
 
*« بزرگی یا کوچکی یک اثر بسته به جایی است که آفریننده اش ایستاده است.» ص 101
 
*« وقتی تاب آوردن '''[[w:زندگی| زندگی]]''' دشوارمی شود، آدم به دگرگونی وضع می اندیشد ولی مهم ترین و موثرترین دگرگونی، یعنی دگرگونی در دیدگاه خودمان ، به ندرت به فکرمان می رسد و به سختی می توانیم تصمیم به این کار بگیریم.» ص 107
 
*« ذوق تنظیم می کند، زادن [[کار ]] او نیست.ذوق پذیرفتنی میکند.» ص 119
 
*« شهرت طلبی و بلند پروازی [[w:مرگ| مرگ]] اندیشه است.» ص 150
 
*«حدودِ زبان من، حدود جهان من است.»The limits of my language mean the limits of my world
*«امروزه مردم فکر می‌کنند که دانشمندان هستند تا آموزششان دهند، و شاعران و موسیقی‌دانان و ... هستند تا شادشان کنند. این ایده که این‌ها چیزی دارند که به ایشان یاد دهند، به ذهنشان خطور نمی‌کند.»
People nowadays think that scientists exist to instruct them, poets, musicians, etc. to give them pleasure. The idea that these have something to teach them — that does not occur to them
 
*«حدودِ زبان من، حدود جهان من است.»The limits of my language mean the limits of my world
**'' از کتاب «تراکتاتوس»''
 
*«سوژه به جهان تعلق ندارد، بلکه یک حد جهان است.»The subject does not belong to the world, but it is a limit of the world
**'' از کتاب «تراکتاتوس»''
 
*«در واقع، چیزهایی هست که نمی‌توان با واژگان بیانشان کرد. آن‌ها خود را آشکار می‌سازند. آن‌ها رازورزانه اند.»There are, indeed, things that cannot be put into words. They make themselves manifest. They are what is mystical
**'' از کتاب «تراکتاتوس»''
 
*«امروزه مردم فکر می‌کنند که دانشمندان هستند تا آموزششان دهند، و شاعران و موسیقی‌دانان و ... هستند تا شادشان کنند. این ایده که این‌ها چیزی دارند که به ایشان یاد دهند، به ذهنشان خطور نمی‌کند.»
*« بزرگی یا کوچکی یک اثر بسته به جایی است که آفریننده اش ایستاده است.» ص 101
*« وقتی تاب آوردن '''[[w:زندگی| زندگی]]''' دشوارمی شود، آدم به دگرگونی وضع می اندیشد ولی مهم ترین و موثرترین دگرگونی، یعنی دگرگونی در دیدگاه خودمان ، به ندرت به فکرمان می رسد و به سختی می توانیم تصمیم به این کار بگیریم.» ص 107
*« ذوق تنظیم می کند، زادن [[کار ]] او نیست.ذوق پذیرفتنی میکند.» ص 119
*« شهرت طلبی و بلند پروازی [[w:مرگ| مرگ]] اندیشه است.» ص 150
 
== درباره ی او ==
 
*«او آدمی بود که هنگام اندیشیدن درباره‌ی منطق، بعید بود هرگز متوجه موضوعات ناچیزی مثل خمپاره‌ها شود.»
**از برتراندراسل