ویل دورانت: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز r2.7.3) (ربات: افزودن cs:Will Durant
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
'''[[W:ویل دورانت|ویل دورانت]]''' ('''ویلیام جیمز دورانت''')، فیلسوف، تاریخ‌نگار و نویسندهٔ آمریکایی. زادروز: ([[W:۵ نوامبر ۱۸۸۵ (میلادی)|۵ نوامبر ۱۸۸۵]]) در شهر نورث آدامز (ماساچوست). وی در تاریخ ([[W:۷ نوامبر -۱۹۸۱ (میلادی)،تاریخ‌نگار نوامبر، ۱۹۸۱]])فیلسوف در لوسو انجلسنویسندهٔ درگذشتآمریکایی.
 
== گفتاوردها ==
[[پرونده:The Sepoy revolt at Meerut.jpg|250px|بندانگشتی|چپ|« هیچ نکته‌ای در تاریخ از این روشن‌تر نیست که شورشیان هنگامِ پیروزی همان شیوه‌هایی را به کار می‌بندند که خود همواره عمل به آن‌ها را از سوی قدرت‌های برکنارشده محکوم می‌ساختند.»]]
 
 
* « تمامِ تاریخِ بشر در حُکمِ نقطۀ ناچیزی در فضاست ، و نخستین درسِ آن فروتنی است.»
** <small>درس‌های تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «تاریخ و زمین»</small>
 
 
* « کینه‌ها و دشمنی‌های «نژادی» ، ریشه‌هایی در منشأ قومی دارد ، امّا به احتمالِ بیشتر ، زادۀ تفاوت‌های فرهنگِ اکتسابی – در زبان ، پوشاک ، عادت ، اخلاقیّات ، یا دین – است. این گونه کینه‌ها درمانی جز آموزش وپرورش بیشتر ندارند. آگاهی از تاریخ به ما خواهد آموخت که تمدّن ، حاصلِ همکاری است که تقریباً همۀ انسان‌ها در آن سهم داشته‌اند؛ تمدّن میراثِ مشترک ماست و همه مدیون آن هستیم. انسانِ متمدّن ، در رفتار با هر زن و مردِ دیگر – هر قدر هم حقیر باشد ، نشان می‌دهد که وی نمایندۀ یکی از آن گروه‌های سازنده وصاحب سهم است.»
** <small>درس‌های تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «نژاد و تاریخ»</small>
 
 
* « بنای اجتماع بر پایۀ آرمان‌ها و آروزهای انسان نیست ، بلکه بر بنیانِ طبیعتِ اوست ، و ساختارِ فطری او ، قوانینِ اساسی کشورها را یکی پس از دیگری رقم می‌زند.»
** <small>درس‌های تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «سرشتِ آدمی و تاریخ»</small>
 
 
* « '''هیچ نکته‌ای در تاریخ از این روشن‌تر نیست که شورشیان هنگامِ پیروزی همان شیوه‌هایی را به کار می‌بندند که خود همواره عمل به آن‌ها را از سوی قدرت‌های برکنارشده محکوم می‌ساختند'''.»
** <small>درس‌های تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «سرشتِ آدمی و تاریخ»</small>
 
 
* « هیچ انسانی ، هر قدر هم زیرک و دانا ، نمی‌تواند در طولِ حیاتش به آن درجه از کمال و دانش برسد که به درستی دربارۀ عادات یا نهادهای جامعۀ خود داوری نماید ، یا آن‌ها را از ارزش بیندازد ؛ چرا که آن‌ها ، نشان‌دهندۀ نسل‌ها و سده‌ها تجربه در آزمایشگاهِ تاریخ‌اند. جوانی که در آتشِ هورمون‌ها می‌سوزد در شگفت است از اینکه در امیال جنسی آزادی مطلق ندارد؛ و اگر عادات ، اخلاقیّات یا قوانین او را محدود نسازد شاید زندگی را بر باد دهد و این قبل از آن خواهد بود که به عقلِ کامل برسد و بفهمد که شهوت رودی آتشین است که باید با صدها مهار و مانع رام شود وگرنه فرد و گروه را به کام می‌کشد.»
** <sup>درس‌های تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «سرشتِ آدمی و تاریخ»</sup>
 
 
* « آزادی فرد تابعِ امنیّت عمومی است؛در آمریکا و بریتانیا با از میان رفتنِ حمایتِ جغرافیایی ، استقلالِ فردی رخت بر می‌بندد. بی‌بندوباری جنسی نیز با زیاده‌روی‌های خود، به درمانِ خویش خواهد پرداخت؛شاید فرزندان بی‌لجام ما در طولِ عمر خود شاهد باشند که نظم و نجابت خواهان پیدا کرده است، و سرانجام پوشیدگی دلپذیرتر از برهنگی خواهد شد.»
** <small>درس‌های تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «اخلاق و تاریخ»</small>
 
 
* « از آنجا که انسان شیفتۀ آزادی است؛ و آزادی افراد در جامعه نیازمندِ قواعدی برای رفتار است ، نخستین شرطِ آزادی محدودیت آن است؛اگر آزادی مطلق و بی‌بندوبار گردد خود در هرج و مرج تباه خواهد شد. پس نخستین وظیفۀ حکومت برقراری نظم و انضباط است.»
** <small>درس‌های تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «حکومت و تاریخ»</small>
 
 
* « تنها انقلابِ واقعی در روشنگری ذهن و تعالی سجایاست ، تنها رهایی واقعی آن است که هر انسانی خود به آن رسیده باشد و انقلابی‌های حقیقی تنها فیلسوفان و مقدّسان‌اند.»
** <small>درس‌های تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «حکومت و تاریخ»</small>
 
 
* « تمدّن رشتۀ درهم پیچیده و زودگسلِ روابطِ انسانی است ، که دشوار بافته و آسان نابود می‌شود.»
** <small>درس‌های تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «رشد و زوال»</small>
 
 
* « شادمان از آن هستم که خود را از بندِ دین رها ساخته‌ایم ، امّا آیا نوعی اخلاقِ طبیعی به حدِّ کافی نیرومند – قواعدِ اخلاقی جدا از دین – به وجود آورده‌ایم که توانا باشد غرایزِ چپاول ، پرخاشگری ، و شهوت‌رانی ما را مهار کرده ، از سقوطِ تمدّن به ورطۀ آز ، بی‌عفّتی و جنایت جلوگیری کند؟آیا واقعاً دیگر اهلِ تعصّب نیستیم ، یا تنها تعصّبِ مذهبی را به خصومت‌های ملّی ، نژادی و آرمانی تبدیل کرده‌ایم؟ آیا منش و رفتارمان از گذشته بهتر شده است یا بدتر؟ »
** <small>درس‌های تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «آیا پیشرفت ، واقعی است؟»</small>
 
 
* « تاریخ آن قدر گوناگونی دارد که تقریباً برای هرگونه ادّعا و نتیجه‌گیری از آن گزینه‌ای از موارد و نمونه‌ها یافت می‌شود.»
** <small>درس‌های تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «آیا پیشرفت ، واقعی است؟»</small>
 
 
* « آموزش و پرورش فقط انباشتن با سختیِ حقایق و سندها و سلطنت‌هاست، و نه صرفاً آماده گشتن ضروروی فرد برای کسبِ معاش خود در جهان. بلکه آموزش عبارت است از جابجایی میراثِ معنوی ، اخلاقی ، فنّی و زیباشناسی ما به گسترده‌ترین شکل در میان بیشترین افرادِ ممکن ، با هدفِ گسترش شناختِ بشر از زندگی ، سلطه بر آن ، پیرایش آن و بهره‌وری از آن.»
** <small>درس‌های تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «آیا پیشرفت ، واقعی است؟»</small>
 
 
*برای آن عدّه از ما که تاریخ را صرفاً نه به عنوانِ یادگار عبرت‌آمیز نادانی‌ها و جنایت‌های انسان ، بلکه به صورتِ یادنامۀ شوق‌آفرین انسان‌های آفریننده نیز مطالعه می‌کنند ، دیگر گذشته تاریک‌خانۀ نومیدی و وحشت‌ها نیست ، بلکه شهری ملکوتی است ، کشورِ پهناور اندیشه است که در آن هزاران قدّیس ، دولت‌مرد ، مخترع ، دانشمند ، شاعر ، هنرمند ، موسیقی‌دان ، عاشق و فیلسوف هنوز زنده‌اند. »
** <small>درس‌های تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «آیا پیشرفت ، واقعی است؟»</small>
 
 
* « خوشبخت انسانی است که پیش از مرگ تا آنجا که می‌تواند از میراثِ تمدّن خوشه‌چینی کند و آن را به فرزندان خود واگذارد. »
** <small>درس‌های تاریخ (نشر ققنوس،1385) فصلِ «آیا پیشرفت ، واقعی است؟»</small>
 
== دارای منبع ==
* «در فلسفه لذتی وجود دارد؛ حتی در سراب بیابان‌های [[دانش|علم]] مابعدالطبیعه نیز کششی هست.»
** ''تاریخ فلسفه، مقدمه''
* «فلسفه وظیفه‌ای سنگین و پرحادثه دارد و آن عبارت است از حل مسایلی که هنوز درهای آن بر روی روش‌های [[دانش|علوم]] باز نشده است.»
** ''تاریخ فلسفه، مقدمه''
* «هر [[کتاب]] آسمانی را باید از روی ارزش اخلاقی آن سنجید و خود به خود نمی‌تواند حاکم و قاضی اخلاق شود.»
** ''تاریخ فلسفه، مذهب و عقل''
== بدون منبع ==
* «آنجا که طبیعت توقف می‌کند، [[هنر]] آغاز می‌شود.»
 
== پیوند به بیرون ==