جیمز جویس: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
صفحهٔ جدید: جیمز جویس صدای زمانه خود بود زمانه ای که در انزوا و تعصبات گوناگون و مشکلان عمیق فرهنگی فرو رفته... |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۰:
مجموعه با توصیف صحنهای آغاز میشود که نماد سرخوشی و زیبایی و نظم و امنیت است: "آشپزخانه از تمیزی درخشید: آشپز گفته بود آدم میتواند خودش را در کتریهای بزرگ مسی ببیند. آتش روشن و مطبوع بود، و روی یکی از میزهای کناری، چهار کیک کشمشی قرار داشت. . . " اما این حس آرامش مدت زیادی نمیانجامد، فاجعه مخرب، سرکوبگر و حقارت بار کمین کردهاست. به اعتقاد جویس دنیا بد مخمصهای است و شادیهای حقیر و فقر و رذالت زندگی انسان را تهدید میکند. «ماریا» پیردختری است با ظاهری مقدس، همه را با هم آشتی میدهد و باکرگیاش نشان از عفاف و پاکی دارد / علیرضا مجیدی
مردی که... می نوشت جیمز جویس رماننویس و شاعر ایرلندی (1882-1941) تعدادی از داستانهای کوتاهش را در مجموعهای به نام «دوبلینیها» در 1914 منتشر کرد و بعد در شهر «تریست» مدتها برای نگارش رمان «تصویر هنرمند در جوانی» که در واقع زندگینامه او بود تلاش کرد. جویس در 1919 پس از جنگ، به تریست بازگشت و نگارش کتاب «اولیس» را ادامه داد. در 1920 به پاریس رفت و در 1921نگارش کتاب اولیس را به پایان رساند. هرچند چاپ و انتشار این کتاب، گرفتاریهای بسیاری برای او به بار آورد؛ اما چیزی نگذشت که اولیس به چندین زبان ترجمه شد. او «بیداری فینیگانها» را در 1939 منتشر کرد که خود آن را «اثری دیوانهوار از یک دیوانه» خوانده است. حوادث این کتاب هفتصد صفحهای برخلاف «اولیس» که نمودار روز است، حوادث شب را در بردارد. اولیس که تحت تأثیر کتاب اودیسه اثر هومر قرار نوشته شده، قهرمانان اساطیری را به زندگی عادی کشانده است؛ در حالی که «بیداری فینیگانها» جنبه تاریخی دارد و زندگی را در ضمیر ناخودآگاه منعکس میکند. اولیس به عنوان بهترین اثر ادبی قرن بیستم شناخته شده و این نماشگاه تا پایان سال به کار خود ادامه میدهد. ******** "جیمز جویس" در 1882، در دوبلین و در خانواده ای فقیر به دنیا آمد و در مدارس و کالج این شهر درس خواند. به غیر از نوشتن داستان،به سرودن شعر و مقاله نویسی نیز پرداخت و نام اولین مجموعه دستنوشته های خود را "اپیفانی" (epiphany)- به معنای دلتنگی و ارتباط ناگهانی شخص با یک فرد یا یک چیز- گذاشت. در 1902 از دوبلین راهی پاریس این پاتوق نوابغ ادبیات و شعر جهان شد، اما تنها یک سال در آنجا دوام آورد و به دلیل بیماری مادرش به ایرلند بازگشت. پس از آن کار ادبی خود را با نوشتن مجموعه "قهرمان استفن" ادامه داد که اتوبیوگرافی او به شمار می آمد و در کنار آن مجموعه دیگری مشتمل بر داستانهای کوتاه را شروع کرد که مجموعه ای بود از "اپیفانی"ها که سرنوشتی تراژیک در آن موج می زد و در عین حال باعث می شد سبک نویسندگی و شیوه نگارشش پیشرفت کرده و شکل بگیرد. در 1904 "جویس" همراه همسرش "نورا برناسل" ایرلند را ترک و در لهستان، اتریش، مجارستان و ایتالیا زندگی کرد و در این زمان صاحب دو فرزند شد. در این سالها، به نوشتن داستان کوتاه ادامه داد که آنها را در سال 1914 با عنوان "دوبلینی ها" به چاپ رساند. بسیاری از کارشناسان ادبی معتقدند که برترین کار این مجموعه، داستان کوتاه "مردگان" است که "جویس" در آن زندگی معلم مدرسه و همسرش را روایت و در آن رؤیاهای از دست رفته شان را بازگو می کند. البته ذکر این نکته ضروری است که داستان کوتاه "عربی" از شیواترین و روان ترین داستانهای کوتاه این مجموعه به شمار می آید که مضمونی عاشقانه دارد و از سوی منتقدان ادبی بسیار مورد تحسین قرار گرفته است. مجموعه "دوبلینی ها" به "جویس" اعتماد به نفس لازم را داد تا آن طور که می خواهد بنویسد و شگفتی های نهفته ادبیات را خلق کند. در همان زمان و در حالی که کار "دوبلینی ها" به پایان رسیده بود، "جویس" کار رمان دیگرش "قهرمان استفن" را نیز دنبال کرد، اما کمی بعد نام آن را تغییر داده و با عنوان "تصویر هنرمند در جوانی" به چاپ رساند. با حضور ایتالیا در جنگ جهانی اول "جویس" به همراه خانواده خود راهی زوریخ سوئیس، شد و چون با بحران مالی مواجه بود در دفتر مجله "اگوئیست" کاری برای خود پیدا کرد. در سال 1916 بود که "تصویر هنرمند در جوانی" توسط انتشارات "ویور" به چاپ رسید و تحسین منتقدان ادبی را به همراه داشت. اما "جویس" یک سال قبل از آن، نوشتن شاهکار خود "اولیس" را آغاز کرده بود و از 1916 در مجله آمریکایی "میتل ریو" بخشهایی از آن را بتدریج به چاپ رساند. در سال 1920 به دلیل وجود برخی مسایل در داستان، ادامه چاپ "اولیس" متوقف شد. دو سال بعد "سیلویا بیچ" صاحب یک کتابفروشی کوچک در پاریس تمام مجموعه را به چاپ رساند. چاپ "اولیس" برای "جویس" شهرت بین المللی و جهانی به همراه داشت و سبک نوشتاری و بخصوص شیوه جریان سیال ذهن او بر بسیاری از نویسندگان تأثیر گذاشت. هر چند واقعه اصلی داستان در یک روز رخ می دهد، اما همانند مجموعه حماسی "اولیس" نوشته "هومر"، مجموعه وقایع 10 سال را در خود دارد. این اثر بزرگ، تمثیل ها و تصویرسازی های زیادی در خود دارد و ضمناً عمق کاراکترهای داستان و طنز نهفته آن بسیار مهم و قابل توجه است. پس از "اولیس"، "جویس" 17 سال وقت صرف کار بعدی خود کرد و در سال 1939 "بیداری فینگان ها" به چاپ رسید. این اثر ادبی سخت از سبک نوشتاری دشواری برخوردار است؛ چون او از دیگر زبانها، به جز انگلیسی، نیز در این اثر استفاده کرده چون به گفته خودش: "زبان انگلیسی با این رمان برای من تمام شده است"! "بیداری فینگان ها" سیلاب ها و جملات عجیبی دارد و در برخی مواقع جملات از دو نظر قابل تفسیر است. این اثر به دلیل دشواری در فهم نتوانست نظر منتقدان را جلب کند. یکی از استادان ادبیات دانشگاه کلمبیا در سال 1996 در خصوص کتاب فینگان ها گفت: "من 11 سال وقت صرف کردم تا بتوانم این کتاب را بخوانم و تنها چیزی که می توانم بگویم، توصیه به دیگران است که این کتاب را نخوانند"! "جویس" نیز در آن زمان و در حالی که از دشواری کتاب شکایتهای زیادی به او می رسید، گفت: "این اثر برای روزگار فعلی نوشته نشده و دوره ای طولانی باید بگذرد تا مخاطب این اثر پیدا شود". "جیمز جویس" از سال 1920 تا 1940 در پاریس زندگی کرد و با سقوط پاریس به دست آلمان نازی دوباره به زوریخ بازگشت. علاوه بر داستانهایی که به آنها اشاره شد، "جویس" مجموعه ای از نثر و نظم و نیز نمایشنامه ای به نام "تبعیدی ها" را نیز به چاپ رساند. برترین نویسنده قرن بیستم و از نوابغ جهان نویسندگی در ژانویه 1941، در زوریخ سوئیس و در سن 58 سالگی چشم از جهان فرو بست. / علی شعار ******* بیوگرافی جیمز جویس بعد از نیم قرن جر و بحث که جیمز جویس را گاه هرزهدهان میخواندند و گاه مغلقگو ، وی اکنون یکی از غولهای ادبیات عصر جدید به شمار میرود. کمیت کار وی اندک بود : دو دفتر شعر ، یک نمایشنامه ، پانزده داستان کوتاه ، سه رمان ، چند نقد . ولی دستاورد وی بیمانند است و از نظر تأثیر در تکامل داستاننویسی امروز، شاید بیهمتا. جیمز آگوستین آلوی سیوس جویس درسال ۱۸۸۲ در ایرلند ، در خانواده اشرافی رو به زوالی چشم به جهان گشود. در سال تولداو، اروپا در وضعیت سیاسی مطلوبی نبود و جویس در چنین شرایطی پا به عرصه خانواده پرجمعیت دوازده نفری خود گذاشت. پدر جویس کارهای زیادی را تجربه کرد ولی سرانجام مأمور مالیات شد . دو عامل بزرگ از عوامل مؤثر در اندیشه او مذهب کاتولیک مادرش و میهنپرستی پدرش بود. در سال ۱۹۱۲ برای همیشه از ایرلند رفت ، ولی هرگز از چیزی به جز ایرلند ننوشت. از مذهبش برگشت ، اما وقتی از او میپرسیدند ، آیا جانشینی برایش یافته است ، پاسخ میداد:"ایمانم را از دست دادهام ، عقلم را که از دست ندادهام." مراحل رشد هنری او نمودار سیر تکاملی داستالننویسی قرن بیستم بود. مجموعه داستان دوبلینیها(۱۹۱۴) به شیوه ناتورالیسم درآمد. جویس وقت نوشتن «دوبلینیها» به همسرش گفت میخواهد برای هموطنانش وجدان خلق کند و هنگام خواندن دوبلینیها میبینیم که بیراه هم نمیگفته. داستانها همه در مورد زندگی اهالی دوبلین است. مردمی که دچار تعصب و خشک مذهبی هستند و از آن جا که مذهبشان نتوانسته به طور طبیعی به نیازهای روحیشان پاسخ دهد، تبدیل به آدمهایی منزوی، سرخورده و اغلب دغلباز شدهاند. * چهره هنرمند در جوانی(۱۹۱۶) رویدادنگاری آغازهای زندگی استیون ددالوس است. تصویرپردازیش شاعرانه و امپرسیونیستی است. جالب توجه ، افزایش پیچیدگی و ایهام زبان آن با ابلا رفتن سن استیون در داستان است. جیمز جویس ،در سال ۱۹۲۲ ، اولیس را نوشت ، این اثر ، یک اثر عظیم تجربی و شاهکار مکتب عریان ذهنی است ، که به عنوان مهمترین و مؤثرترین داستان قرن شناخته شده است. * زمان وقوع داستان روز ۱۶ ژوئن ۱۹۰۴ و محل آن شهر دوبلین ، پایتخت ایرلند است. تمام حوادث تقریباً در مدت ۱۶ ساعت اتفاق می افتد. این کتاب با مهارت و دقت تمام در همان قالب ادیسه، اثر معروف هومر نوشته شده است. در این قالب جدید ستیفن دیدلس «تلماک» در جست وجوی پدرش جوک و پولدبلوم «اولیس» می باشد. در طول روز آنها دو بار از مسیر یکدیگر می گذرند. بدون آنکه همدیگر را بشناسند، ستیفن باباک ملیگن که دانشجوی طب است، در یک قلعه قدیمی نزدیک ساحل زندگی می کند. وجدان او از رفتاری که در واپسین دم حیات مادرش انجام می دهند، عذاب می کشد. پدرش آنچنان مشروبخوار عاطل و باطلی است که اصلاً به حساب نمی آید. در مدرسه آقای دیزی او را نصیحت می کند. بلوم، که اصلاً مجارستانی است، برای همسر بی وفایش مولی تویدی بلوم «پنه لوپ» صبحانه تهیه می کند و سپس به کارهای مختلفش ازجمله ادای آخرین احترامات به پدی دیگنم می پردازد، در مراسم تشییع جنازه او به فرزندش رودی که یازده روز پس از تولدش درگذشت، فکر میکند. در میان مهیج ترین قسمت های داستان یکی دیدار ستیفن از کتابخانه یعنی جایی است که در آن رابطه بین شکسپیر و پدرش را حدس می زند و دیگر اغوا شدن بلوم توسط گرتی مک داول جوان «سیرس» است. بلوم و ستیفن یکدیگر را در فاحشه خانه ای ملاقات می کنند و در آنجا از کابوس ها و رؤیاهایی که به نظرشان می آید رنج می برند. ستیفن آنچنان مدهوش می شود که بلوم «که وقتی بر روی او خم می شود، فرزندش رودی را می بیند» باید از او مواظبت کند. آنها به خانه بلوم می روند، ولی ستیفن شب را در آنجا نمیماند. داستان با اندیشه های مبهم و درهم و برهم خانم بلوم، درحالی که بعد از نیمه شب در رختخواب خود دراز کشیده است، به پایان می رسد. * متأسفانه این اثر مهم ادبیان جهان تاکنون در ایران اجازه چاپ پیدا نکرده است. برای اینکه تا اندازهای با اهمیت این اثرآشنا شوید ، پاراگرافهای زیر را درباره بزرگداشت جویس در سالگرد نگارش اولیس بخوانید. بلومزدی ، روزی برای بزرگداشت هنر جویس : جالب است بدانید سال گذشته ، هزاران نفر صدمین سالگرد روز ۱۶ ژوئن را که در آن ، اولیس، جاودانه شده و به "بلومزدِی" ، معروف است جشن گرفتند. بیش از ۸۰ رخداد رسمی برای بزرگداشت بلومزدی، روزی خیالی که لئوپولد بلوم سفر خود را در کتاب «اولیس» آغاز میکند، اجرا شد. دراین میان مرکز جیمز جویس برای صبحانه بلومزدی که با حضور رییس این مرکز، مری مکالیس، برگزار شد بیش از هزار بلیت فروخت . درهمین مرکز برنامههای سرگرمکننده زندهای هم اجرا شد، از جمله برنامه اولیسخوانی توسط گِی بیرن، مجری سابق تلویزیون، جری استِمبریج، نمایشنامهنویس، و رانی درو، خواننده. برنامه اولیسخوانی به همراه نمایش خیمهشببازی و گروهی که نقش شخصیتهای اولیس را بازی خواهند کرد در خیابانهای دابلین ادامه یافت. میگویند جویس با افتخار اعلام کرده است که میتوان خیابانها و شهر دابلین را خراب کنند و دوباره از روی صفحات کتاب اولیس بسازند. اما از آن زمان تاکنون شهر دابلین دستخوش تغییراتی بسیار شده است، به طوری که برخی از صحنههای کتاب در جایی غیر از آن چه در کتاب آمده است اجرا شد. موزه ملی ایرلند نیز درصدد است یک مجسمه از بودای نشسته متعلق به کشور برمه را که جویس در دوران زندگیاش در دابلین آن را دیده بود و دو بار در صفحات اولیس به آن اشاره شده است بار دیگر به نمایش بگذارد. جشن بلومزدی در دستکم ۴۰ شهر در سراسر دنیا از جمله شیکاگو، سیدنی، نیویورک، پاریس، و توکیو برگزار شد. احیای فینیگن(۱۹۳۹) شلوغ و عالمانه است. یک کمدی هرزهدرا و یک دایرةالمعارف مذهبی است. یک نقب در ناخودآگاه و یک تاریخ تمدن است. خوانندهای که برای وقتگذرانی میخواندش ممکن است آن را پرت و پلا بیابد ، حال آنکه منتقدانی آن را بزرگترین دستاورد تخیل انسان در قرن ما میدانند. جویس در زمان حیاتش خوانندگان زیادی نداشت و خانوادهاش را با تدریس زبان و کار دفتری اداره میکرد. البته بعد از چاپ اولیس جویس ، وضعیت مالی بهتری پیدا کرد. او در سال ۱۹۴۱ تقریبا نابینا در شهر زوریخ ، از دنیا رفت. داستانهای جویس عناصر تقریباناهمگونی را درمیآمیزند: عرفان شاعرانه و شیوه ناتورالیستی ، دقت در تصویرپردازی و توجه بسیار به صدا و آهنگ صدا ، حقارت بیاندازه و دلسوزی فراگیر. جویس در سراسر آثارش همواره از طنز و کنایه و اشاره به اساطیر و کتابهای مقدس استفاده میکند و مخاطب او اگر بتواند معنای این همه رمز و کنایه را دریابد به لذتی میرسد که شاید از مطالعه هیچ اثر دیگری درنیابد.جویس پیش از آن که نویسنده باشد، یک مهندس زبان است. نگاه ویژه جویس به زبان و کلمات به عنوان سلولهای تشکیلدهنده بدنه داستان، چنان عمیق و بدیع است که هنوز منتقدان درگیر کشف لایههای مبهم داستانهای جویس هستند. بخشهایی که در لابهلای کلماتی نو که توسط خود جویس اختراع شده، مستترند. از این روست که کتابی مانند «اولیس» مانند کتابهای دینی دارای چندین تفسیر و تحلیل است و باز به همین خاطر است که در مورد جویس دو نظر کاملاً مخالف وجود دارد. این که عدهای او را دیوانه مغلقگو میدانند که درگیریاش با زبان او را به بیراهه کشانده و یا این که او استعدادی بینظیر است که از حدود درک انسان امروز هم فراتر رفته. نوآوری جویس در زبان خارقالعاده است. او نه تنها واژههای کهن زبان خود را احیا میکند بلکه در آثارش دست به واژهسازی هم میزند. واژگانی با بیش از صد حرف و یا ترکیبی از چندین کلمه که یک کلمه را تشکیل میدهند تا حسی چندگانه را نشان دهند. واژهگانی چند لایه که چندین معنا را میرسانند. *داستان کوتاه "عربی" یکی از داستانهای کوتاهی است که در انتهای این پست ، لینک دانلودش را خواهم گذاشت .عربی بیانگر تجربهای بسیار مهم در جوانی جویس است . «عربی» ماجرای پسرکیاست که همراه عمو و زنعمویش زندگی میکند و دلباخته خواهر دوستش میشود. بسیاری از جزییات داستان ما را به این نتیجه میرساند که پسرک داستان «عربی» خود جویس بوده. اما داستان وقتی اوج میگیرد، به طرز هنرمندانهای از یک حدیث نفس صرف فراتر میرود و تبدیل میشود به اثری پر از اشاره به قدیسین و اساطیر. پسر جوان در طول داستان بار سنگینی بر دوش دارد: مذهب کاتولیک ، خانوادهاش ، فرهنگ ایرلندی ، دلبستگیش بع رمز و راز ، بلوغ جنسیاش ، آرزوی آزادیش. از آنجا که داستان لبریز از نماد و تلمیح است( او عشق خود را همچون جام شراب مقدس "از میان انبوه دشمنان " عبور میدهد و سکوت بازارمانند سکوت " کلیسا بعد از یک مراسم" است) قطعا شایسته یک بار دیگر خواندن با دقت و حوصله است. با این همه حتی در پایان بار نخست خواندن ، خواننده با پسر در مکاشفه شاعرانه اما دردناکی که نمودار خودشناسی اوست ،شریک میگردد. * داستان «گِل» هم مانند اغلب داستانهای این مجموعه با توصیف صحنهای آغاز میشود که نماد سرخوشی و زیبایی و نظم و امنیت است: "آشپزخانه از تمیزی درخشید: آشپز گفته بود آدم میتواند خودش را در کتریهای بزرگ مسی ببیند. آتش روشن و مطبوع بود، و روی یکی از میزهای کناری، چهار کیک کشمشی قرار داشت. . . " اما این حس آرامش مدت زیادی نمیانجامد، فاجعه مخرب، سرکوبگر و حقارت بار کمین کردهاست. به اعتقاد جویس دنیا بد مخمصهای است و شادیهای حقیر و فقر و رذالت زندگی انسان را تهدید میکند. «ماریا» پیردختری است با ظاهری مقدس، همه را با هم آشتی میدهد و باکرگیاش نشان از عفاف و پاکی دارد
https://www.facebook.com/jmjmmkjljjljlljkllkl
|