زیگمونت باومن: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
RAHA68 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳:
* «تلفن‌های همراه امکان می‌دهند که آن‌هایی که دور از یک‌دیگر هستند، با هم در ارتباط باشند. تلفن‌های همراه امکان می‌دهند که آن‌هایی که با هم در ارتباط هستند، دور از یک‌دیگر بمانند ...»
 
زیگموند باومن از جمله متفکران و فیلسوفان شهیر پست مدرن است. وی صاحب نظریه مدرنیته سیال است که براساس آن دوگونه مدرنیته سیال و جامد قابل تصور است. باومن مصرف گرایی را از مشخصه های مدرنیته نیمه دوم قرن بیستم می داند که باعث می شود تمایزی اساسی بین نحوه [[زندگی]] این عصر با اعصار گذشته مشاهده کنیم. او این ویژگی را اساس عبور از مدرنیته به سمت جهان پست مدرن می داند. در مطلبی که اکنون می خوانید، [[زندگی]] و آراء او مورد بررسی قرار گرفته است.
 
زیگموند باومن در سال ۱۹۲۵ در منطقه پوزنان لهستان متولد شد. زمانی که نیروهای نازی در سال ۱۹۳۵ به لهستان حمله کردند، خانواده او به سمت مناطق شرقی محدوده جماهیر شوروی فرار کردند. باومن به اولین ارتش لهستانی (تحت کنترل شوروی) به عنوان معلم آموزش مسائل سیاسی ملحق شد و در [[جنگ]] های کلبرگ که در حال حاضر، به نام کملبرزگ معروف است، شرکت کرد و می ۱۹۴۵ نشان شجاعت نظامی را دریافت کرد.
 
طبق اظهارات نیمه رسمی یک کارشناس [[تاریخ]] در موسسه لهستانی، خاطرات ملی که در جبهه محافظه کاران اورون در می ۲۰۰۶ به چاپ رسید، باومن وظیفه و نقش مشابهی را در نیروهای امنیت داخلی (KBW) ایفا می کرد و یک واحد نظامی در جهت مبارزه با سرگردهای ملی گرای اکراینی و باقیمانده های ارتش مستقر در لهستان تشکیل داد. باومن، طبق اظهارات مجله، خودش را به عنوان رهبر یک واحدی که تعداد بزرگی از مبارزان زیر زمینی را دستگیر کرده بود، معرفی کرد. بعلاوه، مولف مجله طبق شواهد، چنین اظهارنظر می کند که زیگموند باومن به عنوان یک مخبر ناشناخته در واحد تحقیقات نظامی از سال ۱۹۴۵ - ۱۹۴۸ فعالیت می کرد. همان گونه که ماهیت و میزان همکاری وی ناشناخته بود، اتمام فعالیت او نیز مخفی بود. در مصاحبه ای که با مجله گاردین انجام داد، باومن فعالیت خود را به عنوان یک کمونیست واقعی در میان سال های جنگ جهانی دوم و پس از آن را تایید کرد و هیچ بخشی از آن را مخفی نگه نداشت. او پذیرفت که ملحق شدن به سرویس جاسوسی نظامی در ۱۹ سالگی یک اشتباه بود، اما او شغل معمولی و بی اهمیتی در آنجا داشته، به طوری که هیچ اطلاعاتی از هیچ شخصی از آنجا را به خاطر نمی آورد.
 
زمانی که باومن در واحد نیروهای امنیت داخلی (KBW) خدمت می کرد، برای اولین بار در دانشکده ورشو به تحصیل علوم اجتماعی پرداخت. او برای مطالعه و تحصیل در شاخه فلسفه جامعه شناسی به دانشگاه ورشو اعزام شد. ولی به صورت موقت این شاخه تحصیلی از موضوعات آموزشی حذف شد. جایی که معلمان او آقایان استانیلاو اوسکی و خانم جولیان هاچفیلد بودند. در واحد (KBW) باومن همزمان با نائل شدن به درجه سرگردی در سال۱۹۵۳ به صورت ناگهانی و بدون هیچ گونه افتخاری از کار برکنار شد. در همین زمان نیز پدر باومن خودش را به سفارت اسرائیل در ورشو جهت مهاجرت به اسرائیل رسانده بود. زیگموند باومن با تمایلات صهیونیستی پدرش همراه نشد و در حقیقت او را به عنوان فرد ضد صهیونیستی شناختند.
 
دوری موقت از پدرش و اخراج او از موقعیتی که داشت، او را به فردی خشمگین تبدیل کرد. در میان سال های بیکاری، او دوره خود را در (MA) تکمیل کرد. سال ۱۹۵۴ در دانشگاه ورشو به عنوان سخنران مطرح شد وتا سال ۱۹۶۸در همان جا ماند. در مدت کوتاهی که در مدرسه علوم اقتصادی لندن بود، با نظارت آقای روبرت مک کنزی، مطالعه جامعی درباره حزب سوسیالیستی بریتانیا انجام داد. در آنجا بود که اولین [[کتاب]] ا اصلیصلی و عمده خود را نوشت و سال ۱۹۵۶ در لهستان به چاپ رسانید. ترجمه و تنظیم آن سال ۱۹۷۲ در انگلیس انجام شد. آقای باومن [[کتاب]] دیگری را هم منتشر کرد که شامل جامعه شناسی برای [[زندگی]] روزمره بود. این [[کتاب]] در سال ۱۹۶۴ مخاطبان بسیار زیادی را در لهستان به خود جلب کرد و بعدها اساس کتاب های «تفکر جامعه شناسی» شد. در اصل، آقای باومن به نظریه ارتدوکسی مارکسیست نزدیک تر بود، اما تحت تاثیر نظریات آقای جورج سیمل و آنتونیوگراشی، بشدت به یکی از منتقدان دولت کمونیستی لهستان تبدیل شد.
 
به خاطر همین امر، او هرگز در مقام استادی، مورد توجه و قدردانی قرار نگرفت. حتی پس از این که اعتبار خود را کامل کرد، اما پس از این که معلم سابق او خانم جولیان هاچفیلد به عنوان قائم مقام سازمان یونسکو در زمینه علوم اجتماعی در پاریس طی سال ۱۹۶۲ انتخاب شد، باومن توانست عملاً کرسی و جایگاه خانم هاچفیلد را به دست آورد. باومن با فشارهای سیاسی روزافزون و مبارزات ضد بدبینی که از سوی میزیسلاومو کزار رهبری می شد روبه رو گشت، آقای موکزار در واقع رئیس پلیس مخفی حزب کمونیست بود، باومن عضویت او را در حزب کارگران متحد لهستان در سال ۱۹۶۸ ضعیف می دید و این موضوع را به مردم نیز اعلام می کرد.
خط ۱۷:
در حوادث مارس ۱۹۶۸ مبارزه ضد بدبینی منجر به یک پاکسازی شد. در این پاکسازی عناصر باقیمانده یهودی از کشور بیرون رانده شدند. این افراد شامل روشنفکران و اندیشمندان بودند که از سوی حکومت کمونیستی از عزت و مقام سقوط کرده بودند. زیگموند باومن همراه با این تعداد از کرسی دانشگاه ورشو به پایین کشیده شد و با حذف مقام شهروندی لهستان اجازه ترک کشور را پیدا کرد. سپس کرسی تدریس جامعه شناسی در دانشگاه لیدز را پذیرفت. از این زمان به بعد او به زبان انگلیسی شروع به تدوین وانتشار آرا و اندیشه های خود کرد. در واقع وی به کمک همین زبان، شهرت زیادی کسب کرد و توانمندی های قبلی خود را به ظهور رسانید.
 
از اواخر دهه ۱۹۹۰، باومن تاثیر قابل ملاحظه ای بر حرکت ضد جهانی سازی یا حرکت جایگزین جهانی سازی داشته است. باومن با نویسنده ای به نام جانینا ازدواج]] کرد که حاصل آن ۳ دختر بود، یکی نقاش به نام لیدیا باومن، دیگری معمار بنام ایرنا باومن و بعدی استاد ریاضیات به نام آنا اس فارد بود.
 
● کتاب ها و مقالات