فریدون مشیری: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
سامان3 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Ashkan P. (بحث | مشارکت‌ها)
واگردانی خرابکاری
خط ۱:
'''[[W:فریدون مشیری|فریدون مشیری]]''' (زاده ۱۳۰۵ - درگذشته ۱۳۷۹) از شاعران نامدار معاصر ایران بود.
آرد برزک : پگاه می تواند بر آورنده خورشیذ و یا کشنده شب باشد.
 
== برخی از آثار ==
آرد برزک : خودبینی ، دیدن خود در در چهار ضلع یک آیینه، یک عکس یا یک فیلم است و این می تواند دیدگان را به سوی ما بکشاند و افتادگی ، سقوط از بلندی یا زمین خوردن است و این می تواند دست یاری دیگران را به سوی ما بکشاند.
 
=== دارای منبع ===
آرد برزک : در خواب می توانی رویای خویش را بنگری.
 
==== تشنه طوفان ====
آرد برزک : نگاره ای (زیدی) که نتواند آینده ای زیبا را مژده دهد یه مکتب نرفت است و بیسواذ است.
مجموعه شعر تشنه طوفان برای اولین بار در سال ۱۳۳۴ بدست انتشارات صفی‌علیشاه چاپ شد.
 
* «تو را می‌خواستم تا در جوانی // نمیرم از غم بی‌همزبانی، // غم بی‌همزبانی سوخت جانم // چه می‌خواهم دگر زین زندگانی؟»
آرد برزک :زیپ هر شلوار را که بگشاییم این سخن را خواهیم شنید " هر کنشی ایدزی در پی دارد " پس بر این باور باشید ! ممه ها را یچسبید ، چه خوب و چه زشت ، که زیانبار نخواهد بود.
**برگرفته از شعر "نوای بی‌نوایی"
* «وای بر من، نداد گریه مجال // که زنم بوسه‌ای به رخسارت، // چه بگویم، فشار غم نگذاشت // که بگویم: خدا نگهدارت!»
**برگرفته از شعر "آتش"
* «غزلی را برند دست‌به‌دست // شاعری کرده باز غوغایی // انجمن‌هاست بر سر غزلی // بر سر قطره‌ای ز دریایی؛ // کیست این نغمه‌ساز باغ بهشت؟ // که درین خاکدان گرفته مقام؟ // کیست آن دلربای شهرآشوب؟ // که به این روح می‌دهد الهام؟ // گوش جان بر زبان دل ندهد // سوز دل، با زبان جان گوید، // سخن عشق و آرزو و امید // از زبان فرشتگان گوید؛ // هرچه غم بر دلش زند آتش، // هرچه ناکامیش ز جان کاهد، // باز این راه را به سر پوید! // باز معشوق را به جان خواهد! // همه دانند کاین سخن‌پرداز، // جان دهد عاقبت به خاطر دوست، // خلق گویند: "خوش به حال کسی // کاین غزل‌ها برای خاطر اوست!" // آخر ای دلربای شهرآشوب، // بر منت ظلم و جور تا چند است؟ // کس نداند که نغمه‌ساز بهشت // به نگاه تو نیز خرسند است!»
**شعر "غزل شاعر"
* «دیگر آن نازنین در برم نیست // سایه مهر او بر سرم نیست // عشق و حسن و هنر را چه حاصل // این گنه بس که سیم و زرم نیست // نیک داند که بی‌او به‌جز مرگ // بی‌گمان چاره دیگرم نیست // آن‌همه آرزو رفت بر باد؟ // ای خدا، ای خدا، باورم نیست»
**برگرفته از شعر "دلخسته"
* «از عشق من به کوچه و بازار قصه‌هاست // امروز شهر پر شده از گفتگوی من // از بس که شب ز دست غمش ناله می‌کنم // همسایه شکوه می‌کند از های‌و‌هوی من»
**برگرفته از شعر "اسیر عشق"
* «گفتی که چو خورشید زنم سوی تو پر // چون ماه شبی می‌کشم از پنجره سر // اندوه، که خورشید شدی، تنگ غروب // افسوس، که مهتاب شدی وقت سحر»
**برگرفته از شعر "نایافته"
 
==== گناه دریا ====
آرد برزک : بر دست استاد خویش بگوز، چون او هم بز دست دیگری ریده است.
مجموعه شعر گناه دریا برای اولین بار در سال ۱۳۳۴ بدست انتشارات صفی‌علیشاه چاپ شد.
 
* «مرا عمری به دنبالت کشاندی // سرانجامم به خاکستر نشاندی // ربودی دفتر دل را و افسوس // که سطری هم از این دفتر نخواندی // گرفتم عاقبت دل بر منت سوخت // پس از مرگم سرشکی هم فشاندی // گذشت از من، ولی آخر نگفتی // که بعد از من به امید که ماندی؟»
آرد برزک : در هر سر دکانی نوشته ای است، برای آگاهی ما پس آنرا بدقت بخوان.
**شعر "بعد از من"
* «دلا دیگر نمی‌نالی به زاری // سر راحت به بالین می‌گذاری // تو صاحب‌درد بودی ناله سر کن // خبر از درد بی‌دردی نداری. // بنال ای دل که رنجت شادمانی‌ست // بمیر ای دل که مرگت زندگانی‌ست // مباد آن‌دم که چنگ نغمه‌سازت // ز دردی برنیانگیزد نوایی // مباد آن‌دم که عود تار و پودت // نسوزد در هوای آشنایی // دلی خواهم که از او درد خیزد // بسوزد، عشق ورزد، اشک ریزد! // به فریادی سکوت جان‌گزا را // به‌هم زن، در دل شب، های‌و‌هو کن // دگر یارای فریادت نمانده‌ست // چو مینا گریه پنهان در گلو کن // صفای خاطر دل‌ها ز دردست // دل بی‌درد همچون گور سرد است!»
**شعر "سکوت"
* «همه ذرات جان پیوسته با دوست // همه اندیشه‌ام، اندیشه اوست // نمی‌بینم به‌غیر از دوست اینجا، // خدایا، این منم، یا اوست اینجا؟»
**شعر "دوست"
* «درون سینه آهی سرد دارم // رخی پژمرده، رنگی زرد دارم // ندانم، عاشقم، مستم، چه هستم؟ // همی دانم دلی پر درد دارم»
**شعر "درد"
* «کسی مانند من تنها نماند // به راه زندگانی وا نماند // خدا را، در قفای کاروان‌ها // غریبی در بیابان جا نماند»
**شعر "تنها"
* «سیه‌چشمی به کار عشق استاد، // به من درس محبت یاد می‌داد // مرا از یاد برد آخر ولی من // بجز او عالمی را بردم از یاد»
**شعر "مکتب عشق"
 
==== ابر و کوچه ====
آرد برزک : در دوی سرعت( 100 متر بدون مانع)، همیشه هماورد را شانه به شانه ات بپندار و 42 کیلومتر را بی وقفه بدو تا استقامت یابی.
مجموعه ابر و کوچه برای اولین بار در سال ۱۳۴۰ چاپ شد.
 
* «گر نکوبی شیشه غم را به سنگ؛ // هفت‌رنگش می‌شود هفتادرنگ»
آرد برزک : زیباروی ترین زن ها ، زیباروی است.
**برگرفته از شعر "خوش به حال غنچه‌های نیمه‌باز"
* «غم آمده،‌غم آمده، انگشت بر در می‌زند! // هر ضربه انگشت او بر سینه خنجر می‌زند // ای دل بکش یا کشته شو، غم را در اینجا ره مده // گر غم در اینجا پا نهد آتش به جان در می‌زند // از غم نیاموزی چرا ای دلربا رسم وفا؟ // غم با همه بیگانگی، هر شب به ما سر می‌زند!»
**شعر "بیگانه"
* «درختی خشک را مانم به صحرا، // که عمری سر کند تنهای تنها، // نه بارانی که آرد برگ‌وباری // نه برقی تا بسوزد هستی‌اش را!»
**شعر "درخت"
 
==== بهار را باور کن ====
آرد برزک : خودخواهی ، کشکی استحوان رانت را، خواهد شکست.
مجموعه بهار را باور کن برای اولین بار در سال ۱۳۴۷ چاپ شد.
 
* «رفتم به کنار رود، // -سر تا پا مست- // رودم، به هزار قصه، می‌برد ز دست // چون قصه درد خویش با او گفتم // لرزید و رمید و رفت و نالید و شکست!»
آرد برزک : رویش پشم صورت ، در هنگامه دعوا و ذست به یقه شدن ارزشش را نشان می دهد.
**شعر "قصه"
* «گنجشک پرشکسته باغ محبتم // تا کی در این بیابان، سر به زیر پر نهم؟ // با خود مرا ببر به دیاری که همچو باد // آزاد و شاد، پای به هرجا توان نهاد!»
**برگرفته از شعر "بگو، کجاست؟"
 
==== از خاموشی ====
آرد برزک : رسیدن به بن و سرچشمه زندگی تنها با شستشوی مغر از راستآزمایی و خواندن این اراجیف است.
مجموعه از خاموشی برای اولین بار در سال ۱۳۵۶ چاپ شد.
 
* «مرد دیگری نشسته، پشت این نگاه شاد // مرد دیگری که روی شانه‌های خسته‌اش // کوهی از شکنجه‌های نارواست // مرد خسته‌ای که دیدگان او // قصه‌گوی غصه‌های بی‌صداست // مرد دیگری نشسته، پشت این نقاب خنده // با نگاه غوطه‌ور میان اشک، // با دل فشرده در میان مشت، // خنجری شکسته در میان سینه! // خنجری نشسته در میان پشت!»
آرد برزک : رَدودن ارادتمالی، خایه مندی خویش است.
**برگرفته از شعر "دیگری در من"
* «کسی باور نخواهد کرد، // اما من، به چشم خویش می‌بینم // که مردی -پیش چشم خلق- بی‌فریاد، می‌میرد! // نه بیمار است، // نه بر دار است، // نه در قلبش فروتابیده شمشیری، // نه تا پر، در میان سینه‌اش تیری، // کسی را نیست بر این مرگ بی‌فریاد، تدبیری!»
**برگرفته از شعر "آوار درون"
 
==== مروارید مهر ====
آرد برزک : رهایی و آزادی ، برآیند نیروهای وارده بر خرد است و دانایی.
مجموعه مروارید مهر برای اولین بار در سال ۱۳۶۵ چاپ شد.
 
* «در پی آن همه خون، // که بر این خاک چکید، // ننگ‌مان باد این جان! // شرم‌مان باد این نان! // ما نشستیم و تماشا کردیم!»
آرد برزک : رازها در هنگامه شادی و پایکوبی آدمی به هنگام مستی است. اساس فراموش شده جهان فلسفه ، درک درست چگونگی تهیه ی آبجو با درصد الکل پایین است.
**برگرفته از شعر "ما، همان جمع پراکنده..."
* «به دریا شکوه بردم از شب دشت، // وزین عمری که تلخ تلخ بگذشت // به هر موجی که می‌گفتم غم خویش؛ // سری می‌زد به سنگ و باز می‌گشت!»
**شعر "به هر موجی که می‌گفتم..."
 
==== آه، باران ====
آرد برزک : هنوز زمان مانده تا بیاندیشیم که بر رفتن شتاب دهیم که که هرچه رودتر به مقصد رسیم و وقت تنگ است دراین زمانه شتابان که بزرگمردان به رای خود هر آنچه میخواهد نمییابد و میبیند.
مجموعه آه، باران برای اولین بار در سال ۱۳۷۶ چاپ شد.
 
* «ریشه در اعماق اقیانوس دارد -شاید- // این گیسو پریشان‌کرده // بید وحشی باران. // یا، نه، دریایی‌ست گویی، واژگونه، بر فراز شهر، // شهر سوگواران.»
آرد برزک : دارایی با ارزشتر از اداره دارایی، نمی شناسم.
**برگرفته از شعر "آه، باران"
* «دست مرا بگیر، که آب از سرم گذشت // خون از رخم بشوی، که تیر از پرم گذشت. // سر بر کشیدم از دل این دود، شعله‌وار // تا این شب از برابر چشم ترم گذشت. // شوق رهایی‌ام در زندان غم شکست // بوی خوش سپیده‌دم از سنگرم گذشت. // با همرهان بگوی:"سراغ وطن گرفت // هرجا که ذره ذرهٔ خاکسترم گذشت." // خورشیدها شکفت ز هر قطره خون من // هرجا که پاره‌های دل پرپرم گذشت // در پرده‌های دیدهٔ من، باغ گل دمید // نام وطن چو بر ورق دفترم گذشت.»
**شعر "آوایی از سنگر"
* «اگر شمشیر بر سر، // دست در زنجیر، در تبعید، // سر کردی، هنر کردی. // اگر با این همه نامردمی‌ها، باز دنبال هنر گردی // هنر کردی.»
**برگرفته از شعر "کمال‌الملک"
* «می‌خواهم و می‌خواستمت، تا نفسم بود. // می‌سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود. // عشق تو بسم بود، که این شعلهٔ بیدار // روشنگر شب‌های بلند قفسم بود. // آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت // غم بود، که پیوسته نفس در نفسم بود. // دست من و آغوش تو، هیهات، که یک عمر // تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود.»
**برگرفته از شعر "شعلهٔ بیدار"
* «تو کیستی، که من این‌گونه، بی‌تو بیتابم؟ // شب از هجوم خیالت نمی‌برد خوابم. // تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو // بسان قایق سرگشته، روی گردابم!»
**برگرفته از شعر "چراغ چشم تو"
* «گفته بودی که:-"چرا محو تماشای منی؟ // و آنچنان مات، که یک‌دم مژه بر هم نزنی!" // -مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود // ناز چشم تو به‌قدر مژه برهم‌زدنی!»
**شعر "محو و مات"
 
==== از دیار آشتی ====
آرد برزک : پیراهن هایمان چه بخواهیم و یا نخواهیم بر گهنه خواهند شد.
مجموعه از دیار آشتی برای اولین بار در سال ۱۳۷۱ چاپ شد.
 
* «این هنر، این گوهر // این دلاویزترین حاصل احساس بشر // این گشایندهٔ درها به جهان‌های دگر، // این فروزندهٔ شوق، // این فزایندهٔ شور، // این گرانمایه‌ترین قوت روان، // قوت جان، // این رهاننده ز تاریکی خاک، // این برآرنده به اوج افلاک، // با تو، ای مرد، چه کرد؟ // که به یاران گفتی: // -"اینک علم! // مرد می‌خواهد، مرد!"»
آرد برزک : توان آدمیان را، با ولتمتر نمی شود سنجید.
**برگرفته از شعر "می‌توانستی کاش تیشه بر ریشه نادانی زد"، <small>اشاره‌ای است به سخن پورسینا که می‌گفت: "علم کو؟ اینک مرد!" اما هنگامی که با موسیقی آشنا شد گفت: "اینک علم! مرد می‌خواهد، مرد!"</small>
 
==== لحظه‌ها و احساس‌ها ====
آرد برزک : ریگهای ساحل رودخانه، همواره در پایپوش تو وارد میشوند پس بر آنجا راه نروید.
مجموعه لحظه‌ها و احساس‌ها برای اولین بار در سال ۱۳۷۶ چاپ شد.
 
* «ای دوست، چه پرسی تو، که: // -"سهراب" کجا رفت؟ // -سهراب، // "سپهری" شد و // "سر وقت خدا" رفت!»
آرد برزک : تنها مادر و پدر فرزند را بهترین میبینند.
**برگرفته از شعر "روح چمن"
* «یادش به خیر، // عهد جوانی، // که تا سحر، // با ماه می‌نشستم، // از خواب، بی‌خبر! // اکنون که می‌دمد، سحر، از سوی خاوران // بینم شبم گذشته، // ز مهتاب بی‌خبر! // این سان، که خواب غفلتم، از راه می‌برد // ترسم که بگذرد ز سرم آب، بی‌خبر!»
**شعر "بی‌خبر"
* «تنها، // غمگین، // نشسته با ماه. // در خلوت ساکت شبانگاه. // اشکی به رخم دوید، ناگاه // روی تو شکفت در سرشکم // دیدم که هنوز عاشقم، آه!»
**شعر "لحظه و احساس"
* «بر خاک، چه نرم می‌خرامی، ای مرد، // آن‌گونه، که بر کفش تو ننشیند گرد. // فردا، که جهان کنیم بدرود، به درد // آه، آن‌همه خاک را چه می‌خواهی کرد؟»
**شعر "آه، آن‌همه خاک..."
 
==== آواز آن پرنده غمگین ====
آرد برزک : پسوند ناک، ربطی به مارک Nike ندارد و صفت ساز است .
مجموعه "آواز آن پرنده غمگین" برای اولین بار در سال ۱۳۷۶ چاپ شد.
 
* «بر سر یک لقمه // یا یک نکته، آن هم هیچ و پوچ // این چنین دشمن چرایی؟ // می‌توانی بود دوست.»
آرد برزک : پرنده کوچک دلت در شان من تیست پس آزادش مکن من کرکسم با کرکسان میپرم.
**برگرفته از شعر "پشت این در"
* «می‌خواهدم، پیداست از طرز نگاهش! // دزدیده دیدن‌های او می‌گویدم راز! // می‌خواهدم، وز شوق این احساس جان‌بخش، // ذرات من پیوسته در رقصند و پرواز...! // می‌خواهمت، ای باغ لبریز از ترانه! // می‌خوانمت در اشک و آواز شبانه // می‌بینمت در تار و پود سینه، در دل // چون هرم آتش می‌کشی در من زبانه! // ساقی، به فریادم برس، غم پرپرم کرد! // چشمان او، چشمان او خاکسترم کرد!»
**برگرفته از شعر "تا روشنایی‌های بلند آسمانی"
* «با قلم می‌گویم: // -ای همزاد، ای همراه، // ای هم‌سرنوشت // هر دومان حیران بازی‌های دوران‌های زشت. // شعرهایم را نوشتی // دست‌خوش؛ // اشک‌هایم را کجا خواهی نوشت؟»
**شعر "با قلم..."
 
==== تا صبح تابناک اهورایی ====
آرد برزک : پیشانی، اولین ناحیه بالای ابرو است.
مجموعه "تا صبح تابناک اهورایی" برای اولین بار در سال ۱۳۷۹ چاپ شد.
 
* «در باغ سبز چشمت، صدها بهار داری // من دشت خشک و خالی، با من چکار داری؟»
آرد برزک : پیران جهان دیده چون پیرگوشی دارند برای گفتگو صدای بلند می کنند پس از بلندی صدایشان نترس.
**برگرفته از شعر "با من چکار داری"
* «زان پیشتر که از سر ما آب بگذرد // با ناخدا بگوی که از خواب بگذرد // این کشتی شکسته درین تندباد سخت // آخر چگونه از دل گرداب بگذرد // ای سرزمین مادری، ای خانه پدر // یادت چو آتش از دل بی‌تاب بگذرد // ترسم که چاره‌ای نکند نوش‌دارویی // زین موج خون که از سر سهراب بگذرد // گر همچو رعد، نعره برآریم همزمان // کی خواب خوش به دیده ارباب بگذرد»
**شعر "گرداب"
* «شعر من پیغام مهر و مهرورزی بود و بس // شد کنون غم‌نامهٔ: // "فریادهایی از قفس"»
**شعر "از قفس"
* «یک‌روز، بی‌گمان // آواز شاد رهایی، // ازین قفس // پرواز خواهد کرد، // تا اوج آسمان // پیروز، سربلند // دلبستگان دانه ندانم در آن زمان // پرواز را چگونه // به خاطر می‌آورند!»
**شعر "آوازهای شاد"
* «پیش از سپیده‌دم، // دشتی پر از شکوفه // باغی پر از چراغ // دیدم که نور بر سر عالم فشانده‌اند // از پشت میله‌های قفس، گفتم: // ای دریغ // دل‌ها چگونه این همه تاریک مانده‌اند.»
**شعر "در دشت آسمان"
 
== نسخهٔ بکار رفته==
آرد برزک : به صدای بلند باد شکم پیران کلکل مکن، این بانگ نشانه قدرت نیست، بلکه نشانه ای از کاهش شنوایی آنهاست.
* {{یادکرد| کتاب=بازتاب نفس صبحدمان. کلیات اشعار. جلد اول |نویسنده = مشیری، فریدون |ترجمه=|ناشر =نشر چشمه |چاپ=اول|شهر=تهران|سال=۱۳۸۰|شابک=ISBN 964-5571-89-8}}
* {{یادکرد| کتاب=بازتاب نفس صبحدمان. کلیات اشعار. جلد دوم |نویسنده = مشیری، فریدون |ترجمه=|ناشر =نشر چشمه |چاپ=اول|شهر=تهران|سال=۱۳۸۰|شابک=ISBN 964-362-014-X}}
 
آرد برزک : برای آنکه ریشی شوی ، نخست باید ژیلت را دشمن داری.
 
{{ویکی‌پدیا}}
آرد برزک : برای آنکه پرواز کنی ، احمق بلیط هواپیما بخر .
 
[[رده:شاعران اهل ایران]]
آرد برزک : برای گردش دوروزه ، بنزین سه روزه همراه ببر ، و اگر توان رسیدن به سرعت مورد نظر دور موتور را دو هزار می بینی دنده سنگین بکش و با دور سه هزار گاز بده ، چرا که شتاب در هنگام رانندگی نباید کم شود .
 
آرد برزک : چو گرمای تن مردان کهن به آسمان پر کشید پیکری سرد بر جای میماند، که کاربردش چونان یحچال می نمایید.
 
آرد برزک : اگر برای رسیدن به خواهشها و آرزوهای خویش راستگویی پیشه کنیم ، پس از چندی آرزوهایمان را بر باد خواهیم داد که دیگر دستمان بدانها نمی رسد.
 
آرد برزک : همیشه تنها درمان ذهن های پریشان ، روان پریشی است.
 
آرد برزک : اگر برای رسیدن به خواهشها و آرزوهای خویش پاچه خواری پیشه کنیم، پس از چندی حود را ذر زیر آواری ار برآورده هایمان خواهیم دید که دیگر زورمان بدانها نمی رسد.
 
آرد برزک : خرد، باید نخستین خرد آدمیان خرد. چرا که بی خرد، نخرد برای خود نخرد.
 
آرد برزک : خودرای همیشه خودرایی تازه ی پیش رو دارد.
 
آرد برزک : خواهش نمودن در هر آیین و نژادی به کوچک شدن خود ما خواهد انجامید.
 
آرد برزک : خموشی ، گاهی است که سخن نگویی.
 
آرد برزک : خشک سالی بزرگترین درد و رنج هر آدمی است.
 
آرد برزک : خوشا احمد شاه مسعود و بی نظیر بوتو دگر نیستند تا راز دل بگوییند.
 
آرد برزک : خودت را بشاش اما نه در مبال.
 
آرد برزک : فرزانگان گاهی برای اطمینان دو(2) پایجامه روی هم میپوشند، به هنگام سرما و هنگام عبور از قزوین.
 
آرد برزک : خواهش مراد از فریده ورپریدگیست، و خواهش فریده از مراد ، بوق زدن با ماشین مراد برقی است.