ژان-پل سارتر: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ویرایش Jacopo188 واگردانده شد به آخرین تغییری که EleferenBot انجام داده بود
سامان3 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
آرد برزک : پگاه می تواند بر آورنده خورشیذ و یا کشنده شب باشد.
[[تصویر:JeanPaulSartre.jpg|thumb|'''''ژان پل سارتر''''']]
[[Image:Beauvoir Sartre - Che Guevara -1960 - Cuba.jpg|thumb|left|تصویری از [[سیمون دوبوار]]، ژان پل سارتر و [[چه گوارا]] در کوبا - ۱۹۶۰ میلادی]]
'''[[W:ژان پل سارتر|ژان پل سارتر]]''' ([[W:۱۹۰۵ (میلادی)|۱۹۰۵]] - [[W:۱۹۸۰ (میلادی)|۱۹۸۰]]) [[W:فیلسوف|فیلسوف]]، [[W:اگزیستانسیالیست|اگزیستانسیالیست]] و [[W:رمان‌نویس|رمان‌نویس]] فرانسوی
 
آرد برزک : خودبینی ، دیدن خود در در چهار ضلع یک آیینه، یک عکس یا یک فیلم است و این می تواند دیدگان را به سوی ما بکشاند و افتادگی ، سقوط از بلندی یا زمین خوردن است و این می تواند دست یاری دیگران را به سوی ما بکشاند.
 
آرد برزک : در خواب می توانی رویای خویش را بنگری.
== از تهوع ==
* «آنها در پانسیونهایی که ''سفره‌خانهٔ'' خودشان می‌نامند هول هولکی ناهار می‌خورند و، چون به کمی تجمل نیاز دارند، بعد از غذا می‌آیند اینجا قهوه می‌خورند و پوکر آس بازی می‌کنند؛ … آنها نیز برای وجود داشتن ناچارند گرد هم بیایند.»
** ''تهوع، ص.۷۲''
 
آرد برزک : نگاره ای (زیدی) که نتواند آینده ای زیبا را مژده دهد یه مکتب نرفت است و بیسواذ است.
* «افسوس می‌خورم که همراهش نرفتم ولی دلش نمی‌خواست؛ او بود که از من درخواست کرد تنهایش بگذارم: او داشت کارآموزی تنهایی را شروع می‌کرد.»
** ''تهوع، ص.۲۸۵''
 
آرد برزک :زیپ هر شلوار را که بگشاییم این سخن را خواهیم شنید " هر کنشی ایدزی در پی دارد " پس بر این باور باشید ! ممه ها را یچسبید ، چه خوب و چه زشت ، که زیانبار نخواهد بود.
* «پس آیا آدم می‌تواند وجودش را توجیه کند؟»
** ''تهوع، ص.۳۰۸''
 
آرد برزک : بر دست استاد خویش بگوز، چون او هم بز دست دیگری ریده است.
* «دیگر مسئول دفاع از اندیشه‌های مقدس و ارزشمندی که از پدرانشان گرفته‌اند نیستند، یک مرد مفرغی خودش را نگهبان آن اندیشه‌ها کرده‌است.»
** ''تهوع، ص.۱۰۱''
 
آرد برزک : در هر سر دکانی نوشته ای است، برای آگاهی ما پس آنرا بدقت بخوان.
* «همه این آدمها وقتشان را سر این می‌گذارند که ما فی الضمیرشان را توضیح دهند، و با خوشحالی تصدیق کنند که آرا و عقایدشان یکی است.»
** ''تهوع، ص.۷۵''
 
آرد برزک : در دوی سرعت( 100 متر بدون مانع)، همیشه هماورد را شانه به شانه ات بپندار و 42 کیلومتر را بی وقفه بدو تا استقامت یابی.
* «یک موجود هرگز نمی‌تواند وجود موجودی دیگر را توجیه کند.»
** ''تهوع، ص.۳۰۸''
 
آرد برزک : زیباروی ترین زن ها ، زیباروی است.
* «چنان تنهایی وحشتناکی احساس می‌کردم که خیال خودکشی به سرم زد تنها چیزی که جلویم راگرفت این بودکه من در مرگ تنهاتراز زندگی خواهم بود}]»
** ''تهوع ص ۲۳۲''
 
آرد برزک : خودخواهی ، کشکی استحوان رانت را، خواهد شکست.
==از کلمات==
*«من و [[سینما]] سن ذهنی یکسانی داشتیم.هفت ساله بودم و خواندن می‌دانستم.سینما دوازده ساله بود و حرف زدن نمی‌دانست.می‌گفتند اول کارش است و پیشرفت خواهد کرد.»
**''کلمات ،ص.۱۰۹''
==بدون منبع==
 
آرد برزک : رویش پشم صورت ، در هنگامه دعوا و ذست به یقه شدن ارزشش را نشان می دهد.
این چه پروردگاریست كه در موقع نیاز آدمی، یا سكوت می‌كنند و یا تشریف حضور ندارد.
 
آرد برزک : رسیدن به بن و سرچشمه زندگی تنها با شستشوی مغر از راستآزمایی و خواندن این اراجیف است.
 
آرد برزک : رَدودن ارادتمالی، خایه مندی خویش است.
انسان محکوم به آزادی است.
 
آرد برزک : رهایی و آزادی ، برآیند نیروهای وارده بر خرد است و دانایی.
 
آرد برزک : رازها در هنگامه شادی و پایکوبی آدمی به هنگام مستی است. اساس فراموش شده جهان فلسفه ، درک درست چگونگی تهیه ی آبجو با درصد الکل پایین است.
از همه اندوهگین‌تر شخصی است که از همه بیشتر می‌خندد.
 
آرد برزک : هنوز زمان مانده تا بیاندیشیم که بر رفتن شتاب دهیم که که هرچه رودتر به مقصد رسیم و وقت تنگ است دراین زمانه شتابان که بزرگمردان به رای خود هر آنچه میخواهد نمییابد و میبیند.
بشر، پیش از هر چیزی «طرحی» است که در درون‌گرایی خود می‌زید.
 
آرد برزک : دارایی با ارزشتر از اداره دارایی، نمی شناسم.
 
آرد برزک : پیراهن هایمان چه بخواهیم و یا نخواهیم بر گهنه خواهند شد.
حتی کسی که از مادرش فلج بدنیا می آید، اگر قهرمان ورزش نشود خودش مسئول و مقصر است.
 
آرد برزک : توان آدمیان را، با ولتمتر نمی شود سنجید.
 
آرد برزک : ریگهای ساحل رودخانه، همواره در پایپوش تو وارد میشوند پس بر آنجا راه نروید.
ترس، احساس گناه، و وجدان ناراحت بندگان، عطرهایی معطر برای دماغ خدایان قدرت طلب هستند...آزادی باعث می‌شود که انسان به شکار خدایان برود و آنها را از تخت عاج خود پایین بکشد و خلع ید کند.
 
آرد برزک : تنها مادر و پدر فرزند را بهترین میبینند.
 
آرد برزک : پسوند ناک، ربطی به مارک Nike ندارد و صفت ساز است .
جوانان می‌خواهند که به‌ آن‌ها فرمان داده شود تا از آن سرپیچی کنند.
 
آرد برزک : پرنده کوچک دلت در شان من تیست پس آزادش مکن من کرکسم با کرکسان میپرم.
 
آرد برزک : پیشانی، اولین ناحیه بالای ابرو است.
حضور جسمانی همیشه اضافی است.
 
آرد برزک : پیران جهان دیده چون پیرگوشی دارند برای گفتگو صدای بلند می کنند پس از بلندی صدایشان نترس.
مردن کافی نیست باید به موقع مرد.
 
آرد برزک : به صدای بلند باد شکم پیران کلکل مکن، این بانگ نشانه قدرت نیست، بلکه نشانه ای از کاهش شنوایی آنهاست.
 
آرد برزک : برای آنکه ریشی شوی ، نخست باید ژیلت را دشمن داری.
پدر خوب وجود ندارد. این قاعده‌است.
 
آرد برزک : برای آنکه پرواز کنی ، احمق بلیط هواپیما بخر .
زندگی هر چه پوچ‌تر باشد مرگ تحمل ناپذیرتر می‌شود.
 
آرد برزک : برای گردش دوروزه ، بنزین سه روزه همراه ببر ، و اگر توان رسیدن به سرعت مورد نظر دور موتور را دو هزار می بینی دنده سنگین بکش و با دور سه هزار گاز بده ، چرا که شتاب در هنگام رانندگی نباید کم شود .
 
آرد برزک : چو گرمای تن مردان کهن به آسمان پر کشید پیکری سرد بر جای میماند، که کاربردش چونان یحچال می نمایید.
کتاب اگر خوب نوشته شده باشد، ضرری نمی‌رساند.
 
آرد برزک : اگر برای رسیدن به خواهشها و آرزوهای خویش راستگویی پیشه کنیم ، پس از چندی آرزوهایمان را بر باد خواهیم داد که دیگر دستمان بدانها نمی رسد.
کتاب‌های من در برابر گرسنگی یک کودک هیچ ارزشی ندارند.
 
آرد برزک : همیشه تنها درمان ذهن های پریشان ، روان پریشی است.
این چه خدایی است که در موقع نیاز آدمی، یا سکوت می‌کند و یا تشریف حضور ندارد.
 
آرد برزک : اگر برای رسیدن به خواهشها و آرزوهای خویش پاچه خواری پیشه کنیم، پس از چندی حود را ذر زیر آواری ار برآورده هایمان خواهیم دید که دیگر زورمان بدانها نمی رسد.
انسان آن چیزیست که نیست
 
آرد برزک : خرد، باید نخستین خرد آدمیان خرد. چرا که بی خرد، نخرد برای خود نخرد.
جهنم‌، بقیه مردم‌اند.
 
آرد برزک : خودرای همیشه خودرایی تازه ی پیش رو دارد.
نبوغ، جوهر تفکر است.
 
آرد برزک : خواهش نمودن در هر آیین و نژادی به کوچک شدن خود ما خواهد انجامید.
تاریخ یك ماشین خودكار و بی راننده نیست و به تنهایی استقلال ندارد، بلكه تاریخ همان خواهد شد كه ما می خواهیم.
 
آرد برزک : خموشی ، گاهی است که سخن نگویی.
 
آرد برزک : خشک سالی بزرگترین درد و رنج هر آدمی است.
 
آرد برزک : خوشا احمد شاه مسعود و بی نظیر بوتو دگر نیستند تا راز دل بگوییند.
غير قابل قبول است كه يك انسان در مورد انسان ديگر قضاوت كند. اگزيستانسياليسم از اين گونه قضاوت ها بر حذر است: اگزيستانسياليست هيچوقت يك انسان را هدف نمي پنداردچرا كه انسان هميشه در حال تعريف شدن است.
اگزيستانسياليسم و اصالت بشر
 
آرد برزک : خودت را بشاش اما نه در مبال.
 
آرد برزک : فرزانگان گاهی برای اطمینان دو(2) پایجامه روی هم میپوشند، به هنگام سرما و هنگام عبور از قزوین.
برای کشف اقیانوس های جدید باید جرات ترک ساحل را داشت این دنیا دنیای تغییر است نه تقدیر...
 
آرد برزک : خواهش مراد از فریده ورپریدگیست، و خواهش فریده از مراد ، بوق زدن با ماشین مراد برقی است.
 
 
از همه اندوهگین تر شخصی است كه از همه بیشتر می خندد.
 
 
دمی بی خبری كافی است تا همه چیز را از دست بدهی و ناگهان هر چه را كه با تلاش به دست آورده ای، نابود می شود و از دست می رود.
 
 
هیچ كس نمی داند در زمانهای بحرانی، وفاداری به كدام سو رو می كند.
 
 
همه نیاز به زمان دارند. آدم نباید پیش از اینكه بداند چه می گوید، نتیجه گیری كند.
 
 
بی دانش، نه می توان امیدوار بود نه ناامید.
 
 
هنگامی كه چیزی از دست می رود، دیگر نمی توان آن را پس گرفت .
 
 
تصمیم هایی وجود دارد كه هیچ كس نباید ناگزیر به گرفتن شان شود.
 
 
تا زمانی كه مطمئن نشوم، امیدم را از دست نمی دهم.
 
 
هرگز دری را نزن، مگر اینكه بدانی در آن سویش چه می گذرد.
 
 
اینكه چه چیزی در كجا گفته شود، تفاوتی ندارد، اینكه آنچه نخست گفته شود، دومی باشد یا دومی، واپسین.
 
 
مسئله تنها این نیست كه چیزها ناپدید می شوند، بلكه پس از آن، یادشان نیز نابود می شود.
 
 
هر بار كه می پنداری پاسخ پرسشی را یافته ای، پی می بری كه آن پرسش، هیچ مفهومی ندارد.
 
 
همه ی چیزهای زیبایی را كه می بینی، به ذهن بسپار، تا همیشه با تو باشند، حتی در زمانهایی كه آنها را نمی توانی ببینی.
 
 
ناامیدی كامل می تواند در كنار درخشان ترین نوآوری ها به سر بَرَد. از كار افتادگی و شكوفایی، یكدیگر را جذب می كنند.
 
 
هر كس نیازمند دوستانی است.
 
 
هنگامی كه آغاز به نوشتن موضوعی می كنم، ناگهان پی می برم كه درك من از آن چه اندازه اندك است.
 
 
مردم از هر چیزی سخن می گویند، به ویژه از آنچه درباره اش هیچ نمی دانند.
 
 
برای زنده ماندن، باید خودت را از درون بكُشی؛ از این رو بیشتر آدمها همه چیز را رها كرده اند، چون می دانند كه هر اندازه هم تلاش كنند، سرانجام می بازند و زمانی كه به این نقطه رسیدی، هر گونه مبارزه ای بیهوده است.
 
شاید بزرگترین دشواری، همین باشد؛ زندگی چنان كه ما می شناختیم پایان یافته، ولی هنوز كسی نیست كه بداند چه چیزی جای آن را گرفته است.
 
 
هیچ چیز ساده تر از قلب نمی شكند.
 
 
كمابیش كسی نیست كه بخش كوچكی از زندگی را چنان كه در گذشته بود، در وجود خود به دوش نكشد.
 
 
اگر بخواهی از راه دویدن، خودكشی كنی، ابتدا باید خوب دویدن را یاد بگیری.
 
 
مرگ، تنها چیزی است كه حسی را در ما برمی انگیزد. مرگ، شكل هنری ما و تنها راه ابراز درون ناپیدا است.
 
 
آدم باید به این امر خو بگیرد كه به كمترین ها خرسند باشد. هرچه كمتر بخواهی، با چیزهای كمتری خشنود می شوی و هر اندازه نیازهایت را كم كنی، امور زندگی ات بهتر خواهد شد.
 
 
هنگامی كه امید می میرد، هنگامی كه می بینی كمترین امكان امیدوار بودن را از دست داده ای، فضای خالی را با رؤیا، اندیشه های كوچكِ بچگانه و داستانها پر می كنی تا بتوانی به زندگی ادامه بدهی.
 
 
نگذارید بچه ها گریه كنند، زیرا باران هم غنچه را تباه می كند.
 
 
همه می گویند آرزو بر جوانان گناه نیست و من می گویم بر پیران هم!
 
 
تاریخ یك ماشین خودكار و بی راننده نیست و به تنهایی استقلال ندارد، بلكه تاریخ همان خواهد شد كه ما می خواهیم.
 
 
بوغ، جوهر تفكر است.
 
 
امروز آدمی ناگزیر به دیروز تبدیل خواهد شد، اما امكان دارد فردای شما هرگز امروز نشود.
 
 
بشر جاودانه بیرون از خویشتن است. بشر با پی ریزی "طرح" خود در جهانی بیرون از خویش و با محو شدن در چنین جهانی، بشر و بشریت را به وجود می آورد.
 
 
انسان مجموعه ای از آنچه دارد نیست، بلكه مجموعه ای است از آنچه هنوز ندارد، اما می تواند داشته باشد.
 
 
بشر آفریننده ی ارزشها است.
 
 
"ارزش"، چیزی نیست جز معنایی كه شما برای آن برمی گزینید.
 
 
من هنگامی آزادم كه همه ی جهانیان آزاد باشند؛ تا هنگامی كه یك نفر اسیر در جهان هست، آزادی وجود ندارد.
 
 
همیشه باید اخلاق را آفرید و ابداع كرد.
 
 
بشر از ابتدا موجود ساخته و پرداخته ای نیست؛ بلكه با برگزیدن اخلاق خود، خویشتن را می سازد.
 
 
هیچ كس نمی تواند آزادی خود را هدف خویش سازد، مگر اینكه آزادی دیگران را نیز به همان گونه هدف خود قرار دهد.
 
 
فلسفه ی متكی به احتمالات كه وابسته به حقیقتی نباشد، محكوم به نیستی است.
 
 
من همیشه می توانم آزادانه انتخاب كنم، اما باید بدانم كه اگر انتخاب نكنم، باز هم انتخابی كرده ام.
 
 
شخص قهرمان، خود، خویشتن را قهرمان می كند.
 
 
آنچه به بشر امكان زندگی می دهد، تنها عمل است.
 
 
امكان عشق، چیزی جز آنچه از عشق تجلی می كند نیست.
 
 
آنچه آدمی را سست عنصر می سازد، عمل گریز یا تسلیم است.
 
 
بشر وجود ندارد، مگر در حدی كه طرح های خود را تحقق می بخشد. بنابراین، جز مجموعه ی اعمال خود، جز زندگانی خود، هیچ نیست.
 
 
عشقی جز آنچه به مرحله ی تحقق درمی آید، وجود ندارد.
 
 
بشر، محكوم است، زیرا خود را نیافریده و در عین حال، آزاد است، زیرا همین كه پا به جهان گذاشت مسئول همه ی كارهایی است كه انجام می دهد.
 
 
حقیقتی وجود ندارد، جز در عمل.
 
 
شما آزاده اید؛ راه خود را برگزینید؛ یعنی بیافرینید.
 
 
كسی كه دروغ می گوید و با گفتن اینكه همه ی مردم چنین نمی كنند، برای خود عذری می تراشد، كسی است كه با وجدان خود بر سر ستیز است.
 
 
كار جهان بر این مدار است كه گویی تمام آدمیان، چشم بر رفتار هر یك از افراد دوخته اند و روش خود را طبق رفتار همین یك نفر تنظیم می كنند.
 
 
بشر هیچ نیست، مگر آنچه از خود می سازد.
 
 
زمانی كه (توهم جاودان بودن) را از دست بدهی، زندگی هم معنایش را از دست می دهد.
 
 
وقتی ثروتمندان جنگ به پا می كنند، این فقرا هستند كه می میرند.
 
 
همه چیز كشف شده است، مگر چگونه زیستن.
 
 
گوشه گیری و كاهلی، روش كسانی است كه می گویند: آنچه را كه من نمی توانم كرد دیگران می توانند.
 
 
در عشق، یك و یك می شود یك.
 
 
انسان روش مند از آزاداندیشی به دور است.
 
 
انسان محكوم است كه آزاد باشد، چرا كه به محض پرتاب شدن به این دنیا، مسئول كارهای خویش است.
 
 
لجن، زجر آب است.
 
 
تنها كسانی كه پارو نمی زنند فرصت تكان دادن قایق را دارند.
 
 
فقرا نمی دانند كه تنها دلیل آنها برای زندگی، تمایل ما به تظاهر در برخورداری از فضیلت سخاوت است.
 
 
در عشق، یك نفر به اضافه ی یك نفر مساوی یك است.
 
 
 
فرانتز فانون پس از انگلس اولین کسی است که زوایای پنهان تاریخ را روشن کرده است.
 
== درباره سارتر ==
* «[[سیاست]] چیز گُهی است. کار من نیست. تو یک مملکت حسابی سیاست را می‌دهند دست متخصّص، نه دست من و امثال من. ولی ضمناً همه‌مان بچهٔ سیاستیم. با سیاست کاری نداریم، سیاست با ما کار دارد. وقتی هم پایش بیفتد باید حقّش را گذاشت کف دستش. سارتر همین کار را کرد. با سلام و صلوات به آمریکا دعوتش کردند. اولاً یک ربع ساعت بهش در رادیو وقت دادند که حرف بزند. به جای اینکه راجع به [[ادبیات]] و [[فلسفه]] صحبت بکند، پرید به وضع آمریکا. سیاه‌ها، حق‌کشی، راسیسم.»
** ''[[مصطفی فرزانه]]، «آشنایی با [[صادق هدایت]]»''
 
 
==منابع ==
* {{یادکرد|فصل=|کتاب=تهوع|نویسنده = ژان پل سارتر|ترجمه=امیر جلال‌الدین اعلم|ناشر =انتشارات نیلوفر|چاپ=چاپ هشتم|شهر=تهران|کوشش=|ویرایش=|صفحه=|سال=۱۳۸۴|شابک=ISBN 9644480600}}
 
==پیوند به بیرون==
{{ویکی‌پدیا}}
{{ناتمام}}
 
 
[[Category:نویسندگان|پل سارتر، ژان]]
[[Category:فیلسوفان|پل سارتر، ژان]]
 
[[ar:جان بول سارتر]]
[[az:Jan Pol Sartr]]
[[bg:Жан-Пол Сартр]]
[[bs:Jean-Paul Sartre]]
[[ca:Jean-Paul Sartre]]
[[cs:Jean-Paul Sartre]]
[[de:Jean-Paul Sartre]]
[[el:Ζαν Πολ Σαρτρ]]
[[en:Jean-Paul Sartre]]
[[eo:Jean-Paul Sartre]]
[[es:Jean-Paul Sartre]]
[[et:Jean-Paul Sartre]]
[[eu:Jean-Paul Sartre]]
[[fi:Jean-Paul Sartre]]
[[fr:Jean-Paul Sartre]]
[[gl:Jean-Paul Sartre]]
[[he:ז'אן-פול סארטר]]
[[hr:Jean-Paul Sartre]]
[[hu:Jean-Paul Sartre]]
[[id:Jean-Paul Sartre]]
[[it:Jean-Paul Sartre]]
[[ko:장 폴 사르트르]]
[[ku:Jean-Paul Sartre]]
[[lt:Žanas Polis Sartras]]
[[nl:Jean-Paul Sartre]]
[[no:Jean-Paul Sartre]]
[[pl:Jean-Paul Sartre]]
[[pt:Jean-Paul Sartre]]
[[ro:Jean-Paul Sartre]]
[[ru:Жан-Поль Сартр]]
[[sk:Jean-Paul Sartre]]
[[sl:Jean-Paul Sartre]]
[[sq:Jean-Paul Sartre]]
[[sv:Jean-Paul Sartre]]
[[te:జీన్ పాల్ సార్ట్రే]]
[[tr:Jean-Paul Sartre]]
[[uk:Жан-Поль Сартр]]
[[zh:让-保罗·萨特]]