احمد جامی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Sahim (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Taranet (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۴:
==گفتاورد==
===نثر===
*«ای برادران و عزیزان من!نصیحت برادر خویش نگه دارید. اگر می خواهیدمی‌خواهید که شما را بر این درگاه (درگاه خداوند) آبروی باشد و از این حدیث بویی یابید ، بر شما بادا که در هر کار که باشید جانب خدای نگه دارید ، و هر کجا باشید و هر چه می کنیدمی‌کنید و هر چه می گوییدمی‌گویید و هر چه می اندیشیدمی‌اندیشید ، می دانیدمی‌دانید که حق سبحانه و تعالی می بیندمی‌بیند و می داندمی‌داند و گفت تو می شنودمی‌شنود و همه فردا از تو در خواهند خواست. هر چه حجُت قیامت ندارد ، زینهار! که گرد آن مگردید که امروز آبروی خویش ببرید و فردای قیامت پرده خویش باز درید ، آنگه حسرت سود ندارد. هر چه فرا کسی دهی آن را رنگی یا بویی یا طعمی یا از این چیزها چیزی باید ، کار او را رنگ اخلاص باید تا از تو قبول کند ، و با اخلاص حرمت باید. اگر این نباشد عبادت همه عابدان بیاری در حالی که رنگ اخلاص و بوی حرمت ندارد ، همه باد است ، و اگر یک کار از سر تعظیم و حرمت بکنی ، کار دو جهانی تو راست آید. کاری عظیم است بی نیاز را خشنود کردن و کاری آسان است نیازمند را خشنود کردن و این کاری بدین عظیمی سهل به رنگ اخلاص گردد. نه هر چند بیشتر کنی بهتر باشد ، هر چه به اخلاص تر کنی بهتر باشد. اگر او را خواهید ، او را باشید تا او شما را باشد..»
**'' (به نقل از کتاب انس التائبین شیخ احمد جام ، انتشارات توس ، چ۱ ، ۱۳۶۸ ، ص۵۴)''
 
 
*«هر که کتابی[[کتاب]]ی سازد یا چیزی بر جایی نویسد, لابد در دل کند این سخن قومی فراستانند و قومی رد کنند و اگر نه چنین کند رنجور گردد و در جمله کارها چنین است.»
 
 
 
*«بدان و آگاه باش که ! نشان راه [[عشق]] آن است که زبان گنگ گردد و دل گویا چشم نابینا گرددوگردد و دل بینا گوش کر گردد و دل شنوا نفس ضعیف گردد و توکل قوی سودا برود و همت بلند گردد هنر و تمنا برسد و یقین فرا رسد رغبت برسد زهد و قناعت فرا رسد [[شک]] برسد تسلیم و یقین فرا رسد امل برسد شوق و محبت و ارادت حرقت و نیاز و ملامت از خلق فرا رسد راه عاشقان به شرط این باشد
 
 
خط ۳۶:
 
 
*«چه عجب داری از کسی که برده عشق حق باشد و سوخته محبت او باشد؟!همگی او حق دارد و آب و آتش و سیری و گرسنگی به نزدیک وی یکسان باشد و او نداند که چه میگویدمی‌گوید و یا چه میکندمی‌کند.یا بر وی کاری رود یا سخنی گوید, که با عقل ما می راستمی‌راست نیاید بدان بر وی ملامت نرسد:در آن نیمه که وی است, راست است و در نیمه من و تو راست نیست.یا آن جا رو ,که اوست و درنگر تا راست هست یا نی؟!و یا نه برو که این کار نه کار توست از این کار برگذر که ایشان را کارهاست, بیرون از آن که ما درآنیم!.»
 
 
 
 
*«کاری که بنیاد آن نه بر اساس شریعت است و نه بر قول خداوند آن نه راه است و نه دین و نه شریعت و نه حقیقت است.آن راه هواست که مرد را به دوزخ میبردمی‌برد. پس گرد چنا ن راهی نباید گشت و از چنین قومی و کار و قول آنها دور باید بود زیرا کارها و قول آنها موافق خدا و رسول (ص) و صحابه و مشایخ نیست و شایسته نیست به آنها اقتدا کنی!.»
 
 
 
 
*«تا کسی را نیازموده ایدنیازموده‌اید هم در دین او هم در امور دنیایی بر او اعتماد مکنید و ترک شریعت مکنید حتی در یک چیز و اگر دیدید کسی به شریعت عمل نمیکندنمی‌کند با او معاشرت مکنید او را یک بار بیشتر ندیدید و هرکس به تارکان شریعت اعتقاد نیکو کند و آنها را در سرای خود راه دهد دین و دنیای خود را از دست داده است!.»
 
 
خط ۵۵:
 
 
*«اگر هلاک دین خود را نمی خواهینمی‌خواهی از چهار چیز بر حذر باش:اول از قرین بد دوم از علمای بد سوم از دوستی دنیا چهارم از فرمان دیو و دیو مردم بر حذر باش.»
 
 
 
*«هرکس که ظاهر او به شریعت آراسته نیست در هر مقامی که باشد از وی هیچ چیز قبول مکن حتی اگر دیدی که در هوا میپردمی‌پرد یا بر آب میرودمی‌رود و یا در آتش میشودمی‌شود
 
 
 
*«خداوند گفت فرزندان آدم بدین نعمتها مرا شکر کنید و دراصل و مایه خویش بنگرید و در آفرینش من بنگرید و در روزی دادن من به شما و به اندام راست و بی عیب خود همانطور که من خداوندی نیک بودم شما هم بنده ایبنده‌ای نیک برای من باشید و اگر تن و طاقت خدمت مرا ندارید توحید پاک و اعتقاد درست داشته باشید تا اینهمه نعمتهای دین و دنیا را برای شما نگاه دارم و زوال نیاورم و بلکه زیادترگردانم!.»
 
 
خط ۷۱:
 
 
*«اما زهد در حرام بیشتر شامل همه مردم میشودمی‌شود و زهد در شبهت شامل اهل صلاح و مومن مخلص است و زهد در حلال شامل اهل تقواست که آنها آن جهان را بر این جهان برگزیده اند!.»
 
 
 
*«بندگی این دوچیز است هرچه کنی چنان کنی که خدای عزوجل از تو بپسندد و هرچه او کند همه پسندی حقیقت بندگی این است.»
مکنید ای برادران ! که در روزگاری عظیم افتاده ایمافتاده‌ایم و عظیم تر از این چه باشد بر مرد مومن که چنین چیزها میبیندمی‌بیند و هیچ حیله نتواند کرد؟!.»
 
 
 
 
*«اگر درد مسلمانی داری ماتم مسلمانی بدار! و اگر ماتم می نداریمی‌نداری باری کسی که از مسلمانی بویی دارد دست از کفر گفتن و فتوی کافری کردن بدارد !و هر گه که مسلمانان از کسی سلامتی یافته اندیافته‌اند و بر راه مسلمانی میروندمی‌روند باری از کافر خواندن ایشان دست بدار که نمی دانینمی‌دانی که چه میکنیمی‌کنی هم به خود و هم به مسلمانی !.»
 
 
خط ۹۶:
 
 
*«من از این هااین‌ها که شما کافر میگوییدمی‌گویید یکی ام و مانند من بسیار است! و من از سر تحقیق و تقوی فتوی میکنممی‌کنم که : هر مفتی که این مسلمانان را به کفر فتوی می کنندمی‌کنند هرگز ایشان از عهده آن بیرون نتوانند آمد حق سبحانه و تعالی ایشان را بوبه نصوح کرامت کند بحق محمد و اله اجمعین.
از این ابله طراران پر دعوی بی معنی در این دو حصن گریختند و در این حصضن فقر و حصن سکوت و چندانی گمراهی و بی شریعتی در پیش این دوپرده پنهان کردند که خدای داند.»
 
خط ۱۰۲:
 
 
*«و هرچه از شریعت و سنت و فریضه و سیرت مصطفی فرا ایشان گویی جواب ایشان این است که :(( پیران ما ما را به خاموشی فرموده اندفرموده‌اند و گفته اندگفته‌اند که سخن حجاب راه است )) و اگر مریدی به نزدیک ایشان شود و گوید مرا از فریضه و سنت و فضایل و ادب و امر و نهی چیزی بیاموزید گویند این نه دبیرستان است! و گفت را راه نیست میان این درویشان !و هرچه ایشان میکنندمی‌کنند و میگویندمی‌گویند داوری مکن ! که هر چه ترا خود روزی نماید خدای تعالی بدهد.و.پنجاه و صد تن در یک حلقه بنشینند که یکی از ایشان طهارت و غسل به شرط نتوانند کرد و الحمد راست بر نتوانند خواند و فریضه نماز ندانند و شرط روزه ندانند و حرمت علم و شریعت ندانند از همه علم آن دانند که باری چند سر گرد بر آرند و عف عفی چند بکنند تا هزار بار سرگردان تر از آن شومد که هستند.»
 
 
خط ۱۱۲:
 
 
*«مکنید ! ای دانشمندان مطیع و عام پرست و قبول دوست! که این همه جرم شما راست. بهر آن را تا کسی از ایشان در مجلس شما نعره اینعره‌ای زند یا سری در شما فشاند شما مداهنت پیشه گرفتید تا این کار چنین بالا گرفت ! خدای تعالی داند تا فساد این تا کجا رسد؟! اگر نه بازیشان هم طبع ایمی و هم شریک و هم راه ایمی چرا حق فرا ایشان بنگوییمی؟!.»
 
 
 
 
*«چرا چون علم و شریعت رسد خاموشی پیشه گیرند!؟ و شب و روز در سماع فساد آمیز و در آن ابیات فسق آمیز شب با روز میبرندمی‌برند و هرکه در این سخن نگرد انصاف بدهد که چنین است و چه میرودمی‌رود..»
 
 
 
 
*«کار مسلمانی چنان شد که هیچ کس را درد آن نگرفته استنگرفته‌است که از که از کسی چیزی آموزد یا از کسی خبری داند بر رسد و اگر کسی که در میان علماء و مشایخ مشهور است باری او را باز جوید تا خود چیست و بر چه طریق است و یا چه شیوه دارد و از کار چه خبر دارد؟.»
 
 
*«همی هر که هست خواه شیخ باش و خواه خواجه امام باش و خواه صوفی باش و خواه عارف باش و خواه درویش هر که نه بر راه رسول (ص) و نه بر سنت صحابه وی و آن خلیفتان او میروندمی‌روند به حقیقت بباید دانستن که وی بر شاخی است از بدعت و ضلالت و نه بر سنت است کافر نگوییم اما مبتدع و ضال و گمراه گوییم هم از آن نوع شاخه ایشاخه‌ای است که گفته آمد و بالله التوفیق و الحمدالله علی التحقیق و الحمدالله وحده.»
 
 
 
*«اما آن که در خیمه و خرگاه زنان لشکری مسکن دارد گواهی از بیگانگی درگاه عزت با خویشتن دارند . دو.ستان خدای تعالی از صحبت ملائکه مقرب گریزانند در خرگاه ظلم و خیمه هوا چگونه آویزانند؟ و چگونه فرود آیند؟ خالق خلقان میداندمی‌داند که این کلمات نصیحت است نه کلمات وقیعت.»