سیلویا پلات: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱:
'''[[W:سیلویا پلات|سیلویا پلات]]''' (زاده [[۲۷ اکتبر]]، [[۱۹۳۲]] - درگذشته [[۱۱ فوريه]]، [[۱۹۶۳]]) يک [[شاعر]]، [[رماننويس]]، [[داستان کوتاه]] نويس، و مقالهنويس [[امریکایی]] بود.
*"من ديگر اهميتي به پسرهاي جذاب ِ پولدار که با کمرويي وارد اتاق نشيمن ميشوند و با دختري که بهنظرشان در لباس مهماني خوب بهنظر ميآيد بيرون ميروند نميدهم. ميگفتم که ميخواهم با آنها بيرون بروم که افراد جديدي را ملاقات کنم. از شما ميپرسم، چه منطقي در اين هست؟ کدام مردي که از وي خوشت ميآيد ميتواند حقيقتا تا ژرفاي وجود يک دختر را به همانگونه که به خصوصيات فيزيکي آن دختر توجه دارد، ببيند؟ بنابراين چرا با مردهايي که نميتوان با آنها صحبت کرد بيرون رفت؟ اينطوري هيچکسي که دلت ميخواد ملاقات کني را نخواهي ديد. بايد با اين موضوع روبرو شوي: تا وقتي که خودت نباشي، نميتواني براي مدتي طولاني با کسي بماني. بايد قادر به صحبت کردن باشي. کار سختي است. اما شبهايت را با ياد گرفتن بگذران تا چيزي براي گفتن داشته باشي. چيزي که «مرد باهوش ِ جذاب» خواستار گوش دادن به آن باشد."▼
*"مُردن، همانند هر چيز ديگري، يک هنر است. من بهگونهاي استثنائي آن را خوب انجام ميدم."▼
▲* "من ديگر اهميتي به پسرهاي جذاب ِ پولدار که با کمرويي وارد اتاق نشيمن ميشوند و با دختري که بهنظرشان در لباس مهماني خوب بهنظر ميآيد بيرون ميروند نميدهم. ميگفتم که ميخواهم با آنها بيرون بروم که افراد جديدي را ملاقات کنم. از شما ميپرسم، چه منطقي در اين هست؟ کدام مردي که از وي خوشت ميآيد ميتواند حقيقتا تا ژرفاي وجود يک دختر را به همانگونه که به خصوصيات فيزيکي آن دختر توجه دارد، ببيند؟ بنابراين چرا با مردهايي که نميتوان با آنها صحبت کرد بيرون رفت؟ اينطوري هيچکسي که دلت ميخواد ملاقات کني را نخواهي ديد. بايد با اين موضوع روبرو شوي: تا وقتي که خودت نباشي، نميتواني براي مدتي طولاني با کسي بماني. بايد قادر به صحبت کردن باشي. کار سختي است. اما شبهايت را با ياد گرفتن بگذران تا چيزي براي گفتن داشته باشي. چيزي که «مرد باهوش ِ جذاب» خواستار گوش دادن به آن باشد."
*"دستان من قبل از اينکه تو را بگيرند چه ميکردند؟"▼
*"وقتي که ما احساس ميکنيم همهچيز را ميخوايم، احتمالا بهاين دليل است که بهطور خطرناکي نزديک به نخواستن هيچچيز هستيم."▼
▲* "مُردن، همانند هر چيز ديگري، يک هنر است. من بهگونهاي استثنائي آن را خوب انجام ميدم."
▲* "دستان من قبل از اينکه تو را بگيرند چه ميکردند؟"
▲* "وقتي که ما احساس ميکنيم همهچيز را ميخوايم، احتمالا بهاين دليل است که بهطور خطرناکي نزديک به نخواستن هيچچيز هستيم."
{{ناتمام}}
[[en:Sylvia Plath]]
[[de:Sylvia Plath]]
|