عبدالکریم سروش: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Farzad j (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Jamal Nazareth (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
[[w:عبدالکریم سروش|عبدالکریم سروش]]، اندیشمند دینی، متکلم (وی نظریات خودش را کلام جدید می‌نامد و مرام کلامی خود را نو معتزلی)، فیلسوف، شاعر و مترجم ایرانی است.
==گفتاورد==
 
*« علم اینک شرک بزرگ روزار ماست و علم‌پرستی، جانشین بت‌پرستی دوران‌های کهن شده است.»
**''عبدالکریم سروش، علم چیست فلسفه چیست.''
 
*«در جایی که تشتت آرا و تیرگی بیشتر است، مثل علوم انسانی، آزادی ضرورت بیشتری می‌یابد. وقتی هنوز تکلیف مساله روشن نیست، به آرای دیگران محتاج تریم تا وقتی که مساله کمابیش روشن شده‌است. آزادی برای آن نیست که آدمیان سخنشان را بگویند تا دلخور نشوند. برای آن است که همه محتاج یکدیگرند و باید برای روشن شدن حق و زدودن باطل، به یکدیگر مدد برسانند. تیرگی نخستین مقدمه روشنایی واپسین است.»
**''عبدالکریم سروش، فربه تر از ایدئولوژی، مقاله عقل و آزادی.''
 
*«بعلاوه نگاه تاریخی به ما می‌گوید در آنجایی هم که مساله امروز روشنتر شده‌است، برای آن است که از سابقه آزادی برخوردار بوده‌است، یعنی افکار از همین مجرا و از همین جاده عبور کرده‌اند و پس از اینکه تلاطمها را پشت سر گذاشته‌اند اکنون به آبهای آرام رسیده‌اند. چنین نبوده که همان حقایقی که ما امروز آنها را روشن و استوار می‌پنداریم به آسانی و منفعلانه به دست آمده باشند و از کوره صرافیها و نقادیها و مشاجرات و مضاربات عبور نکرده باشند.»
**''عبدالکریم سروش، فربه تر از ایدئولوژی، مقاله عقل و آزادی.''
 
*«این نکته را بنده همیشه عرض کرده‌ام که دورانی که ما در آن زندگی می‌کنیم دوران توجه به حقوق آدمی است. دورانی از تاریخ است که حقوق‌مداری در آن اصل شده‌است و حقوق را در مقابل تکالیف به کار می‌بریم. دوره بلندی بر انسان گذشت که بیش از آنکه به حقوق خود بیندیشد به تکالیف خود می‌اندیشید و همین که بالغ می‌شد و خود را باز می‌یافت می‌پرسید تکالیف من چیست؟ بزرگان و رهبران دینی و فکری جامعه هم همواره در پی تلقین و تقلید تکالیف بوده‌اند. [...] ادیان و دست کم ادیانی که در دوره ما آن‌ها را صحیح می‌دانیم یعنی ادیان ابراهیمی، همه در دوران و در پارادایم تکلیف ظهور کرده‌اند و زبانشان زبان تکلیف است و زبان حق نیست. زبان تکلیف و زبان حق، حقیقتا تفاوت دارند.»
خط ۲۶:
 
== پیشنهاد مهاجرت به علما ==
*« نه حرمت و اعتباری برای فقه مانده، نه قداست و استقلالی برای حوزه. حجت ها آیت و آیت ها آلت قدرت گشته اند. انسداد و استبداد کم بود، سپاهیان گستاخ و دراز دست، مرجع تراشی و مرجع کوبی هم می کنند. "هیچ ندانی" را که رسما خبط دماغ دارد، مسند مرجعیت داده اند تا در ثنای رهبر مد یحه بخواند وسینه بزند واو را "کوثر" بنامد واز آن طرف در فجر تصدٌی ولایت که مقام رهبری دماغ مرجعیت می پخت، فقیه نزیهی را که بر او دلیری و خرده گیری کرد و او را از "افتاء بغیر علم" بر حذر داشت به عذاب الیمی دچار کردند که همه سرها در گلیم کشیدید و بر حرمت ضایع شده فقاهت و مرجعیت خون خوردید و خاموش نشستید. نگذارید بیش ازین نام و ناموستان فدای هوسهای سیاه سپاهیان شود ونا خواسته در زمره حامیان استبداد دینی به قلم روید.
*« دلیران عرصه جهاد اکبر، تیغ زبان آختند و بر دولت غاصب تاختند. ارادتی بخلق نمودند و سعادتی بردند. اکنون نوبت شما خاموشان ناخرسند است. توقع محرومان و مظلومان از شما بسی بیش از آن است که افسرده‌دل و پریشان حال بنشینید و در عیان از ملامت جباران تن زنید و در نهان شکوه به درگاه قاصم الجبارین برید، یا مخفیانه بر در ارباب بی مروت دنیا پیامی بفرستید و جوابی نشنوید. کار از اعوذ و لاحول نمی‌رود و خواهش و سفارش از اثر افتاده است و سکوت در مقابل جباران صدای آنها را بلندتر کرده است. و حال که نه رای موافقت دارید نه یارای مخالفت، مصلحت در '''مهاجرت''' است. جهاد اصغر کنید. خاطر بدست تفرقه دادن نه زیرکی ست. اگر دهانها را بسته‌اند پای‌ها را که نشکسته‌اند. الفرار مما لایطاق من سنن المرسلین. باید برون کشید ازین ورطه رخت خویش.<ref>{{یادکرد وب| نشانی = http://www.drsoroush.com/Persian/By_DrSoroush/P-NWS-13890302-DagholBab.html| عنوان = دقٌ الباب | تاریخ بازدید = | تاریخ =خرداد ۱۳۸۹| ناشر = وبگاه عبدالکریم سروش | زبان = فارسی}}</ref>
 
==بدون منبع==